ماه رمضان ها امکان نداشت یک روز بیدار شوم و نبینم سحری را آماده کرده است☺️. میگفت تو بخواب و استراحت کن، سحری بامن. امسال یک روزهایی وقت سحر حس میکنم که تکانم میدهد تا مبادا خواب بمانم.🙂
من بهترین زندگی را با شعبان تجربه کردم. هیچ کمبودی با بودن او نداشتم. اگر او را ببینم میگویم چرا من را گذاشتی و رفتی! کاش کنارم میماندی و با هم شهید میشدیم..💔
آخرین دیدارمان در معراج_شهدا بود. وقتی چهره اش را دیدم گفتم حاجی باعث سربلندی و افتخارمن شدی. دوست داشتم برای روزی که قدس فتح خواهد شد، بودی و میجنگیدی و آزادیش را میدیدی. این تمام حرف من بود بر سر پیکرش.😔
راوی:همسرشهید
#حاج_شعبان_نصیری❤️
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
اهمیت شب 23 ماه رمضان💠
♨️شبی که احتمال قدر بودنش بیشتر است!
🔶امام علی علیه السلام می فرمایند :
پیامبر خدا در دهه آخر رمضان ، بستر خود را جمع می کرد و کمرش را می بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار می کرد و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب می پاشید و فاطمه سلام الله علیها نیز نمی گذاشت کسی از اهل خانه در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان می کرد و از روز برای شب ، آماده می شد و می فرمود :
« محروم ، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند »
[مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ؛ جلد۷ ؛صفحه ۴۷۰ ]
🔷راوى گفت: از امام باقر علیه السّلام شنیدم مىفرمود: جُهَنى پیش رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله آمد و گفت:
♦️یا رسول اللَّه، من شترها، گوسفندها و غلامانى دارم، مىخواهم دستور بفرمایید شبى در ماه مبارک رمضان داخل مدینه شوم و در نماز جماعت شما حضور یابم، حضرت او را نزدیکتر فراخواند در گوشى با او حرف زد.
🔻جهنى شب بیست و سوم [ماه مبارک رمضان] با شتران، گوسفندان و غلامان و زن و فرزندان داخل مدینه مىشد صبحگاهان از مدینه خارج مىشد و به محل خود مىرفت، اسم جهنى عبد الرحمن بن انیس انصارى است.
[ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ جلد ۷؛ صفحه ۴۷۰]
🔻عَنْ جَمِیلٍ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ قَالُوا مَرِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا کَانَ لَیْلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَمَرَ مَوَالِیَهُ فَحَمَلُوهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَکَانَ فِیهِ لَیْلَتَهُ.
💠به نقل از جمیل و هشام و حفض : امام صادق علیه السلام به سختی بیمار شد . چون شب بیست و سوم فرا رسید ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود.
[ بحار الأنوار؛ جلد ۹۵ ؛صفحه ۱۶۹ ]
🔶و در پایان مرحوم علامه مجلسی می گوید:
👈اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم ، شب قدر است.
✍منبع : زاد المعاد؛ صفحه ۱۸۷
#شب_قدر
#ماه_رمضان
#شب_بیست_و_سوم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شب_قدر
💢بخشی از اعمال سفارش شده در شب بیست و سوم رمضان
اعمال شب بیست و سوم:
۱) خواندن سورههای مبارک عنکبوت، روم و دخان
۲) هزار مرتبه خواندن سورهی قدر
۳) خواندن دعاهای جوشنکبیر، مکارمالاخلاق و افتتاح
۴) خواندن دعای فرج
"أَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنْ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ فِي هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَوِيلاً َ"
۵) خواندن ۸ رکعت نماز و طلب استغفار و دعا برای خلق خدا
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
🍃🔻 آیت الله بهاءالدینی وقتی وارد جلسه شدند فرمودند: در بین شما یکی از سربازان امام زمان(عج) هست و به زودی از میان شما میرود. جلال افشار که شهید شد، آیت الله بهاء الدینی بیاختیار گریه کردند، طوریک ه شبنم اشکهایشان از گونه سرازیر میشد و روی عکس جلال میافتاد و بعد فرمودند: امام زمان(عج) از من یک سرباز میخواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است، ایشان ” ذاکر قریب البکاء” است.
جلال افشار ۲۴ تیر سال ۱۳۶۱ در عملیات رمضان و هنگامی که بانگ اذان او در فضای منطقه پیچیده بود، به کاروان شهدا پیوست.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_قدر
#شهید_آوینی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✅ #شهدا_چطوری_شهید_میشدند ؟؟
🌸 رفقا شهدا همینجوری شهید میشدند، من با چشم خودم میدیدم. در یک جلسه یک هوس میکرد، هوای دلش آنطرفی میشد. خدا میفرمود ملائکه پا داد، گفت بد نیست ها! رویش کار کنید.
🌸 خدا می گوید یادت هست آن شب ماه رمضان یک آه کشیدی؟ مگر من میگذارم تو بروی!
🌸 بعد دیگر هی خودش میگفت نه حالا ما نمیخواهیم هم شهید بشویم. دیگر میپیچاندش زندگیاش را خدا میبُرد، میبُرد، عاشقتر و عاشقترش میکرد... تا اینکه زار میزد خدایا پس کِی من را میبری ؟
🌸 یادت هست در آن جلسه گفتی کاش من هم موقع زمین خوردن آقا میآمد سرم را به زانو میگرفت! تمام شد دیگر! یک نور در تو هست!
🌸 در روایت میفرماید خدا بخواهد یک بندهاش را آباد کند از نقطۀ کوچولوی نورانی شروع میکند.
🌸 رفقا خودتان را بیچاره کنید برسانید به یک مجلسی که یک آه در شما برانگیزد، همین.
استاد پناهیان
#شب_قدر؛ #شب_یک_آه_شهدایی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊