📸 تصاویر اولین شب عزاداری فاطمیه ۱۴۴۱ در حسینیه امام خمینی به روزرسانی شد. 🎞 تصاویر به مرور تکمیل میشود، در: http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=44763#i

. *از داغِ أو؛ هَمِــه* *مَحــزُونُ و خَســتِه ایـــم* . *مـــا بچـــه هــایِ* *مـــادرِ پَهــلـُو شِکَــستِــه‌اــیم...🌹* . @shahid_tahernia

🕊داره راه باز میشه، من به زمانه خودمون مشکوکم... یه خبرایی هست🤚🏻 👈🏻خدا شتاب داره برای فرج.. برو خودتو آماده کن، ایمانتونو قبل از ظهور بالا ببرید... #استاد_پناهیان✨ @shahid_tahernia

◾️تو را جان زینب تو را جان من / اگر میشود حرف رفتن نزن ◾️بمان خانه‌ام را خرابش نکن / نرو از کنار حسین و حسن ◾️بمان روشنای دوچشم ترم / نرو سایه‌ات را نگیر از سرم 🏴شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد. @shahid_tahernia

🇮🇷چهارمین یادواره شهدای مدافع حرم استان قم ❇️ در ایام شهادت سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی و همزمان با سالگرد شهادت شهدای عملیات شکست حصر شهرک های شیعه نشین نبل و الزهرا برگزار می گردد. ✅ سخنران: حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسین مؤمنی ✅ با نوای گرم حاج مهدی سلحشور 🎵شعرخوانی مجید تال ⏰زمان: پنج شنبه ۹۸/۱۱/۱۰ همزمان با اقامه نماز مغرب و عشا 🔍مکان: ۴۵ متری صدوق - خیابان یاسمن - جامعة الزهرا (س) - سالن همایش‌های بیداری اسلامی @shahid_tahernia

💠 روایت حاج قاسم از لحظه خاص دیدن حضرت زهرا(س) 🔶خاطره حاج قاسم از معجزه حضرت زهرا(س) در لحظات سخت و نفس گیر عملیات والفجر8 🔹شب عملیات والفجر8 شد. طبق محاسبات مان بهترین شب و زمان را برای اجرای این عملیات در نظر گرفته بودیم. من بچه ها را بردم سمت لب آب 🔸آنها لباس های غواصی شان را کنار نیزارها پوشیدند. هوا تاریک شده بود، رفتند به سمت لب رودخانه سنگر من همین لب رودخانه بود آخرین نقطه ای که دیگر باتلاق شروع می شد. بچه های طلاعات همراه گردان های غواص بودند که آن ها را وارد آب می کردند 🔹کنار بچه ها سیم، کشیده بودیم. آن شب، شب عجیبی شد. از عصر هوا دگرگون شد.هوا طوفانی شد تا آن روز سه ماه در آن کار می کردیم آشنا بودیم و همه جای اروند را شناخته بودیم 🔸امواج اروند را این طور ندیده بودیم. یک امواج وحشتناکی که این امواج، آب را کنار ساحل می کوباندند، یک صدای مهیبی از خودش بلند می کرد 🔹اصلا بین امواج کشتی گم می شد، قایق های بزرگ گم می شدند، طبیعتا نیروی غواص بین این تلاطمات امواج اصلا دیده نمی شد من وقتی این وضع را دیدم، از تمام تدابیری که انجام داده بودیم، به کلی نا امید شدم. واقعا احساس کردم که هیچ تدبیر نظامی دیگر کارایی ندارد 🔸با بچه های اطلاعات که صحبت کردم، با بچه های غواصی که از اروند عبور کرده بودند، به من صراحتا گفتند، امکان ندارد از اروند بتوانیم عبور کنیم، این امواج آب اصلا اجازه نمی دهد ما جلو برویم، همه را بر می گرداند 🔹خب طبیعتا یک کار هماهنگ شده ای بود، باید انجام می گرفت، من آن جا به بردارهای عزیزی که خودشان هم اعتقاد داشتند ✅تنها نقطه امید ما فقط همین بود؛ یعنی تنها چیزی که به من قوت قلب می داد، به آن امید داشتم همین حرف بود. هیچ چیز دیگری نمی توانست تسکینم بدهد و اضطرابم را برطرف کند؛ 💠به بچه ها گفتم که «متوسل به حضرت زهرا(صلوات الله علیها) شوید. اینجا، جایی است که دیگر ما باید او را صدا بزنیم.» و همین طور هم شد 🔸واقعا عجیب بود. همه بچه ها سرشان را گذاشتند کنار باتلاق اروند و شروع کردند این توسل به حضرت زهرا (صلوات الله علیها) را خواندن فریاد «یا وجیها عندالله اشفعی لنا عندالله» با امواج اروند اصلا یکی شده بود. 💠من با تمام وجود حس کردم که حضرت زهرا(صلوات الله علیها) را دارم می بینم ✅اصلا این حرکت، این چیزی که خدا به ذهنم داد، آن جا به بچه ها گفتم یک ایمان عجیبی، یک قدرت عجیبی، این اطمینان عجیبی از پیروزی به من داد.خب، بچه ها وارد آب شدند. 🔸من وسط چولان ها* یک سنگر کوچکی داشتم، نگاه به این آب می کردم، ببینم چه اتفاقی می افتد، 🔹وحشت همه وجود ما را فراگرفته بود. می ترسیدیم، خدا می داند کنار اروند نشسته بودم و بدنم می لرزید. می گفتم: «خدایا! با این طوفان محال است بچه به آن طرف رودخانه برسند» 🔸داخل آب ستون هایی که مشخص شده بود، همه این ها را آب به زیر آب می برد و بالا می آورد و فریاد یازهرای بچه ها از وسط آب در کنار ساحل شنیده می شد ما درک نمی کردیم این طوفان برای چیست؟این موج برای چیست؟ 🔹ما پیش بینی کرده بودیم که ظرف یک ساعت از اروند عبور کنیم. یک ساعت خاصی برنامه ریزی کرده بودیم که با غواصی، با شنا از اروندرود با عرض یک کیلومتر عبور کنیم؛ ولی این امواج خروشان آب، بچه های ما را ظرف نیم ساعت به آن طرف ساحل برد و بچه ها رسیدند به ساحل. ✅..اولین تماس که گرفته شد، صدای «حاج احمد امینی»(رحمة الله علیه) که در بی سیم بلند شد... گفت:«من به خط دشمن رسیدم...» ما در تمام شناسایی هایی که در والفجر8 کرده بودیم، هیچ وقت جزر و مد آب اجازه نداد ما در در نقطه ی مطلوب مان پیاده بشویم. همیشه با فاصله ی یک کلیومتر از هدفی که می خواستیم، آب ما را توی ساحل پیاده می کرد. 🔸آن شب این ها ]دقیقا[توی نقطه دلخواه رسیدند. 💠وقتی اولین نیرو به موانع دشمن رسید، خدا را شکر کردیم، سجده شکر به جا آوردیم... * "چولان" در واقع بوته های بلندی است که کنار رودخانه اروند روییده است و رزمندگان و غواص ها شب های عملیات که شناسایی نشوند با چولان خود را استتار می کردند. منبع: کتاب ذوالفقار(برشی از از خاطرات شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی)؛ نوشته علی اکبر مزدآبادی @shahid_tahernia

بسم الله الرحمن الرحیم خاطرات سراسر عشق،سردارشهید #حاج_حسین_همدانی کتاب؛مهتاب خین قسمت(130) هم بچه ها از نقطه ی رهایی حرکت کردند و روانه ی عملیات شدند. -به صورت گردانی عمل میکردید؟ -نه آن روز ها هنوز آرایش گردانی در سازمان رزم سپاه غرب رایج نبود،روال کار اینطور بود که میگفتند:این 50 نفریک گروه.واحدهای ما به صورت گروه معروف بودند.میگفتند:گروه پنجاه نفره ی برادر بحرینی،یعنی آنها را به اسم مسئولشان می شناختند،یا گروه امیدی که شامل چهل نفر رزمنده بود. -کل استعداد نیرویی که سپاه همدان در عملیات شهیدان رجایی و باهنر به کار گرفت چندنفربود؟ -ما تا قبل از آن یکصد و پنجاه نفر نیروی رزمنده ثابت در منطقه داشتیم،200 نفر هم که شهبازی از سپاه استان برای این حمله به منطقه فرستاد.در نتیجه کل نیروهای عملیاتی ما شدند350 نفر. -ساعت شروع درگیری را به خاطر دارید؟ -همانطور که قبلا گفتم،ساعت:23 شامگاه دهم شهریور بچه های عمل کننده به خط دشمن رسیدند و درگیری سراسری آغاز شد.در محور قراویز،بچه های تحت امر علی رضا حاجی بابایی تا پای سنگر های دشمن جلو رفته بودند و آن جا با دشمن درگیر شدند،خیلی هم شهید دادند که اجسادشان در آنجاع ماند(۱)دشمن منتظرشان بود،در محور کوره موش،تنگه حمام و بنه دستک هم بچه های مظاهری با دشمن درگیر شدند و در این محور هم دشمن هوشیار بود.در محور تپه دوقلو هم،به همچنین. لذا آمار شهدا و مجروحین بالا رفت.منتها ما در آن جا با استفاده از نفربرها و تانک های ارتش،اجساد شهدا و مجروحین را توانستیم به عقب منتقل کنیم،اما در محور شیرین آب بچه های محمود شهبازی با دشمن درگیر نشده بودند.دشمن که خیانت ستون پنجم به کل طرح عملیاتی ما واقف شده بود،ستون نیروهای محمود شهبازی را در آن دست ساحل الوند،زیر رگبار گرفت. یعنی از همان بین راه،بچه های شهبازی را زیر آتش گرفتند،طوری که اصلا ستون نفرات از هم گسسته شد،محمود همراه یک عده جلو رفته بودند،و بقیه نیروها عقب زمین گیر شده بودند و در نتیجه ستون بریده شد.تعدادی شهید و مجروح هم در دنباله ی زمین گیر شده ی ستون دادند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱.اجساد شهدای عمل کننده در محور قراویز را یک سال بعد،وقتی پس از فتح خرمشهر عراق از منطقه غرب یکسری عقب نشینی داشت و رفتیم و جمع آوری کردیم و به عقب آوردیم. ادامه دارد... شادی روح پرفتوح شهدا بویژه شهیدان اقاسجاد طاهرنیا . اقا رضا الوانی . شهید همدانی و شهید مظلوم سردار دلها حاج قاسم سلیمانی بخوانید فاتحه ای با صلوات .

بسم رب الشهید حاج حسین یکتا در مورد سربندهای مزین به نام حضرت زهرا (س) تعابیر زیبایی نقل می کنند. با توجه به این نقل و قولها عمق ارادت رزمندگان اسلام به بانوی دو عالم نمایان می شود . حضرت صدیقه طاهره (س)را الگوی ولایتمداری و گمنامی می دانند . ولایتمداری که هزینه سنگینی هدیه فرمود بر ولی خود . میخ در و غلاف شمشیر و بازوی کبود ،سیلی کوچه های خاکی و گمنامی از جمله هدایای دخت رسول گرامی اسلام (س) به ساحت ولی امر خویش است. ارادت رزمندگان دفاع مقدس سینه به سینه به نسل اینده منتقل شد تا بدانجا که جوانی در دهه نود ،راه و رسم ولایتمداری را می اموزد و می شود اقا سجاد طاهرنیا ،داغ مادر سادات چنان قلب این جوان عاشورایی را می سوزاند که می نویسد برای همرزم و رفیقش :غم شیعه غم زهراست (س) و تاب از کف داده می نگارد بر جلیقه خود ؛ می روم تا انتقام سیلی زهرا (س) بگیرم.... لبهای تشنه این شهید حجت را تمام می کند به اهل دنیا .. اما اهل دنیا چه غافلند از این که شهید تشنه لب بر روی دستان مبارک مادر حسنین بر بلندای قله عشق سیراب می شود و با لبخندی زیبا عروج می کند بر جهان جاوید تا عندربهم یرزقون شود. روحمان با یادشان شاد.. همدانی

🎥بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد 🔰روایت جدید مداح شب گذشته بیت رهبری از اقدام عجیب سردار سلیمانی در فاطمیه سال گذشته در کرمان @shahid_tahernia

🎥 کنایه حاج مهدی سلحشور در مراسم بیت رهبری به طرفداران سازش با آمریکا: بعضیها بعد از حاج قاسم هم متوجه دشمنی نمیشوند... ◾️ به چاه میبردت این طناب پوسیده ◾️از این شکسته پل امتحان شده مگذر... @shahid_tahernia