eitaa logo
روایتگری شهدا
23.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت سی و هفتم 📝جان پناه ۱♡ 🔹️طبق قرار دوستانه ای که بنده،شهید و محمد سعیدی با هم گذاشته بودیم، از شهرستان شیروان به جنوب کشور اعزام شدیم ما را به منطقه سایت پنج پیش از منطقه فکه بردند. 🌷از آنجا که ما سه نفر اهل یک روستا بودیم ما را از هم جدا کردند به احتمال اینکه ممکن است هر سه شهید شویم و نمی بایست رستم آباد هم زمان سه شهید داشته باشد 🔹️نیروها به مدت دو ماه در پشت جبهه مستقر شدند و هر کدام در گردانی حضور داشتیم ولی چادر استراحتگاه مان فاصله زیادی با هم نداشت و به راحتی هر سه نفر با هم ارتباط بر قرار میکردیم و ساعتهای فراغت به گفتگو با هم می نشستیم. 🌷شب ها شهید برزگر برای رزمندگان مداحی و نوحه خوانی میکرد، شب جمعه ها دعای کمیل می خواند، هر صبح به قرائت دعای عهد پایبند بود نیمه شبها هم دلنشینی داشت که همه به حالش میخوردیم 🔹️به توصیه فرماندهان به جهت آمادگی تمام رزمندگان برای حمله و اینکه محل استقرارمان و منطقه ای رملی بود و میبایستی بتوانیم همراه بیست کیلو بار ۳۰ کیلومتر تا رسیدن به خط دشمن پیاده روی کنیم، 🌷پس از نماز صبح ها به مدت دو ساعت ورزش میکردیم. روزها گذشت تا اینکه عملیات ما را از بلاتکلیفی نجات داد و شب حمله فرا رسید. . پس از نماز مغرب و عشا و صرف ،شام فرماندهان برای حمله اعلام آماده باش کردند. 🔹️ رزمنده ها از خوشحالی بال در آورده بودند چون خیلی وقت بود انتظار چنین لحظه ای را میکشیدند، و از هم حلالیت میگرفتند زمان حرکت کاروان شهید برزگر را مقابل خود دیدم و با شوق از هم خداحافظی کردیم. 🌷ایشان چون جزو گردان تخریب بود باید زودتر از ما می رفت کارشان سخت تر از بقیه بود این گردان باید معبر گشایی میکرد و محور عبورمان را از مین هایی که دشمن بود پاکسازی می کرد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 نوشتـہ هایم هم بے تابتـان هستند ! صبـح 🌤بخیـر بگویید .... تا صبـحگاهم با عطـرِ نفسِتـان آغـاز شود... 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 | شهید احمد کاظمی❣| خیانت این است که آدم در یک جایی قرار بگیرد، ولی جای او نباشد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پیام دختر فلسطینی به مردم دنیا پس از شهادت همه اعضای خانواده‌اش ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️زینب درویش - مادر شهید علی ابراهیم رمیتی در گفت‌وگوی اختصاصی با شبکه افق ◾️روحیه بالای این مادر شهید را ببینید 🔹با شروع جنگ غزه، مطمئن بودم که پسرم شهید می‌شود و شهادتش در همین جنگ خواهد بود؛ افتخار می‌کنم که او در راه امام حسین(ع) شهید شده است. 🔸دو پسر دیگر هم دارم که آنها هم قطعا همین مسیر را می‌روند. 🔹مقاومت در خون ما و اصل زندگی ماست، در حقیقت ما در محور مقاومت زندگی می‌کنیم و آنها حامی زندگی ما هستند. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنان حماسی «سیدهاشم الحیدری» در حمایت از امام خامنه‌ای : او رهبر همه گروه‌های مقاومت است ♦️دبیرکل جنبش «عهدالله» عراق: در شرایطی که دوست و دشمن می گفتند کار سوریه تمام شده است و داعش به ۲۰۰،۳۰۰ متری حرم حضرت زینب(س) رسید و همه می گفتند حضرت دوباره به اسارت درخواهد آمد مردی بر روی زمین وجود داشت که گفت هرگز اجازه نخواهم داد. ♦️امروز دشمن آمریکایی و صهیونیستی و همه مستکبران در سراسر جهان سر ولی فقیه را میخواهند اما زمان ما زمان عاشورا نیست. 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ بردگی مدرن 🔸 استاد شهید مرتضی مطهری(ره) 💠 عجبا! می‌گوید «زن حق نداشت که با مردان نشست‌وبرخاست کند.» من می‌گویم: برعکس! در محیط‌های پاک اسلامی این مرد بود که حق نداشت در نشست‌وبرخاست‌ها از زن بیگانه بهره‌برداری کند. این مرد است که همواره حرص می‌ورزد که زن را وسیله چشم‌چرانی و کام‌جویی خود قرار دهد. هیچ‌گاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته، آن‌که برنده بوده مرد بوده است و آن‌که باخته و وسیله شده زن. امروز که مردان موفق شده‌اند با نام‌های فریبنده آزادی و تساوی و غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیف‌ترین مقاصد خویش گرفته‌اند. بردگی زن، امروز به چشم می‌خورد که برای تأمین منافع مادی یک مرد در یک مؤسسه تجارتی خود را صد قلم برای جلب مشتری مرد می‌آراید و به صورت «مانکن» درمی‌آید و شرف خود را در ازای چندرغاز حقوق می‌فروشد.* 📌 * مسئله حجاب، ص 48. 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت سی و هشتم 📝جان پناه ۲♡ 🍃ساعاتی بعد از رفتن گردان تخریب به گردان ما اجازه حرکت دادند. منطقه عملیاتی لو رفته بود و تمام منطقه سرشار از کانال شده بود، لشکر عاشورا قرار بود خط اول دشمن را تصاحب کند و ما پس از آنها وارد عمل شویم 🌷عملیات ناموفق بود و مغلوب دشمن شدیم و رزمندگان روحیه خود را باخته بودند و به مقر برگشتیم با خاک های رملی برای خود سنگری انفرادی می ساختم که صدای آشنایی در گوشم پیچید: به به .... داداش قربان خدا قوت بدهد. 🍃 در اوج ناباوری شهید برزگر را دیدم از دیدنش خیلی خوشحال شدم و از ذوقم خود را در آغوشش انداختم تا آرام شدم کنارم نشست و قدری به من روحیه داد و گفت: تنها نمانی بهتر است شیطان ناامیدت میکند میدانی چند تن از رستم آبادیها هم در این مقر هستند، برخیز برویم با آنها گفت و گویی کنیم. 🌷سنگر انفرادیم را رها کردم چند متری از سنگر انفرادیم فاصله گرفته بودیم که خمپاره شصتی به جان پناهم اصابت کرد و در یک چشم به هم زدن از هم متلاشی شد. از هم محلی ها مرحوم علی اصغر بزم آرا و محمد سعیدی در همان مقر حضور داشتند 🍃با شهید پیش آنها نشستیم و از واقعه اعجاز انگیز لحظه متلاشی شدن سنگرم صحبت کردیم درباره آسمان فکه که از گلوله و منور سرخ رنگ شده بود و بچه هایی که زیر آن گلوله ها بودند صحبت کردیم که محمد خندید و خوش به سعادتشان! اینها نقل و نبات است که روی سرشان می ریزد. سپس سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! میشود یکی از همین خمپاره شصت ها در این نقطه فرود بیاید تا من و علی اصغر بزم آرا را هم زمان به شهادت برساند. 🌷علی اصغر که شوخی محمد را جدی گرفته بود غُرغرکنان جایش را عوض کرد و در جوابش گفت :مگر از جانمان سیر شده ایم که آمین بگوییم تا دعایت مستجاب نشده از کنارمان برخیز... 🍃شهید گفت: نترس شربت شهادت نصیب هر کسی نمیشود علی اصغر که حسابی ترسیده بود، گفت: برو عمو جان کسی جلویت را نگرفته ولی کاری به ما متأهلها نداشته باش، خودت تنهایی شربت شهادت را بنوش 🌷همه از شوخی های محمد قاه قاه میخندیدیم که از طرف لشکر محمد رسول الله(ص) فرماندهی وارد مقرمان شد و گفت خبر رسیده که امشب هم عملیاتی در پیش داریم، هر کدام از بچه ها که توان دارد داوطلبانه با ما همراه شود اجباری در میان نیست و همگی مختارید. بنده که مثل بسیاری از بچه ها توان راه رفتن هم نداشتم سکوت کردم ولی از میان ما فقط چند نفر داوطلب شدند یکی از داوطلبها محمد بود. 🍃او با همان لبخند همیشگی دستی بر شانه ام زد و خداحافظی کرد و رفت. با خودم میگفتم: کاش محمد را نمی گذاشتم برود ولی می دانستم شهید از ماندن بیزار است، دل نگرانش بودم تا برگردد. تا اینکه پس از عملیات شنیدم محمد در همان عملیات مجروح شده است. 🌷من و محمد سعیدی وقتی از منطقه جنگی به روستا آمدیم به عیادت محمد رفتیم که صحنه ای دردناک از او دیدیم؛ گوشت بازوی دست راستش دو تکه شده و روی هم سوار بود و خونریزی هم داشت 🍃ولی تا ما را دید انگار نه انگار که زخمی شده باشد، از جا برخاست و با لبخند همیشگی اش با ما شوخی می کرد، مانده بودیم با او چه کنیم چون با این حال از رفتن در فلان تاریخ به جبهه سخن می گفت... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯