💠در محضر #شهدا
✅ تنـبیـه #نفس
منطقه، تازه از وجود اشرار پاک سازی شده بود و نگهبانیِ شب در آن شرایط بسیار حیاتی بود.
یک شب که نگهبانها پستشون رو بدون اجازه ترک کرده بودند؛ به دستورِ محمود باید وسط محوطه سینهخیز میرفتند و غَلت میزدند تا تنبیهی اساسی بشن و حساب کار دستشون بیاد.
تنبیهِ نگهبانها که شروع شد، یه مرتبه دیدیم محمود هم لباسش را درآورد و همراه آنها شروع کرد به سینه خیز رفتن.
محمود که نگاههای متعجب ما را دیده بود، گفت: «یه لحظه احساس کردم که از روی هوای نفس میخوام اینا رو تنبیه کنم؛
به همین خاطر کاری کردم که غرور، بر من پیروز نشه».
🌹 #شهید محمود دولتیمقدم🌹
📚: مجموعه رسم خوبان، کتــاب مقصود تویی، ص 46-45
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
بزرگی میگفت:
اگر کسی برای درخواست کمک برای حل مشکلی پیش تو آمد؛
✋ هرگز نگو:
فلانی هم که هر وقت کاری داشته باشه
فقط ما را میشناسه!
👈 بلکه بگو:
الحمدلله که خدا به من
توفیق برطرف کردن نیازهای مردم را عنایت کرده است.
✅ آقای ما امام حسین علیهالسلام در این باره میفرمایند:
"برآوردن حاجت و برطرف كردن مشكلات مردم به دست شما از نعمتهای خداوند است نسبت به شما، بنابراین با منت گذاری و اذیت آنان، جلوی این نعمت ها را نگیرید."
📕 بحار الانوار، ج۷۴، ص۳۸
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
☀️پیام معنوی
✅ @pmsh313
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
#سیره_شهدا 🌺🍃
شلوغ بود ! ، حاجی آمد سمت بچهها ، پرسید چه خبره ؟!
یکی امد جلو و گفت ، هرچی بهش گفتیم ، مرگ بر صدام بگه ، نگفت ، به امام توهین کرد ! ، من هم زدم توی گوشش !!
حاجی یه سیلی خواباند زیر گوشش و گفت ،
کجای اسلام داریم که می توانید اسیر را بزنید !!
اگه به امام توهین کرد ، یه بحث دیگه است ،
تو حق نداشتی بزنیش !.....
#جاویدالاثر_حاج_احمدمتوسلیان
📕 ستارگان خاکی، ج22
#تلنگر #شهید #حجاب #صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
شهیدی که #پیامبر ص پیکرش را برگرداند.
#شهدای_کربلای_هویزه
توی هویزه شهید شده بود,اما خبری نبود از پیکرش. با کاروان شیراز رفتم مکه،توی حرم پیغمیر(ص)نشسته بودم که یادش افتادم. عزیزدردانه ام بود،گریه ام گرفت.رو کردم به ضریح پیامبر و گفتم:
یا رسول الله!
من فرخ ام را از شما میخواهم.
ناخوداگاه به ذهنم امد عکس سه در چهارش را که همیشه توی کیفم داشتم بیندازم توی ضریح به نیت پیدا شدن پیکرش...
با روحانی کاروان در میان گذاشتم. گفت:
حرفی نیست فقط هر کاری میکنید دور از چشم ماموران سعودی بماند.
عکس قشنگش را چسباندم به سینه ام،با احتیاط دور وبرم را پاییدم و انداختم توی ضریح.
عکس که رها شد از دستمدلم ارام شد. قرار گرفت انگار.
چند ماه پس از برگشتنم پیکر فرخ در امد از خاک و شناسایی شد همراه سید حسبن علم الهدی ،جمال دهش ور و محسن غدیریان.
درست بعد از سه سال و یک ماه پیغمبرص پیکرش را برگرداند.
راوی:مادر دانشجوی شهید کربلای هویزه فرخزاد سلحشور.
#هویزه
#شهید_سلحشور
#شهداے_فارس
ﻣﺘﻮﻟﺪ : ﻓﺴﺎ
ﺷﻬﺎﺩﺕ و ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ : ﻫﻮﻳﺰﻩ
شادی ارواح پاک شهدا و مادران شهدا #صلوات
#تلنگر #شهید #حجاب #صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠 انگشتر حاج قاسم
بعد از این که شهید مدافع حرم «عباسعلی علیزاده» در درگیریهای سوریه توانست تانک خودی که مابین ما و داعشیها قرار گرفته بود را بهتنهایی به عقب برگرداند و جان 17 تن از مستشاران ایرانی را نجات بدهد‼️او را بهدلیل این رشادت کمنظیر نزد حاج #قاسم_سلیمانی بردند👌😍
حاج قاسم وقتی شهید علیزاده را دید، او را بغل کرد و پیشانیاش را بوسید😘 و گفت: «من فعلا چیزی به همراه ندارم که به عنوان هدیه بدهم ولی این #انگشترم مال شما.»
🌸این انگشتر به عنوان یادگاری در دست شهید علیزاده بود تا اینکه شب عملیات انگشترش را در آورد و به همرزمش داد و به او گفت: «من فردا در سیلو #شهید میشوم🕊، این انگشتر را بعد از شهادت به پسرم #سینا بده.»
#شهید_مدافع_حرم
عباسعلی علیزاده🌹
#تلنگر #شهید #حجاب #صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_از_شهدا
✍از تفرقهاندازيها دوري كنيد و بايد سعي نماييم تا تمامي خواستههايمان را بر خواستههاي خداوند تبارك و تعالي منطبق گردانيم.
#جانباز_شهید_احمد_بابکان
📚منبع:سايت 50 سال عبادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره_از_شهدا
✍زمستان سال 64 درتهران زندگی میكردیم. اسماعیل برای گرفتن برنج كوپنی میبایست مسیری را طی كند كه جز ماشینهای دارای مجوز نمیتوانستند از آن محدوده عبور كنند. او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یك كیسه برنج با آن مسافت تقریباً یك كیلومتری برایش زجرآور بود. از او خواستم با خودروی سپاه برود كه نپذیرفت. گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد!
🔹گفت: اگر خواستی، همین طور پیاده میروم و گرنه نمیروم.
او كیسه 25 كیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یك نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد؛ اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده كند.
#شهید_اسماعيل_دقايقي
📚منبع : راوی: همسر شهید اسماعیل دقایقی، ر. ك: بدرقه ماه، ص 96
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊