🌹انتشار نخستین بار | مدرک تحصیلی شهید سپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⭕️خمینی سن عشق به شهادت را پایین آورد!
🔸سید ناصر حسینی (نویسنده کتاب پایی که جا ماند):
♦️افسری بعثی در مقر سپاه چهارم عراق، بعد از تحقیرهای فراوان، سنم را پرسید و من جواب دادم ۱۵ سالمه؛
بعد ادامه داد: «بگو ببینم مجوس! خمینی سرباز کم آورده که سن سربازی را از ۱۸ سال به ۱۵ سال پایین آورده؟!»
به او گفتم: «سن سربازی همان ۱۸ ساله، خمینی فقط سن عشق به شهادت را پایین آورده.»
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹️#پیام_شب_شهید
🔸️شهید نواب صفوی میگوید...
♦️تلاش برای رفع احتیاج از بیگانه...
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
#تفکر
گوش کن !
هنوز صدای اخلاص بچه ها ، در حوالی خاطرات ، تلخ و شیرین دفاع مقدس. ، شنیده می شود ؛
سوی دیار عاشقان ،
سوی دیار عاشقان ،
رو به خدا می رویم
رو به خدا می رویم ...
نمی دانم ! ، اگر یکبار دیگر جناب عشق ، ندای
ای لشکر صاحب زمان (عج)
آماده باش ، آماده باش
را سر دهد ،
من کجای ماجرا خواهم بود !
سوی دیار عاشقان ، یا
در محمل آسودگی دنیا ...
میدانیم ،
که منادی هر روز ، -حسینیان را صدا میزند و هر شب ، در محفل یاران ،
بزم عروج عرشیان برپاست .
راستی ردای شهادت ، این روزها
بر تن نسل سوم انقلاب ، خودنمایی می کند ، و من همچنان با دلبری ، خاطرات روزهای جنگ ،
دلخوشم .....
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
مقارن با روزهای آغازین ریاست جمهوری بنی صدر ، به او نامه ای نوشت و از خطر حمله قریب الوقوع عراق گفت ، ولی بنی صدر توجهی نکرد و سعید با روزنامه اطلاعات مصاحبه کرد و گفت ،
در آینده نزدیک عراق به ایران حمله خواهد کرد .
این مصاحبه ۷ ماه قبل از آغاز جنگ بود.....
سردار
#شهیدسیدسعید_جعفری
📕 اولین فرمانده ، ص52
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#تلنگر
توی یه برنامه ، از دخترِ
#شهید_رضایینژاد
خواستند تا یه خاطره از پدرش تعریف کنه
دختر شهید هم با خوشحالی شروع کرد به تعریف کردن ،
مادرش با لبخند به دخترش گفت این خاطره خیلی تکراری شده
همه جا همینو گفتی
و جواب پر از درد دختر شهید :
خُب من از بابا خاطره ی دیگه ای ندارم.....
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_سی_و_چهار
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈هر روز محسن با #موتور می رفت به آن شش #پایگاه سر میزد. نیروها را خوب توجیه می کرد، ساعت ها به آن ها آموزش می داد و وضعیت زرهی شان را چک میکرد.😇👌🏻
🔹️چون توی #سفر قبل، دوره ی تانک تی ٩٠ روسی را گذرانده بود و به جز این تانک، از هر تانک دیگری هم خوب و دقیق سر در می آورد، نیرو ها رویش حساب ویژه ای باز میکردند.🙋🏻♂️ به چشم یک #فرمانده نگاهش میکردند.😲
🍂بچه های #عراقی و #افغانستانی به غیر از کاربلدی و مهارت محسن، شیفته اخلاق و رفتارش هم بودند.😍
💥یک #جابر میگفتند، صد بار جابر از زبانش می ریخت.
خیلی از عصرها که محسن می رفت به پایگاه هایشان سر بزند، دیگر نمی گذاشتند شب برگردد.😑😄
او را پیش خودشان نگه می داشتند.
میگفتند: "جابر هم #عزیزدل ماست و هم توی این بیابان ،#قوت_قلب ماست."😍😇
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊