🌷🌷گذرے_بر_سیره_شهدا
💠 مےترسم
يڪ روز ابراهيم را ديدم ڪه با عصاے زير بغل در ڪوچه راه مےرفت چند دفعهاے به آسمان نگاه ڪرد و سرش
را پايين انداخت، رفتم جلو و
پرسيدم: "چيزے شده آقا ابرام؟"
با اصرار من گفت:
"هر روز تا اين موقع حداقل يڪے از بندههای خدا به ما مراجعه مےڪرد
و هر طور شده بود مشڪلش رو حل مےڪرديم اما امروز از صبح تا حالا ڪسےبه من مراجعه نڪرده.
مےترسم نڪنه ڪارےڪرده باشم ڪه خدا توفيق خدمت رو از من گرفته باشه..."
🌸شهـــــید ابراهیم هادے🌸
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#ڪلام_شهید
🌸نماز هایٺ را عاشقانه، بخواݩ🏻
حتے اگر خسته اے و حوصــله ندارے
🌸قَبلش فڪر کݩ چرا دارے نماز مے خونے و با چه کسيے ملاقاٺ دارے😍💞
#شهید_سیدمرتضےآوینے
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💝خاطره ای زیبا از شهید همت
یه روز خيلي ناگهاني به ابراهيم گفتم : به خاطر اين چشم ها هم که شده بالاخره يک روز شهيد مي شي
چشم هايش درخشيد و پرسيد : چرا؟ يک دفعه از حرفي که زده بودم پشيمان شدم .
خواستم بگويم : ولش کن ! مي خواستم بحث را عوض کنم اما نمي شد . چيزي قلمبه شده بود و راه گلويم را بسته بود .
آهي کشيدم و گفتم : چون خدا به اين چشم ها هم جمال داده هم کمال !
چون اين چشم ها در راه خدا بيداري زياد کشيده و اشک هاي زيادي ريخته
❤️خاطره اي از شهيد محمد ابراهيم همت به نقل از همسر ايشان
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ابراهیم همه بود ، همه ...
🌷ابراهیـم از یک طـرف پیکـر شهـدا را جمـع مـی کـرد. از یک طـرف بـه مجـروحیـن مـی رسیـد. از یک طـرف آرپیچـی مـی زد، از یک طـرف رگبـار، او همـه بـود، همـه...
پنـج روز از محـاصـره مـی گـذشت، تشنگـی امـانمـان را بـریـده بـود. مجـروحیـن از تشنگـی شهیـد مـی شـدنـد و ایـن تنهـا راه سیـراب شـدن بـود! هـر بـار کسـی بـرای آب آوردن داوطلب مـی شـد. امـا گـویـی حکـم آسمـانهـاست کـه آب بـه خیمـه هـا نـرسـد.
#شهیدابراهیم_هادی
#سالروزشهادت
#یادش_باصلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍مادر در خواب پسر شهیدش را می بیند .
پسر به او می گوید «توی بهشت جام خیلی خوبه ، چی می خوای برات بفرستم ؟»
مادر می گوید «چیزی نمی خوام ؛ فقط جلسه قرآن که می روم همه قرآن می خوانند و من نمی توانم بخوانم خجالت می کشم . می دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید را بخون .»
💠پسر می گوید :« نماز صبحت را که خواندی قرآن رو بردار و بخون !»
بعد از نماز یاد حرف پسرش می افتد.
قرآن را برمی دارد و شروع می کند به خواندن .
خبر می پیچید ...
🔷پسر دیگرش این را به عنوان کرامت شهید ، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می کند و از ایشان می خواهد مادرش را امتحان کنند.
قرار گذاشته می شود و حضرت آیت الله نزد مادر شهید می روند .
قرآنی به او می دهند که بخواند .
به راحتی همه جا را می خواند ؛ اما بعضی جاها را نه .
💠میفرمایند: قرآن خودت را بردار و بخوان !
مادر شهید شروع می کند به خواندن ، بدون غلط.
🔷آیت الله نوری گریه می کنند و چادر مادر شهید را می بوسند و می فرمایند :« جاهایی که نمی توانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانش کنیم ...»
💠سردار شهید حاج کاظم رستگار ، فرمانده لشکر 10 سید الشهدا (ع)
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚘﷽⚘
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس سردار شهید
مهدی تهامی فرمانده سپاه سیرجان
دیدم موتورش را دست گرفته داره میاد
گفتم: خرابه
گفت: نه
گفتم؛ بنزین تموم کرده
گفت: نه
گفتم پس چی؟
گفت الان ساعت دو و نیم هست من از سر کار اومدم
تابستونه مردم خوابیدن
نمیخوام صدای موتورم مزاحم خواب مردم بشه یه وقت بیدار بشن
حق الناسه ، آزار و اذیت مردم
من😳
سردار تهامی☺️
مردم😔
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره
#توجه_شهید_به_حجاب 👆👆
دیروز سالروز شهادت و گمنامی شهید #ابراهیم_هادی بود... 🌷🍃
۲۲ بهمن ۶۱ بود که ابراهیم تو سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (که به گفته خودش عاشقش بود) به شهادت رسید و مفقودالاثر شد.🌷🍃
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊