( radio P E L A K ) شهید محمد نصر اصفهانی.mp3
6.28M
🎙 ( شاخه گلی در طلائیه )
🍂 راز خاک گرم #طلائیه و پیکر سالم شهید...
تقدیم به محضر مطهر #شهیدان_محمد_نصر_اصفهانی و #محمدرضا_حقیقی🌹
راوی: استاد مهدوی ارفع
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهید_ابراهیم_هادی
✍به کوچکترین چیزهایی که ما توجه نداشتیم دقت می کرد. #اسراف در زندگیش راه نداشت. تا می توانست، در هر شرایطی به مخلوقات #خدا کمک می کرد. از هر لحظه ی عمر خودش بهترین استفاده را می کرد.
💠یادم هست پشت باشگاه صدری، دور هم نشسته بودیم. کنار #ابراهیم، یک تکه نان خشک شده افتاده بود.
♨️نان را برداشت و گفت: ببین نعمت خدا رو چطور بی احترامی کردند⁉️نان خیلی سفت بود. بعد یک تکه سنگ برداشت.
🔷و همینطور که دور هم نشسته بودیم، شروع به #خُرد کردن #نان نمود.
حسابی که ریز شد، در محوطه باز انتهای کوچه پخش کرد!
چند دقیقه بعد #کبوتر ها آنجا جمع شدند. پرنده ها مشغول خوردن غذایی شدند که ابراهیم برایشان مهیا نموده بود.
📚 #سلام_بر_ابراهیم۲/ص۱۴۷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
مردي در آينه_1395-6-31-12-35.pdf
1.2M
👆👆
📗 رمان « مردی در آیینه »
💚 نویسنده؛ #شهید #مدافع_حرم سید طــاهـــا ایـــمانـــی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ #داستان_کوتاه
🌷شخصي با روش صحيح #امر_به_معروف ، تأثيرش را تضمين مي كرد.
در #قم دوستي داشتم كه مي گفت: وقتي مي خواهم به #مسافرت بروم، مقداري #سوهان قم و #شيريني مي خرم و همين كه وارد اتوبوس شدم به #راننده و شاگرد راننده تعارف مي كنم. در بين راه يا #موسيقي روشن نمي كند و يا اگر روشن كرد با تذكّر من #خاموش مي كند.
📚خاطرات قرائتي-بهشتي
جلد: 2 صفحه: 36
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#وصیت_شهید
این دنیا ، دنیای آزمایش است
و همه میدانید که هیچ کدام ماندگار نیستیم و همگی خواهیم رفت ،
فقط مواظب باشیم که پرونده ما سفید باشد....
#شهیدمحمود_ستوده
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره_شهدا
✍آخرین تماسش گفت ،
یه چیزی میگم قبول میکنی؟!
گفتم میخوای زن بگیری؟!
خندید گفت ، نه !
ازم قول گرفت ، گفت
وقتی #شهید شدم ، برام #گریه نکنی ها
برای #حضرت_زینب گریه کن....
مدافع حرم
#شهیدسیدامین_حسینی
📚نیمه پنهان ماه
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره
حاج همت دفترچه کوچکی داشت🍃 که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود.
یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان #شهید🌹 او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.❤️
یکی، دو ماه قبل از شهادتش،
در اسلامآباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود🌷🌷 و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود.
پرسیدم: «این چهاردهمی کیه؟ چرا ننوشتهای؟»
گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
شهید «سید ابراهیم سادات» دستنوشتهای از این شهید به عنوان وصیتنامه وی برای خانوادهاش به یادگار مانده است که حاوی نکات جالب توجهی است.
شهید سادات در بخشی از این دستنوشته آورده است: «همسر مهربانم، دسته گلهایم (فرزندانم) را به تو و تو را به خداوند منان میسپارم. دعا کن شهید شوم.»
وی در قسمتی دیگری مینویسد: «وقتی با پیکرم روبرو شدی، لبخندی بزن و به من تبریک بگو. شهادت بزرگترین آرزوی قلبی من است. گریه نکن، ناراحت نباش و به عاشورا فکر کن.»
در قسمت بالای این وصیتنامه بصورت خاصی مختصر و مفید وصیتی به دو دسته گل خودش یعنی آقا اسماعیل و ملیکا خانم میکند : حیا ، عفت ، حجاب حجاب حجاب ...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊