حجه الاسلام حسین جوشقانیان1_824859.mp3
زمان:
حجم:
3.03M
🎼 " خط قرمز "
🎤شهيد اكبري به روایت حجت الاسلام جوشقانيان
#روایتگری
#حجت_الاسلام_جوشقاني
#موسسه_روایت_سیره_شهدا
🌹اخبار راوی روحانی🌹
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
موضوع : اخلاص شهید مهدی باکری
#راوی #حجه_الاسلام_حسین_آقامیری
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
حاج حسین یکتاghosle shahadat.mp3
زمان:
حجم:
1.02M
غسل شهادت
#روایتگری حاج حسین #یکتا
#آرشیو_صوت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین کاجی32.didare mahbob.mp3
زمان:
حجم:
600.7K
زیارت محبوب
#روایتگری حاج حسین #کاجی
🎶 #آرشیو_صوت
http://yon.ir/arXW4
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید #روایتگری
🔻فاتح فتح المبین....
💬 شهید عباسعلی فتاحی
🎙با روایتگری محمد احمدیان
📲 #راهیان_نور_مجازی
#زیارت_مجازی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷#شهیدان
♦️چکار کنیم تا #شهید شویم⁉️
✅ #روایتگری : #حاج_حسین_یکتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂#روایتگری
🎥 امام گفت دزدی آمده است و سنگی انداخته، جوونا پاشید برید
🔻شهید حاجی بابا یه شیشه عطر داشت میگفت به این عطره خیلی وابسته شدم، اینم باید بدم بره...
👈 روایت دفاع مقدس از زبان ⚡#حاج_حسین_یکتا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری سردارحسنی.mp3
زمان:
حجم:
48.04M
#بشنوید
💠#روایتگری سردار حسنی
مدیر گلزار مطهر شهدای کرمان
درباره #شهید_جمالی و یاران شهیدش
و فرمانده شان «#حاج_قاسم »
#گلزار_مطهر_شهدای_کرمان
#رادیو_گلزار
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
AUD-20200409-WA0033.
زمان:
حجم:
349.6K
•⊱🌸⊰•
⸙دیـدار بـاشهـیـد زنـده...
🎙حـــاجحســـینیـڪتا
#روایتگری
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#روایت_شهدا | #روایتگری
🔻 آمدیم نبودید، وعده دیدار بهشت
💬 یکی از فرماندهان جنگ روایت میکند: خدا رحمت کند «حاج عبدالله ضابط» را. برایم تعریف میکرد خیلی دلم میخواست سید مرتضی آوینی را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما سیدمرتضی را ببینیم، خلاصه نشد. بالاخره آقا سید مرتضی آوینی توی فکه روی مین رفت و به آسمونها پر کشید.
🔅 تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقه جنگی با کاروانهای راهیان نور. شب در آنجا ماندیم. در خواب، شهید آوینی را دیدم و درد و دلهایم را با او کردم؛ گفتم آقا سید، خیلی دلم میخواست تا وقتی زنده هستی بیایم و ببینمت، اما توفیق نشد. سید به من گفت "ناراحت نباش فردا ساعت ۸ صبح بیا سر پل کرخه منتظرت هستم". صبح از خواب بیدار شدم. منِ بیچاره که هنوز زنده بودن شهید را شک داشتم، گفتم: این چه خوابی بود، او که خیلی وقت است شهید شده است. گفتم حالا بروم ببینم چه میشه.
🔅 بلند شدم و سر قراری رفتم که با من گذاشته بود، اما با نیم ساعت تأخیر، ساعت ۸:۳۰. دیدم خبری از آوینی نیست. داشتم مطمئن میشدم که خواب و خیال است. سربازی که آن نزدیکیها در حال نگهبانی بود، نزدیک آمد و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم: بله، با یکی از رفقا قرار داشتیم.
🔅 گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهایش جوگندمی است. محاسنش هم اینجوری است. گفت: رفیقت آمد اینجا تا ساعت ۸ هم منتظرت شد نیامدی، بعد که خواست بره، به من گفت: کسی با این اسم و قیافه میآید اینجا، به او بگو آقا مرتضی آمد و خیلی منتظرت شد، نیامدی. کار داشت رفت اما روی پل برایت با انگشت چیزی نوشته، برو بخوان.
رفتم و دیدم خود آقا مرتضی نوشته:
آمدیم نبودید، وعدۀ ما بهشت!
📝 سید مرتضی آوینی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا