فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰🖥 موشن گرافی/ آینده ای ترسناک که پایانی برای آن قابل تصور نیست...
🔻حقایقی جذاب و قابل تأمل درباره ی سیر پوشش از گذشته تا کنون.
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢نگاهی به جغرافیا، سبک زندگی و جهانِ انسان یمنی
🍂قسمت دوم
🔸️اصل چیزی که امروز شیعه نامیده میشود، از طوایف و قبایل و مردم یمن است. کوفه شهری بوده که پیشینه نداشته است؛ یعنی قبل از اینکه مرکز خلافت امیرالمؤمنین(ع) بشود، شهری به نام کوفه وجود نداشت. از این جهت در سپهر سیاسی و تاریخی زمان خودش یک شهر جدید حساب میشود. این شهر توسط امیرالمؤمنین(ع) بنا شد تا در مرکز جغرافیایی قلمرو اسلام قرار بگیرد. عدهای همراه با امیرالمؤمنین(ع) به سمت کوفه حرکت میکنند و اکثر کسانی که بعدها در کوفه شیعه شدند و علوی بودند، از قبایل مهاجر یمنی بودند.
🔹️در قضیه کربلا زمانی که سیدالشهدا(ع) میخواهند از مدینه به کوفه بروند، ابن عباس، پسرعموی ایشان به سیدالشهدا(ع) توصیه میکند که به جای رفتن به کوفه که تحت تأثیر تبلیغات بنیامیه و شام است، به سمت یمن بروید که مرکز شیعیان ماست. در آنجا شیعیان شما فراوانند و شما را عزیز میدارند. این هم نشانه و امارهای است بر اینکه یمن صادرکننده و خاستگاه تشیع بوده است. بعد از آن هم به هر حال بخشی از اشاعرهای که به قم مهاجرت کردند و قم را مرکز تشیع قرار دادند و باعث شدند که تشیع و شیعه از قم به سایر بلاد منتشر شود، به اعتقاد مورخین یمنیالاصل بودند. در بین شهدای کربلا هم ۳۴ نفر یمنی بودند، یعنی تقریباً نزدیک به نصف از شهدای کربلا اهل یمن هستند.
🔸️دوستداران برجسته یمنی اهل بیت (ع)
💥ما در خصوص صدر اسلام دو نوع مفهوم داریم. یکی اصحاب پیغمبر(ص) هستند که به «اصحاب» معروفند و کسانی هستند که پیامبر(ص) را از نزدیک دیدهاند و صحبت ایشان را به گوش جان شنیده و اسلام آوردهاند. دسته دوم «تابعین» هستند. اینها کسانی هستند که پیغمبر(ص) را از نزدیک ندیده و در زمان حیات ایشان در اطراف ایشان نبودهاند، لکن اصحاب پیغمبر(ص) را دیدهاند.
💥داستان اویس قرنی هم معروف است؛ وی مادری داشت که بهتنهایی از او نگهداری میکرد. به او میگوید من به دیدار پیامبر(ص) میروم و یک روزه برمیگردم. مادرش با او شرط میکند که برو، ولی از یک روز بیشتر نشود. اویس از قرن به مدینه میآید. زمانی که به مدینه میرسد، حسب اتفاق و البته حکمتی که در این قضیه بوده پیغمبر اکرم(ص) آن روز در مدینه حضور نداشته و ظاهراً برای غزوه یا کار دیگری خارج از مدینه بوده است. ایشان مدتی صبر میکند و شاید امیرالمؤمنین(ع) را زیارت میکند و منتظر پیغمبر(ص) میماند. ولی به خاطر قولی که به مادرش داده، علیرغم عشق وافری که نسبت به شخصیت و شخص پیامبر اکرم(ص) داشته، از موصوفاتی که از پیامبر شنیده و ارتباط قلبیای که در اثر شنیدن کلام ایشان و آیات قرآن در او ایجاد شده بوده، قید زیارت پیامبر را میزند و عطای این زیارت را به لقایش میبخشد و به خاطر اینکه قولش شکسته نشود، برمیگردد.
♻️در این داستان هم باز شاهد مردانگی، فتوت، سرسختی در برابر ظلم و ناجوانمردی هستیم. کسی که عاشق، دلباخته و دلداده پیامبر است، فقط و فقط به خاطر اینکه شکستن قول خلاف فتوت و مردانگی و جوانمردی میداند، از عشقش دست میکشد و بر میگردد تا خدمت مادر برسد.
💥جالب تر این که زمانی که پیامبر (ص) برمیگردند خطاب به امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند که «بوی برادرم اویس را میشنوم.» این هم باز از معجزات پیغمبر است. بار دیگر در تعبیری میفرمایند، نفس رحمانی و عطر بوی رحمانی را از جانب یمن استشمام میکنم. در اینجا امیرالمؤمنین(ع) خدمت ایشان عرض میکنند که بله، خدمت شما آمده بودند و به این دلیل که به مادرشان قول داده بودند برگردند، برگشتند. در اینجا پیغمبر اویس را بسیار دعا میکند و میفرماید که اویس شهید خواهد شد و برای جمع کثیری از مردم، به اندازه طایفه مُضرّ (مردم حجاز دو تیرهاند که یکیاش مضر و از طوایف بزرگ حجاز است.) در عرصه قیامت صاحب شفاعت است. ایشان بعد از رحلت پیغمبر جزو اصحاب امیرالمؤمنین(ع) میشود و در جنگ جمل همان طور که پیغمبر وعده داده بود، شهید میشود.
#سرزمین_سبا
#انسان_یمنی
#انصار_اللّه
#یمن_قهرمان
#كلنا_اليمن
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت نود و هشت
📝امداد غیبــــی♡
🌷خاطرۀ پیش رو را مرحوم زرینتاج برزگر پس از بازگشت از سفر حجّ بازگو میکند و میگوید:
سال۱۳۸۳ به لطف خدا همراه همسرم ؛حاج غلام علی شجاعی و برادرم حاج نعمت الله برزگر عازم سفر حج تمتع شدیم.
💛چون ضعیف الجثه و بیمار بودم، حجم جمعیت مانع آسایشم میشد و بنابراین همراه با مدیر کاروان در ساعات خلوت طواف و فرایض حج را انجام می دادیم و از اینکه نمی توانستم با همسر و برادرم مانند انسانهای عادی در صفوف زائران کعبه باشم اندوهگین بودم اماچیزی از احوالم به زبان نمی آوردم،
🌷 تازه از عرفات برگشته بودیم که مدیر کاروان اعلام کرد : فردا عید قربان است و برای رمی جمرات به«ِسرزمین منا »میرویم.
با خستگی و دل شکستگی داروهایم را خوردم و ساعاتی خوابم برد
💛 در عالم رؤیا ناگهان برادرم محمد را دیدم که ایستاده و صدایم میزند:
سلام آبجی زری !کجایی؟ با خوشحالی بسویش دویدم او را در آغوش کشیدم و بوسیدم. گفت: زیارت قبول .
گفتم: من چون بیمارم نمی توانم همراه جمعیت زائران باشم، گفت: تو بیا من کمکت میکنم.
🌷گفتم: چه میگویی محمد !؟بیایم زیر دست و پای جماعت گم می شوم، آن وقت به جای ثواب، دردسر می سازم
خندید و گفت: تو بیا من هستم و کمکت میکنم، قول شرف می دهم تو را سالم به مقصدت برگردانم، همراه با کاروان بیا و خودت اعمال را انجام بده
💛همین موقع از خواب بیدار شدم و فورا خوابم را برای همسرم بیان کردم او با خوشحالی لبخندی زد و گفت:
تردید نکن...
اگر محمد گفته، خب بیا ....با نگرانی خود را مهیا کردم و همراه با سیل زائران عازم رمی جمرات شدم و با موفّقیت ستون هارا سنگ زدم و با سلامتی برگشتم.
🌷همه حیران مانده بودند که چگونه این کار میسر شد ولی من حضور محمد را حس می کردم .پس از قربانی کردن با حجاج همراه شدم و بقیّۀ مناسک را خودم انجام دادم و شیرینی سفر ّتمتع را به واسطۀ برادر شهیدم چشیدم.
وقتی به ایران برگشتم، آن توانی را که در مکه و مدینه داشتم از دست دادم و دوباره بیماری غلبه کرد .
💛با مراجعه به پزشک فهمیدم بیماری سرطان معده به اوج خود رسیده است.
چه کسی جز محمد می توانست کمکم کند !؟
باز دست به دامانش شدم، از خواب و خوراک افتاده بودم، فقط خون بالا میآوردم و هر لحظه مرگ را جلوی چشمانم می دیدم،
منتظر دعوتنامۀ برادر شهیدم بودم.
🌷همین روزها یکی از اطرافیان در رؤیایی می بیند :یک جوان با لباس روحانیت که پرچمی سیاه رنگ سر در خانۀ خواهر شهید نصب میکند.
از او سؤال میکند: آقا شما کیستی؟ اینجا چه میکنی؟ جواب میدهد :من محمد برادر زرینم، آمده ام تا خواهرم را نزد خود ببرم، دیگر نمی گذارم خواهرم بیشتر از این رنج بیماری بکشد.
🌷 صبح فردا ،سراسیمه به منزل زرین رفتم خواهر شهید در بستر آرمیده بود و چشم از جهان فرو بسته بود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
#سلام_امام_زمانم ❤️
چه سپیده دمان دلربایی است
وقتی آفتاب یادت بر آستان دلم میتابد
و گوشه گوشه ی دلم پر از شکوفه های
معطر محبتت می شود ...
انگار پر از امید می شود،
پر از لبخند، پر از آرامش و زندگی...
من با تو بهاری ام
حتی در یخبندان زمستان...
من با تو زنده ام...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صبحتون_مهدوی_عاقبتتون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #کــلامشهـــید
زندگی با آرامش
به لجنزاری مبدل خواهد شد
و زندگی با تحرک به مبارزه صِرف.
تنها و تنها آن زندگی میتواند
در تكاثر حقيقت باشد
كه چون موج با امواج
تلفيق حاصل كند
و تكثير پذيرد.
شهید غلامعلی پیچک❣🍃
📷 شهید غلامعلی پیچک در کنار شهید محسن وزوایی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💞🍃
چادر براۍ زن یڪ حریمہ
یک قلعه ویک پشتیبان است...
از این حریم خوب نگهبانی کنید...
همیشه میگفت: به حجاب
احترام بگذارید که حفظ آرامش
و بهترین امر به معروف برای شماست...😍
#شهیدابراهیمهادۍ🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹طرح| رهبرمعظم انقلاب: شهادت مرگ تاجرانه است
🌹شهید، جان رفتنی را با خدا معامله میکند.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📌#روایت_کرمان
مرد کوچک
جانباز دوازده سالهی خانواده اکبرزاده...
☘ساچمهها توی پایش نشستهاند اما لطف خدا از پا نیفتاده. به گفتهی پزشک معالج باید صبر کنند ابوالفضل بزرگ شود و بعد ساچمهها را درآورند.
اما پزشک معالج نمیدانست او خیلی زود بزرگ شده است. خیلی زود مرد خانه شده است.💥 همان روزِ انفجار که کمی از پدر دورتر افتاد ولی خودش را بالای سر پدرش رساند؛ 🥀شهادتش را به چشم دید. دستهای لرزانش را مردانه روی شمارههای تلفن گذاشت؛ به اولین کسی که گوشی را جواب داد، مردانه خبر شهادت پدرش را داد و خودش توی آمبولانس نشست.🚑
خودش را بردند بیمارستان و پدرش را ...
✨به پزشک معالج بگویید ابوالفضل یک شبه بزرگ شده؛ خیلی زودتر از قدش، ساچمهها برایش کوچکند!
فرزند شهید رضا اکبرزاده
📝زهره نمازیان
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ دکتر رفیعی به سخنان پرویز شیخ طادی در جشنواره فیلم فجر درباره موضوع حجاب
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢نگاهی به جغرافیا، سبک زندگی و جهانِ انسان یمنی
🍂قسمت سوم
♻️مالک اشتر از دیگر اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و از تابعین رسول مکرم اسلام و جزو شخصیتهای معروف اسلام، اهل یمن است.
🍁همچنین حجر بن عدی نیز یمنی بود. او نیز باز داستانی دارد که جالب است. میگویند حجر از اصحاب پیغمبر بود و بعد از ایشان در رکاب امیرالمؤمنین(ع) باقی ماند. بعد از امیرالمؤمنین(ع) نیز تا زمان امام حسن(ع) زنده و از اصحاب ایشان بود. حجر در زمان صلح امام حسن(ع) و پس از کنارهگیری ایشان از حکومت خدمت حضرت میرسد و از وضعیت اجتماعی که این صلح را بر امام تحمیل کرده، ابراز ناراحتی میکند. امام در وصف ایشان میفرماید: «اگر من ده نفر مثل تو داشتم، این عهدنامه را هرگز قبول نمیکردم.»
💥حجر همچنان به جهاد تبیین و بیدارگری ادامه میدهد تا اینکه توسط حاکم کوفه بازداشت و به دستور معاویه به سمت شام گسیل میشود و در قریهای حوالی دمشق، معاویه چند نفر از این اراذل و اوباش و شکنجهگران خود را به آنجا میفرستد و به حجر و جمعی از شیعیانی که همراه وی بودند میگوید یا به امیرالمؤمنین(ع) توهین و سب و لعن کنید و ابراز برائت بجویید یا همین جا گردنتان را میزنیم. حجر میفرماید: «اگر تکه تکه شوم و در آتش بسوزم، نزد من محبوبتر از این است که بخواهم دست از محبت علی(ع) بردارم.» اجازه میگیرد و دو رکعت نماز میخواند و همان جا توسط عمال معاویه شهید میشود. در همین صحنه هم باز سرسختی را میبینیم.
🔹️در طول تاریخ بارها و بارها شاهد چنین صحنههایی از یمانیها هستیم. حجر بن عدی همان کسی بود که داعشیها زمانی که بخشی از سوریه را تصرف کردند، قبر ایشان را با بمبگذاری منفجر کردند. این نشاندهنده حقد و کینه بیش از اندازه ناصبیها از این صحابی پیامبر(ص) است.
💥هانی بن عروه، کمیل بن زیاد و مقداد از شخصیتهای برجسته جهان اسلام هستند که همگی یمنیاند. در واقع یمن مرکز صدور تشیع به جهان است. مرکز صدور مردمان و مکتبی است که بنمایه و خمیرمایهاش محبت اهل بیت(ع) است. البته در طول زمان تعاریف و معارف نسبت به اهل بیت(ع) دستخوش تغییراتی گشته است...
#سرزمین_سبا
#انسان_یمنی
#انصار_اللّه
#یمن_قهرمان
#كلنا_اليمن
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت نود و نه
📝قـــول و قــــــرار ۱♡
🌷اواخر سال چهارم جنگ تحمیلی بود ّکه عملیات کربلای ۲ به وقوع پیوست. پیش از عملیات وارد پادگان تیپ شهدا شدم. از اتوبوس پیاده شدم ،
🔹️حیران بودم واحساس غربت می کردم که یک نفر از پشت بغلم کرد و چشم هایم را با دستهایش بست و گفت: بگو کیستم؟ گفتم: شیخ محمد.
پیش از این در فاروج مأنوس بودیم و صدای او را می شناختم پایگاه بسیج فاروج که زیر مجموعۀ سپاه پاسداران قوچان و مستقر در حوزۀ علمیّۀ محمودیّه بود و بنده و شهیدان برزگر و شمعدانی عضو آن بودیم.
🌷 عصرها به تفریحات و برنامه های بسیج مثل والیبال، فوتبال می پرداختیم. پس از احوال پرسی
میخواستم گریه کنم که شهید جلو حرکت بچگانه ام را گرفت و گفت:
شما عجب خانوادۀ دلیری هستید !
خوش به حال پدرت،
داداشت؛ مهدی از طرف واحد فرهنگی بنیاد شهید اعزام شده بود و اینجا مستندسازی میکرد و داداش های دیگه هم در مناطق جنگی حضور دارند، خلاصه همۀ برادرها منطقه رو قبضه کرده اید ،.
🔹️ما پنج برادر هستیم و همه جبهه بودیم گفت: الان فرمانده یا جانشین تیپ می آید و خودشان سازماندهی نیروها را انجام میدهند .با هم قدم زدیم و آن قدر گرم گفتگو با محمد شدم که طول کشید و از سازماندهی جا ماندم.
🌷شهید « ابوالقاسم مقیم» که سرگروه بنده بود با عصبانیت سراغم آمد و بسیار سرزنشم کرد و گفت: کجایی؟ با دستپاچگی گفتم: تقصیر شیخ بود .
🔹️شهید برزگر هم با زبان اشاره می خواست به سرگرو هم بفهماند که سنّ کمی دارم و بچه است ته دلش خالی می شود ،توبیخ لازم نیست.
از پشتیبانی محمد احساس خوبی پیداکردم
🌷مرا به عنوان تخریب چی به آقای شهید حاج علی اصغر محراب معرفی کردند و به اوگفتند : این همان کسی است که دنبالش می گردی.
🔹️آموزش های ویژه را دیدم. چهار یا پنج روز مرخّصی گرفتم و پیش محمّد رفتم و در این روزها از دعای عهد با حضرت صاحب الزمان و زیارت عاشورای سیّدالشهدا صحبت کرد و توصیه کرد دعای عهد و زیارت عاشورا را مرتّب بخوانم
🌷چهار روز مرخصی ام تمام شد ولی دل نکندم و همان جا ماندم تا اینکه ظهر روز پنجم به دنبالم آمدند و به سختی از شهید جدا شدم.
لحظۀ خداحافظی هم دو بار شهید این جمله را تکرار کرد و گفت :سفارشم را فراموش نکن .
🔸️همین طور که سوار موتور می شدم با شوخی گفتم: ما که می دانیم که خبری نیست و کسی از آن دنیا نیامده او گفت : لازم ،نیست کسی بیاید در آینده ای نزدیک نشانه ات را خواهی دید...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📍دامن های کوتاه به جای بمب ...
🔹️#جهاد_تبیین
🔸️#به_وقت_حجاب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢نگاهی به جغرافیا، سبک زندگی و جهانِ انسان یمنی
🍂قسمت چهارم
🚨دستگاه فکری شیعیان زیدی ضدسکولاریسم است/ نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه در بین کتب مقدس هر نیروی انصاراللّه قرار دارد/ ردپای روباه انگلیسی در تقسیم یمن به دو بخش شمالی و جنوبی
🔹در ادامه پیرامون مختصات کشور یمن و ساختار قبیلهای آن، تقسیمبندی مذهبی مردم این کشور، یمن در دوران عثمانی و تقسیم این کشور به یمن شمالی و جنوبی را مشاهده خواهید کرد.
🔸️ساختار یمن قبل از اسلام و در دوران باستان، قبایلی بوده و تاکنون نیز همین ساختار قبایلی و بدوی قدرت را حفظ کرده است. در این ساختار، شیخ یا بزرگی در قبیله محترم است و حرف اول و آخر را او میزند. همچنین، بهمنظور تأمین نیازها و به دلیل پیوندهای خونی بسیار محکم و سبک زندگی قبیلهای و ویژگیهای زندگی قبایلی و عشایری، پیوندهای قبیلهای در این منطقه بسیار محکم بوده است.
🔹️در این میان تقسیمبندی مذهبی در یمن هم قابل توجه است. اکثریت مردم یمن برخلاف تصور مردم و پژوهشگران که گمان میکنند زیدی هستند، مسلمانان سنی و شافعی مذهب اند. البته آنها هم به اهل بیت(ع) محبت دارند. شافعیها نزدیکترین فرقه از اهل سنت هستند که بیشترین مشترکات را با شیعه دارند. بیش از چهل درصد جمعیت یمن را شیعیان زیدی تشکیل میدهند که عمدتاً در ارتفاعات شمال یمن، در صعده و صنعا و حوالی حدیده ساکن هستند. خاستگاه زیدیه، استان صعده است، منتها به دلایل تاریخی امروزه حتی تا صنعا، حدیده و بقیه نقاط هم پراکنده شدهاند.
♻️در نگاه زیدیه که شعبهای از شیعه هستند و اقترابات بسیار زیادی با شیعه امامیه یا شیعه دوازده امامی دارند، حکومت با هدایت و شریعت توأمان است و چیز جداگانهای نیست. لذا زیدیه از این نظر بهشدت با سکولاریسم و جدایی دین از سیاست زاویه دارد و دقیقاً نقطه مقابل سکولاریسم است.
🍁زیدیها تشابهات زیادی با شیعه امامیه دارند و عقایدشان در اصول تقریباً مشابه و در بسیاری از موارد منطبق بر شیعه امامیه است، اما در فقه، مناسک و شریعت عمدتاً پیرو مناسک و فقه شافعی هستند و بسیاری از آدابشان را بر اساس مذهب شافعی که مذهب غالب کشور یمن است، انجام میدهند...
#سرزمین_سبا
#انسان_یمنی
#انصار_اللّه
#یمن_قهرمان
#كلنا_اليمن
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت صد
📝قـــول و قــــــرار ۲♡
🌷عملیات کربلای۲ شروع شد.
رزمندگان خراسانی جلودار و خط شکن بودند و شهید برزگر به عنوان
آر.پی.جی زن و شهید شمعدانی به عنوان دستیارش، انتخاب شدند.
🔹️ یک شب پیش از عملیات شنیدم که گردان شهید برزگر نوک پیکان عملیّات و در تیررس دشمن است
از نگرانی به او اطلاع دادم خندید و گفت : من دو شب پیش از ماجرا خبر داشتم.
با ناراحتی گفتم: تو که همیشه#علم_غیب داری.
🌷 گفت: تو فقط سفارسشم را فراموش نکن.
نزدیک صبح هواپیماها و هلی کوپترهای دشمن بالای سر بچه ها آمدند و از فاصلۀ بسیار نزدیک ی آتش ریختند و رزمندگان رابه گلوله بستند .رزمندگان خراسانی و گیلانی زیادی به شهادت نایل آمدند و عده ای مانند دوست پانزده ساله مان؛ «حسن حیدری »اسیر شدند.
🔸️فصل تابستان بود، گرسنگی و تشنگی، سختی را مضاعف می کرد.
بنده عضو نیروهای تخریبچی و پیشرو بودم همان شب اول در تاریکی شب حرکت کردیم ولی منورها آسمان و زمین
را روشن کرده بود
🌷با پرتاب خمپاره و گلوله هفت یا هشت نفر شهید و مجروح شدند ،از طرف ی دشمن در لابه لای ارتفاعات کاتیوشا کار گذاشته بود و با انواع تجهیزات رزمندگان را هدف قرار میداد.
🔹️شب دوم پس از پاکسازی محورها، حرکت بچه ها میسر شد ولی غافلگیر شدیم. در این هنگام با فداکاری شهید شاکری که مسئول طرح و عملیات بود با جراحت شدید از ناحیۀ پا به طرف کانال دشمن حرکت کرده و با فریاد
«الله اکبر »خود را داخل کانال انداخت.
🌷با این حرکت فرمانده ، بخشی از دشمنان حاضر پا به فرار گذاشتند و باقی مانده شان در کانال تسلیم شدند و تا شهادت شهید شاکری نیروهای خودی پیشروی قابل توجّهی داشتند
در کانال سنگر گرفته بودیم که به یاد شهید برزگر افتادم.
🔹️ ساعتی پیش همدیگر را زیر گلوله باران دشمن دیده بودیم و با هم صحبت کرده و خداحافظی کرده بودیم، در این هنگام فرماندۀ دسته مان؛ که شهیدی اهل شهرستان اسفراین بود را دیدم، تا به من رسید ،پرسیدم: همشهری ما؛ محمد برزگر کجاست ؟گفت: شیخ را میگویی؟ گفتم: بله. او را نشانم داد .
🌷گُردانشان در معرض و تیررس دشمن بوده و مقاومت می کردند.
در همین شرایط خاص و وحشتناک شهید برزگر قد عَلم کرد و با سرعت و در مقابل دید مستقیم دشمن چند گلولۀ آر.پی.جی به سمت دشمن شلیک کرد و شهید شمعدانی هم گلولۀ آر.پی.جی را آماده می کرد ،
🌷هنگام پرتاب بعدی که رسید، موجی از آتش خمپاره و کاتیوشا روی سرشان فرو ریخت...
🔸️آری بنده با چشم خود شهادت این عزیزان را دیدم. سرانجام عملیّات به پایان رسید و دشمن موفّق به باز پس گیری مواضع ما شد و ما هم عقب نشینی کردیم
🌷با خودم میگفتم: از شدت گلوله هایی که به شهیدان برزگر و شمعدانی شلیک شده خاکسترشان هم باقی نمانده است. مدت ها گذشت ولی ذهنم پی محمد بود تا اینکه پیکر پاک چند شهید پیدا شد و پس از چند وقت که پیکر شهیدان برزگر و شمعدانی را به ستاد معراج شهدا انتقال دادند ،بنده به دیدارشان رفتم.
🔸️ وقتی پارچه را از صورت محمد کنار کشیدم، چهرهاش بدون نقص و آسیب و کاملا قابل شناسایی بود سالم بود مثل انسانی که خوابیده باشد و پیکر با طراوتش در مقابل شهدایی که تفحص و پیدا شده بودند قابل قیاس نبود.
🌷باز هم کلام شهید یادم نیامد. شب بعد جهت انجام کاری به شهرستان مشهد و زیارت امام رضا مشرف شد ، هنگام زیارت ناگهان کلام شهید به خاطرم آمد
ازدحام جماعت مانع نزدیک شدن به ضریح بود، ولی تا نیت زیارت برای شهید برزگر کردم مانع بر طرف شد و سینه ام را به ضریح چسباندم.
🔹️ کلام محمّد :این بود«سفارشم را فراموش نکن، لازم نیست کس دیگری از آن دنیا بیاید، ثابت میکنم »بله! نشان محمد پیکر سالمش بود ّکه مدتها پس از شهادتش پیدا شد و روی قول و قرارش ماند...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯