eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹 👤عرض سلام و شب به خير به همه ی همراهان بیان معنوی💐 📖با يک داستان ديگه ازشهید ابراهیم هادی مهمان دلهای پاک شما هستيم. 🔰خلاصه این قسمت هم درعکس موجود است👆👆👆👆 ❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃ 🔶قسمت بیست ودوم 💫کربلا برفرازیکی ازتپه های مشرف به مرزخسروی بودیم.خودروهای عراقی به راحتی درجاده های اطراف آن ترددمی کردند. باحسرت گفتم یعنی میشه یه روزمردم ماهم راحت ازاین جاده ها عبورکنندوبه شهرهای خودشون برن!ابراهیم گفت چی میگی!روزی میادکه ازهمین جاده ها،مردم مادسته دسته به کربلاسفرکنند! بیست سال بعدبه سمت کربلامی رفتیم. نگاهم به همان تپه بود.گویی ابراهیم رامیدیدم که مارابدرقه می کرد.ازهمان جاده مردم مادسته دسته به زیارت کربلامی رفتند. ☀️لینک گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLEG0EaCRUW7w ➖➖➖🌹✨➖➖➖🌹✨➖➖ 🌷شادی ارواح طیبه ی شهدا بخصوص شهید ابراهیم هادی صلوات🌷 🌷💫اَللّهمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدوعجل فرجهم.💫🌷
ششمین افسران؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی https://goo.gl/SfW9qY 🔴حاجی اهل اين دنيا نيست حاجی توی بيمارستان هفده شهريور بستری بود. يک روز پدرم رفت ملاقاتش. وقتی برگشت، گفت: بابا! اين فرمانده‌ات عجب مرديه! گفتم: چطور؟ گفت: اصلاً اهل اين نيست. اينجا موقتی مونده. مطمئنم که جاش، جای ديگه‌ايه. ظاهراً خيلی خوشش آمده بود از حرف‌های حاجی. ادامه داد: همين جورکه صحبت می‌کرديم، حرف شد از . تو گوشش گفتم: خلاصه حاج آقا رفتی اون دنيا، يکی‌ام برای ما بگير. اونم خنديد و گفت: چشم. بعدش حرفی زد که خيلی معنا داشت. بهم گفت: ما صد تا حوريه اون دنيا رو، به همين زن خودمون نمی‌ديم. گفت: حاجی همسرش را خوب شناخته، قدر همچين زن فداکار و صبوری رو، کسی مثل حاجی بايد بدونه. منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹 👤عرض سلام و شب به خير به همه ی همراهان بیان معنوی💐 📖با يک داستان ديگه ازشهید ابراهیم هادی مهمان دلهای پاک شما هستيم. 🔰خلاصه این قسمت هم درعکس موجود است👆👆👆👆 ❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃ 🔶قسمت بیست وسوم 💫زیارت هروقت تهران بودیم برنامه شب های جمعه ابراهیم زیارت حضرت عبدالعظیم بود.می گفت:شب جمعه شب رحمت خداست.شب زیارتی آقااباعبدالله است.همه اولیاءوملائکه می روندکربلا،ماهم جایی می رویم که اهل بیت گفته اند: زیارت کربلارادارد. بعدهم دعای کمیل رادرآنجامی خواند. ☀️لینک گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLEG0EaCRUW7w ➖➖➖🌹✨➖➖➖🌹✨➖➖ 🌷شادی ارواح طیبه ی شهدا بخصوص شهید ابراهیم هادی صلوات🌷 🌷💫اَللّهمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدوعجل فرجهم.💫🌷
#زائرانـــــــــه این تڪرارِ از شھدا #گفتن و از #شھدا نوشتـن برای مـا تڪرار #نَفَس_ڪشیدن است... . . 🆔 @shalamche
ششمین افسران؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی https://goo.gl/ktj9zD 🔴حالی برای نماز یک ساعتی مانده‌بود به اذان . جلسه تمام شد. آمدیم گردان. قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی. تا پام رسید به چادر، خسته و کوفته ولو شدم روی زمین. فکر میکردم عبدالحسین هم می‌خوابد. جوراب‌هایش را در آورد. رفت بیرون! دنبالش رفتم. پای شیر آب رفت. آستین‌ها را داد بالا و شروع کرد به گرفتن. احتمال نمیدادم حالی برای خواندن داشته باشد. خواستم کار او را بکنم، حریف خودم نشدم. رفتم توی چادر و دراز کشیدم. زود خوابم برد. اذان صبح آمد بیدارمان کرد. بلند شدم و پلک‌هایم را مالیدم. چند لحظه‌ای طول کشید تا چشم‌هام باز شد. به صورتش نگاه کردم. معلوم بود که مثل هر شب، نماز باحالی خوانده‌است. منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹 👤عرض سلام و شب به خير به همه ی همراهان بیان معنوی💐 📖با يک داستان ديگه ازشهید ابراهیم هادی مهمان دلهای پاک شما هستيم. 🔰خلاصه این قسمت هم درعکس موجود است👆👆👆👆 ❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃ 🔶قسمت بیست وچهارم 💫نارنجک باچندنفرازفرماندهان ارتش وسپاه جلسه بودیم.اواسط جلسه،یکدفعه ازپنجره اتاق یک نارنجک به داخل پرت شد!ازترس رنگم پرید.وبه سمت دیوارچمباتمه زدم!بقیه هم مانندمن هریک به گوشه ای خزیده بودند.لحظات به سختی می گذشت اماصدای انفجارنیومد.آرام چشمانم رابازکردم.صحنه بسیارعجیبی بود.درحالیکه همه مابه گوشه وکناراتاق خزیده بودیم،ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود.درهمین حین مسئول آموزش وارداتاق شد.وباکلی معذرت خواهی گفت این نارنجک آموزشی بود.اشتباه افتاد داخل اتاق. ☀️لینک گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLEG0EaCRUW7w ➖➖➖🌹✨➖➖➖🌹✨➖➖ 🌷شادی ارواح طیبه ی شهدا بخصوص شهید ابراهیم هادی صلوات🌷 🌷💫اَللّهمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدوعجل فرجهم.💫🌷
🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹 👤عرض سلام و شب به خير به همه ی همراهان بیان معنوی💐 📖با يک داستان ديگه ازشهید ابراهیم هادی مهمان دلهای پاک شما هستيم. 🔰خلاصه این قسمت هم درعکس موجود است👆👆👆👆 ❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃❃ 🔶قسمت بیست وپنجم 💫معجزه اذان درارتفاعات اناربودیم.نزدیک اذان صبح بود.ابراهیم به سمت تپه های عراقی حرکت کرد.وشروع کردبه اذان گفتن.هرچی می گفتیم بیاعقب،فایده نداشت.آخرای اذان بودکه یک گلوله به ابراهیم خورد.واوراآوردیم عقب.هواروشن شده بودکه دیدیم تعدادی عراقی باپارچه سفید به سمت مامی آیند.وقتی تسلیم شدندفرمانده آنها جلوآمد،وگفت موذن کجاست؟زندس؟بعدداستانشان راتعریف کردکه به آنهاگفته اندایرانی هامجوس وآتش پرستند.می گفت ماشیعه هستیم.امروزوقتی صدای اذان رزمنده شماراشنیدم،بدنم لرزیدکه بابرادران خودم میجنگم.برای همین خودمان راتسلیم کردیم وباقی نیروهاکه نمی خواستندتسلیم شوندبه عقب فرستادیم.بااطلاعاتی که آن افسردادپاکسازی منطقه انارهم کامل شد. ☀️لینک گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeLEG0EaCRUW7w ➖➖➖🌹✨➖➖➖🌹✨➖➖ 🌷شادی ارواح طیبه ی شهدا بخصوص شهید ابراهیم هادی صلوات🌷 🌷💫اَللّهمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدوعجل فرجهم.💫🌷
ششمین افسران؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی https://goo.gl/xssxiy 🔴پرستيژ فرماندهی علاقه خاصی هم به حضرت فاطمه زهرا(س) داشت، هم به و فرزندان ايشان. عجب هم احترام سيدی را نگه می‌داشت. يادم نمی‌آيد توی سنگر، چادر، خانه يا جای ديگری با هم رفته باشيم و او زودتر از من وارد شده باشد. حتی سعی می‌کرد، جلوتر از من قدم برندارد. يک بار با هم می‌خواستيم برويم جلسه. پشت دراتاق که رسيديم، طبق معمول، مرا فرستاد جلو گفت: بفرما. نرفتم تو. بهش گفتم: اول شما برو! لبخندی زد وگفت: تو که می‌دونی من جلوتر از سيد،جايی وارد نمی‌شم. به اعتراض گفتم: حاج آقا، اينجا ديگه خوبيت نداره من اول برم! گفت برای چی؟ گفتم: ناسلامتي شما هستی؛ اينجا هم که جبهه است و بالاخره بايد ابهت و فرماندهی حفظ بشه. مکثی کردم و زود ادامه دادم: اينکه من جلوتر برم، پرستيژ شما را پايين می‌ياره. خنديد و گفت: اين پرستيژی که می‌خواد با بی‌احترامی به سادات باشه، می‌خوام اصلاً نباشه! منبع: برگرفته از کتاب خاک‌های نرم کوشک 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA