🌷🕊🍃
#شهیدسیدمرتضیآوینی
حلقومهارامیـٺوانبرید،امافریادهاراهـرگز!
فریادےڪہازحلقومبریدهبرمۍآید،جاودانـہمےماند...
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #کــلامشهـــید
🌹شهـــید همت:
دنیا چیزی نیست که انسان از آن روی گردان باشد. لکن دل به دنیا بستن را نمی پسندم... شخصیت حقیقی خود را که مقام #خلیفه_الله است به وَرطه فراموشی نمیسپارم.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢 _بزرگ مردان کوچک
کم سن و سال ترین شهدای دفاع مقدس
✍ نقشه دشمن این است که کودکان سرزمین ایران ، با فرهنگ مقاومت و شهادت بیگانه باشند و آداب و رسوم ضد دینی و فرهنگ گثیف غربی تربیت شوند .
یعنی میخواهند فرهنگ کثیف لیبرالی را جایگزین مکتب امام حسینی کنند...
این ســـرزمـیـن فهمیده هاا دارد ...🇮🇷🌷
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
260.1K
🌷#شهیدمصطفیصدرزاده🌷
همیشه تاکید داشت يه #شهید انتخاب کنید
برید دنبالش بشناسیدش
باهاش ارتباط برقرار کنید
شبیهش بشيد
حاجت بگیرید شهید میشید
«رفیق شهید خود شهید صدرزاده ،
#شهید_ابراهیم_هادی بودن »
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹گرامیباد سالروز شهادت آيت اللَّه "سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي" اولين شهيد محراب توسط گروه فرقان (10 آبان 1358ش)
🕊شادی روحشان صلوات
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢دختر، ۱۰ ساله بود که با پدر رفته بود آلمان.
مجبور بود مدرسههای مختلط بره و همه هم #بیحجاب.
دخترم! فلسفه #حجاب اینه، اینه، اینه …
🍂#شهید_بهشتی راحت همه را گفته بود.
بعد هم … خودت انتخاب کن!
دختر انتخاب کرده بود!
هر روز با #حجاب میرفت مدرسه.
📚 کتاب (#صد_دقیقه_تا_بهشت) ص۹۹
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📸 اظهار نظر رسمی حزبالله درباره ۱۲۰ نفر تلفات صهیونیستها طی ۱۰۵ عملیات حزبالله
۱۲۰صهیونیست در عملیاتهای حزبالله کشته شدند.
🔹بیش از ۶۸ هزار نفر از شهرک نشینان از شهرهای مرزی فلسطین اشغالی مهاجرت معکوس مهاجرت کردند و این عملیاتها باعث خالی شدن ۲۸ شهر و شهرک شده است.
🔹۳۳ رادار و ۶۹ برج ارتباطی و ۱۷ دستگاه جمر و ۲۷ دستگاه تجسس منهدم شدند.
#طوفان_الاقصی
#جهاد_مقدس
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت هشتم
📝ماهی سیاه♡
🌷فصل بهار که می رسید همه خود را برای مهمانی طبیعت آماده می کردند از هر کوچه ای که می گذشتی بوی خوش دیوارهای کاهگلی باران خورده به مشام میرسید
صدای شادمانی از هر خانه ای شنیده می شد. از بارش رحمت الهی قنات روستا لبریز می شد و روزی آبادی را به سفره ها می آورد، کشاورزان هم شادمان می شدند.
🔸️زنان هم بیکار نمی نشستند و با شروع فصل خانه تکانی در سرتاسر چشمه جا برای سوزن انداختن نبود و با کمترین امکانات دلخوش بودیم.
سبزه می گذاشتیم، سمنو می پختیم. کمک حال اصلاً . هم میشدیم من و تویی .نداشتیم کوچکترها برای کمک به بزرگترها از یکدیگر سبقت می گرفتند.
🌷ظهر هنگام ناهار کوچه آب که خلوت میشد نوبت به بچه ها می رسید تا برگشتن زنان برای ادامه کار بچه ها اندک فرصتی برای «ماهیگیری» داشتند.
🔸️ سکوت لازمه کارشان بود تا برای تزیین ماهی سیاه را وسط سفرۀ مهمان خانه بنشانند تعداد ماهی ها حاکی از مهارت ماهیگیران کوچک بود.
خلاصه کم کم همه چیز آماده شد.
🌷محمّد برخلاف سایر بچه ها دقیقه نود ماهی می گرفت.
یک روز طبق معمول پیش از تحویل سال سبد و سطل پلاستیکی را از جاظرفی آشپزخانه برداشت
🔸️و همراه برادر کوچکش شتابان به چشمه رسید. من هم در چشمه ظروفی را می شستم و از طرفی بچه ها را رصد میکردم. محمد به آرامی لب آب نشست، بسم الله گفت، آستینهایش را بالا زد و سبدش را آهسته درون آب برد و منتظر ماند در عرض چند لحظه ماهی اول را صید کرد. موقع آب کشی ظروف امواج بسیاری در آب ایجاد می شد ولی محمد با حوصله ادامه داد.
🌷کارم تمام که شد سریعاً به مهمانخانه رفتم تا سفره هفت سین را آماده کنم. کمی بعد سر و کله بچه ها هم پیدا شد با خنده پرسیدم: شیرید یا روباه؟
رسول با خوشحالی از پله ها بالا آمد و گفت: شیریم شیر.
🔸️ لیوان بزرگی را به دستش دادم و گفتم این هم ظرف ماهیتان. محمد نگاه تندی به لیوان انداخت و گفت مادر ظرف بزرگتر نداشتی گناه دارند آخر جایشان تنگ میشود. پرسیدم: مگر چند تاست؟
🌷محمد سطل را مقابلم گرفت و با تعجب دیدم چهار تا ماهی در حال شنا هستند، محمد پارچ بزرگ شیشه ای را برداشت و مقداری تیله رنگارنگ را با چهار تا ماهی درون پارچ ریخت و روی سفره گذاشت.
سرانجام سال تحویل شد هرکس به منزلمان می آمد از ایده محمد تعریف می کرد تعطیلات نوروزی هم به پایان رسید
🔸️ روز سیزدهم ماه فروردین طبق رسم روستا سبزه را پشت بام گذاشتم از پشت بام محمد را دیدم که پارچ ماهیها را برداشته و به طرف بهار خواب میدود. اول فکر کردم می خواهد آب ماهیها را عوض کند ولی از گریه های رسول پی به ماجرا بردم.
🌷سراسیمه از نردبان پایین آمدم و پرسیدم محمد می خواهی چه کنی؟ با ناراحتی پاسخ داد: میخواهم ماهیها را آزاد کنم ولی رسول اجازه نمی دهد.
با هر قدم محمد رسول گریه هایش بلندتر می شد و التماسم می کرد که جلوش را بگیرم. گفتم: محمد بایست
🔸️محمّد :گفت اختیار ماهیهای خودم را که دارم نمی خواهم اسیر دستم باشندآنها هم مثل ما حق زندگی دارند و باید آزاد باشند و گرنه می میرند. محمد دو ماهی را در چشمه رها کرد ولی رسول صیدش را نگه داشت یک هفته نکشید که یک ماهی روی آب پارچ واژگون شد.
🌷 با مرگ ماهی، رسول به خود آمد و تصمیم گرفت تنها ماهی پارچ را به داخل چشمه برگرداند. محمد با شنیدن این مطلب یک سکه از پس اندازش را به برادرش هدیه داد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
آمدہ ایم کنارتان...
ٺا پیدا کنیم خودمان را؛
نشـانی زندگی مان،
از مسیر شمـا می گذرد...
ای که مرا خواندہ ای، راہ نشانم بدہ..❤️
پنجشنبه یاد شهدا با ذکر #صلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #کــلامشهـــید
🌹شهـــید مصطفی صدرزاده:
شیعهی مرتضی علی(ع) باید با رفتارش عشقش را ثابت کند. کسی که توی هیئت فقط سینه میزند، خیلی کار بزرگی نمی کند. باید رفتار و کردارمان در زندگی و برخورد با دیگران ثابت کند که یک شیعه واقعی هستیم.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷 _چشمان همیشه منتظر
مادران #شهدا
✍من مادرت اینجا هستیم
درست است با سکوت حرف می زد
اما از نگاهش به روی قبر
می شه فهمید که داره در دل می کنه
می گه نیگا نکن با عصا راه می روم
مادربزرگ به پدربزرگ نگاه می کنه
می گه علی اکبر یادته
وقتی مجتبی می خواست بره
جبهه نگذاشت صورتش را ببوسم
حتی وقتی رفت می رفت گفت
دیگه نمی اید
دلیل ان را هیچ وقت نفهمیدم
مرد حرفهای زن را گوش داد
فقط یک مرثیه دل انها را شاد می کرد
یاد امام وشهدا دل می بره کربلا
ارام دست هایش را به اسمان برد
به پسرش گفت این مثل تو در جبهه بودند
اشک در چشمان پدر بزرگ ومادربزرگ جاری می شد
چقدر پدر بزرگ ومادربزرگ دعا می کردند دایی مجتبی پیدا شود
🔖بعد از ۳۵ سال با آزمایش dna شناسایی شد
مزارش در استان شهدای گمنام شهرک ولایت است
🌾 ارسالی
از خواهر زاده#شهید_مجتبی_کریمی
شادی روح پاک همه شهدا صلوات🌾
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞❓🎞❓🎞
⭕️ پرسش: با فرزندان دختر که در دوران نوجوانی- علیرغم دقت والدین در تربیت صحیح- حجاب خود را کنار گذاشتهاند و رفتارهای ناصحیح دارند، چگونه باید برخورد کرد؟
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰🖼 تصویرسازی/ رؤیای کودکان فلسطینی.
#طوفان_الاقصی
#جهاد_مقدس
#اسرائیل_کودک_کش
#فلسطین
#غزه
#مقاومت
#سپاه_جهانی_آزادیبخش_اسلامی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت نهم
📝 احترام به مـــــــادر♡
🌷پسرم هنوز وارد حوزه علمیه نشده بود. کودکی یازده ساله بود و در دبستان ابتدایی روستا درس می خواند پدرش به رحمت خدا رفت و سرپرستی او و برادر کوچکش را بر عهده من گذاشت.
شکر خدا، دیگر بچه ها متأهل و مستقل بودند.
🔹️شبی من با محمد و رسول مشغول خوردن شام بودیم که رادیو خبر ناگواری از تبعید امام خمینی به پاریس را که موجب اعتراض و شهادت بسیاری از هموطنان در کشور شده بود اعلام کرد. محمد با شنیدن خبر شروع به سرفه کرد پارچ آب را بر خلاف همیشه فراموش کرده بودم.
🌷سرفه ها امانش نمی داد نیم خیز از جایم برخاستم تا از پارچ روی تاقچه لیوانی آب به او بدهم که شانه ام را با دو دست کوچکش گرفت و مرا سر جایم نشاند و خودش از جا برخاست، مقداری آب در لیوان ریخت و به طرفم آمد و با سرفه گفت :بسم الله ...
گفتم نوش جانت باشد. پس از خوردن آب سلامی به حضرت امام حسین داد و از غذا دست کشید و بابت تهیه شام تشکر کرد.
🔹️ گفتم: پسرم چرا نگذاشتی تا برایت آب بیاورم یعنی مادر آن قدر پیر شده که نمی تواند یک لیوان آب بیاورد.
سرش را پایین انداخت و گفت: مادر جان من شرم دارم از اینکه بنشینم و شما برایم آب بیاوری بعد هم با حالتی گرفته از این خبر ناگوار به اتاقش رفت.
🌷خبر آن شب رادیو هر چه بود دلشوره ای عجیب در دل محمدم ایجاد کرد و این اتفاقات سیاسی تصمیم بزرگی را در سرنوشت فرزندم مقدر کرد و او را به حوزه علمیه وارد کرد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯