eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 چگونه را ترویج کنیم؟ 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 مدیر بلند همت 🔹 رهبرانقلاب: یکی از خصوصیات برجسته شهید طهرانی‌مقدم مدیریت بود. یک مدیر طبیعی بود، درس مدیریت هم نخوانده بود، اما واقعاً یک مدیر بود. 🌷 سالگرد شهادت شهید حسن طهرانی‌ مقدم ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 | از شهر زیرزمینی حماس چه می‌دانیم؟ 🔹️حماس از یک سیستم تونلی گسترده و پیچیده برای حمل سلاح، ذخیره‌سازی، تدارکات و آموزش نیروهای عملیاتی بهره می‌برد. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت هفدهم 📝جبهه♡ 🌷محمد در حوزه علمیه فاروج درس میخواند و از لحاظ درسی در سطح متوسطی قرار داشت ولی از جنبه دینی و اخلاقی بسیار مورد پسند همه بود محمد اواخر هفته ها به روستا بر می گشت. 🔸️یکی از معلمان حوزه علمیه محمودیه هم روستاییمان بود که قرآن و احکام تدریس میکرد گاهی به روستا می آمد و از اقوام خود حال پرسی میکرد. صبح یک روز بهاری بنده با دیگچه مسی از شیر دوشی گوسفندان بر میگشتم که با جناب آقای «ابهری» روبرو شدم 🌷سلامی عرض کردم و از محمدم پرسیدم ایشان سری به نشانه تأسف تکان داد و گفت چه عرض کنم محمد حالش خوب است ولی میان کلامش شکر انداختم و با نگرانی پرسیدم نکند خطایی از او سر زده؟ لبخندی زدند و گفتند نه نمیدانم چرا؟ چند وقتیست درس هایش افت پیدا کرده فکر کنم شما با او صحبت کنید بهتر باشد. 🔸️با سرافکندگی خداحافظی کردم و به منزل همسایه رفتم تا پیمانه وزن کردن شیر را تحویل دهم ولی وضعیت محمد آن قدر ذهنم را به خود مشغول کرد که پایم به قلوه سنگی گیر کرد و با دیگچه روی زمین واژگون شدم. 🌷عصبانی به خانه برگشتم و منتظر آمدن محمد ماندم آخر هفته که به روستا برگشت چفیه ای دور گردنش بسته بود و مثل انسانی مجرب از جنگ تحمیلی حرف میزد. پس از شام او را کنار بخاری نشاندم و سر صحبت را باز کردم سرش را پایین انداخت و گفت: مدتی هست که حال درس خواندن ندارم با عصبانیت فریاد زدم پس ترک تحصیل کن تا مدیون بیت المال نشویم. 🔸️آهسته از جایش برخاست و از صندوقچه چوبی پستوخانه شناسنامه خود را پیدا کرد و با خوشحالی درون کیفش گذاشت پرسیدم شناسنامه ات را برای چه میخواهی؟ گفت: کار ثبت نامم ناقص مانده باید ببرم 🌷 محمد رفت و دو هفته بعد ناراحت و گوشه گیر به روستا آمد. مدام درسش را می خواند و کم حرف میزد. صبح فردا روی بهار خواب قند می شکستم که با حالتی گرفته از اتاقش بیرون آمد، صدایش زدم و گفتم: اتفاقی افتاده؟ نکند مرا غریبه میدانی؟ 🔸️طبق سیاست مادرانه، از سلاح گریه استفاده کردم و محمد لب به سخن باز کرد و جریان را تعریف کرد و :گفت راستش بسیاری از طلبه هابه جبهه اعزام شده اند،چند نفر از کلاس ما نیز برای ثبت نام داوطلب شدیم ولی به خاطر سن کم به ما اجازه رفتن ندادند و از شدت ناراحتی درس خواندن را کنار گذاشتیم و با شوق اعداد و ارقام شناسنامه مان را تغییر دادیم ولی مدیر فهمید و اکنون شناسنامه ام دست مدیر مانده و گفت: باید بزرگترت را بیاوری تا شناسنامه را تحویل دهم. 🌷گفتم حالا فهمیدم که تو شناسنامه ات را برای اعزام میخواستی. محمد به نشان تأیید سرش را تکان داد و به ناچار صبح روز شنبه به حوزه رفتم و حقیقت را برای مدیر تعریف کردم و شناسنامه خط خورده اش را تحویل گرفتم ولی محمد مصمّم بود و بار دیگر عزمش را جزم کرد و تا لحظة شهادت خدمت کرد 🌷 عکسهای اعزام اولش گواه سخنان بنده است از کلاه گشاد و لباسهای رزمی تا خورده اش معلوم میشود که او کوچکتر از سن قانونی به جبهه رفته است... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 تو لبخند آفتابۍ..🌤 که صبح مرا روشن میکند 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 شهـــید بابک نوری هریس❣️🌱 تقوا يعنی اگه توی جمع همـه گناه می‌کردن، تو جوگیر نشـی! یادت باشه که خدایی هسـت و حساب و کتابـی..! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | حاج قاسم سلیمانی: اولین موضوعی که اثرگذار بود در جبهه، فضای مدیریتی جنگ بود... من فضای مدیریتی جنگ را که میگویم، ذهن شما به سمت من و برادرانی که باقی مانده ‌اند نرود… ذهنتان متوجه همت، خرازی، کاظمی. و متوسلیان بشود… 🇵🇸 ‌‌ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 : مسیری که دعای ولی پشتش باشه انتهای آن فتح و نصرت الهی را خواهیم دید شادی روح بلندش صلوات ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
261.7K
⁉️ آیا در زمان پیامبر (ص) و یا حکومت امام علی (ع) با بد حجاب ها و بی حجاب ها برخورد میشده؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸تمجید خبرنگار سعودی از اقدام رییس جمهور کشورمان در استفاده از چفیه فلسطینی در اجلاس ریاض ♦️خبرنگار سعودی:کاش سران سایر کشورها نیز چنین کاری میکردند ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 شهید کسی است که ❞ شهید کسی است که در خودش، در جامعه، در تاریخ و در هستی حضور دارد. 📚 جلداول | ص ۵۵ ★ــــــ★ــــــ★ــــــ★ (ره) ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب 💢خاطرات 🍂قسمت هجدهم 📝سحری♡ 🌷محمد چند سالی در حوزه علمیه فاروج درس میخواند و بنده هم در همان شهر زندگی میکردم. پسر متأهلم تازه از دنیا رفته بود محمد در آن روزهای سخت خیلی جویای احوالم میشد. 🔹️شب دوم ماه رمضان بود که سحر خواب ماندیم همسرم در روستای همجوار شهرمان کشاورزی میکرد صبح همان شب با ناراحتی به مزرعه رفت و از حالش معلوم میشد که دل پری دارد، 🌷ظهر خسته و گرسنه به منزل آمد و پس از نماز ساعتی خوابید بیدار شد و برای چندمین بار اعتراض کرد. همین هنگام زنگ منزل به صدا در آمد با چشمانی خواب آلوده در را باز کردم، ناگاه محمد را با همان لبخند همیشگی دیدم 🔹️از خوشحالی در آغوشش گرفتم و گفتم: چه خوب کردی آمدی. محمد قدری نگاهم کرد و گفت آبجی چی شده؟ چرا این قدر بی رمقی؟ خواب بودی؟ :گفتم هیچی نگو که سحر خواب ماندیم، از صبح، رضا غر میزند. 🌷محمد ایستاد دستم را گرفت و پرسید: یعنی امروز بدون سحری روزه گرفته ای؟ پاسخ دادم . بله ... محمد وارد منزل شد و پس از گفت و گو رو به همسرم کرد و گفت: آقا میرزا ان شاء الله هر سحر بیدارتان میکنم گفتم داداش جان فاصلهٔ منزل ما تا حوزه زیاد است. 🔹️همسرم گفت: راضی به زحمت نیستیم، یک شب و دو شب که نیست، بیست و هشت شب دیگر مانده، وقتت را میگیرد. محمّد با خنده گفت عیبی ندارد در عوض من به ثوابم میرسم شما هم از سحر غافل نمی مانید. آقا میرزا همسرت را سرزنش نکن، او که عمداً مرتکب چنین خطایی نشده. 🌷همسرم از خجالت سرش را پایین انداخت و گفت: برای خودم نبود از صبح تا حالا بچه ها بسیار بی تابند،دخترم؛ نسرین امسال روزه اولیست نگران حالش هستم خدا میداند نگران حالشان هستم، غر زدم تا خیالش برای شبهای آینده راحت نباشد. 🔹️محمد به قولش عمل کرد، بیست و هشت سحر ما را بیدار کرد و تا زمانی که در شهرمان درس میخواند و ماه رمضان میرسید هر سحر پشت پنجره می آمد و آهسته با انگشت اشاره به شیشه میزد و بیدارم میکرد و بی درنگ به حجره اش بر میگشت تا خودم را به ایوان می رساندم اورفته بود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯