😍نماز روزهای #یکشنبه ماه ذیقعده
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_اسارت
وقتی وارد ادوگاه عراقی ها شدیم ، عکس بزرگی از صدام را زده بودند روی دیوار ، من بدم آمد زدم عکس را انداختم و شکست ، سه ماه زیر شکنجه بودم و توی این مدت با وزیر سابق نفت ، تندگویان آشنا شدم .
یه روز از او پرسیدم که کارت صلیب سرخ دارد یا نه !؟
جواب داد که ندارم .
گفتم ، آقای تندگویان ، چون کارت نداری آدرس بده تا برای خانواده ات نامه بنویسم .
متواضعانه گفت ، آدرس من این است ،
صبر و استقامت....
#شهیدمحمدجواد_تندگویان
📕 امام سجاد و شهدا ، ص108
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#تلنگر
ما با اسرائیل وارد جنـگ خواهیم شد ،
هر کس مـرد این راه است ، بـسم الله ،
هرکس نیست ، خدا حافظ ...
جاویدالاثر سردار
#حاج_احمد_متوسلیان
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹️#پیام_شب_شهید
🔸️شهید ابراهیم هادی میگوید...
♦️حرکت در جهت اسلام و قرآن...
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
#وصیت_شهید
مگر نه این است که ما می خواهیم ، حضرت محمد (ص) و علی (ع) را پیروی و یاری کرده باشیم ،
پس دیگر قصور برای چیست؟....
#شهیدعبدالمتین_مسعودی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#زندگینامه_شهدا
ماه محرم بود که مادرش او را حمل داشت و گریه و اشک برای امام حسین(ع) از دیدگانش جاری بود. همواره وضو داشت و در ایام تولد فرزند که مصادف بود با ماه مبارک رمضان ، روزه دار بود.
والدین در تربیت کودک حساس بودند و او را با خود به محافل مذهبی میبردند. این گونه بود که در نوجوانی علاقه به احکام دین داشت و غالباً روزه بود و شب ها بستر نرم و راحت را ترک کرده و سر بر آستان ربوبی معبود میسایید.
۱۵سالش نشده بود که والدین را راضی نمود تا به جبهه برود و این گونه بود که ۶ سال در جنگ شرکت داشت و در این مدت به حد ۶۰ سال بزرگ تر و جا افتاده تر شده بود.
کارش در آنجا اطلاعات ، عملیات و شناسایی دشمن بود که از جمله مأموریت های دشوار به حساب میآمد. او همچنین بارها زخمی و مجروح شد. تا این که در ۲۱ رمضان سال۶۷ در ۲۱ سالگی به شهادت رسید .
مادرش که او را از جان بیشتر دوست میداشت برای دلبندش سفره دامادی چید !
با دستان خویش پاره تنش را غسل داد و خود در محل دفن خوابید و سپس پیکر مطهر را در قبر گذاشت و سه شبانه روز مزار او را ترک نکرد. بعدها برگه ای از او یافت که سفارش کرده بود تا ۳ روز بر مزارش حاضر باشند و از قضا مادر چنین کرده بود !
سیدعلی ، عارفی وارسته بود ، با یک لیوان آب ، وضو میگرفت. در شب عملیات به خودش بسیار توجه میکرد ، سربند و کمربند سبزش را می بست و خودش را معطر می ساخت ، او همواره در انتظار شهادت بود...
#شهیدسیدعلی_دوامی
📕 ستارگان خاکی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
از فاو با هیئت رزمندگان ، پیاده راه افتاده بود تا بیاید جماران برای دیدار با امام (ره) .
در قم توقف یک روزه داشتند ، آمد بود خانه ، کف پاهایش تاول زده بود !
گفتم ، شما به جای صرف کلی وقت و انرژی برای این کار ، می توانستید توی منطقه کارهای دیگری انجام دهید .
نگاهی به صورتم انداخت و با خنده گفت ،
مادر جان ، ما به عشق امام این راه را آمدیم......
#شهیدابوالفضل_کاکایی
📕 خط عاشقی ، ج5
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_بیست_و_هشتم
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈بارها بهم می گفت: "مامان من اگه تو سوریه شهید نشدم، به خاطر این بود که تو راضی نبودی."😢 میگفت: "مامان نارنجک میافتاد نزدیکم، منفجر نمیشد. گلوله از بیخ گوشم رد میشد، بهم نمیخورد. حتما تو راضی نیستی."😔
🔸️ماه #رمضان ۹۶، خانمش و پدرش و من را برداشت و ۱۰ روز برد مشهد.😌 میخواست آنجا ازم #رضایت بگیرد که دوباره برود سوریه یک روز وسط #صحن_آزادی کنار حوض ایستاده بودیم و داشتیم زیارت نامه میخونم یه دفعه #تابوت را آوردند توی حرم.😮 مردم زیرش را گرفته بودند و داشتن بلند #لا_اله_الا_الله می گفتند. جمعیت آمد و از کنار مان گذشت.🤔 از یکی از آنها پرسیدم: "این بنده خدا کی بوده؟"
♦️ گفتند: "جوان بوده یک بچه هم داشته."😔
محسن این حرف را شنید. سریع رو کرد بهم گفت: "می بینی مامان؟ دنیا همینه. اگه شهید نشیم باید بمیریم. تو کدومو دوست داری؟ اینکه بچه ات معمولی بمیره یا در راه حضرت زینب علیها السلام #شهید بشه؟"
🔹️ مدام بهم میگفت: "مامان اگه بدونی تو #سوریه چه خبره و تکفیری ها چه بلاهایی دارن سر مردم میارن، خودت از من می خواهی که برم."😯
توی آن سفر مدام به عروسم میگفت: "به مادرم بگو برا #روسفیدی و برای #شهادتم دعا کنه."
🍂شب #بیست_و_یکم یکدفعه وسط #مراسم برایم #پیامک داد: "مامان،تو رو خدا امشب دعا کن یه بار دیگه بی بی من رو بطلبه. دعا کن که رو سفید بشم. دعا کن که شهید بشم."😔👌🏻
آن شب دلم شکست. آخر، بی تابی هایش، به آب و آتش زدن هایش برای رفتن به سوریه را دیده بودم.
با همه وجود از خدا خواستم که حاجت روایش بکند.😔
از بی بی حضرت زینب علیها السلام خواستم دوباره او را بطلبد. 😭💙
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊