eitaa logo
روایتگری شهدا
23.4هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون حاج اصغر هست✋ 🌷🖤 شهید حاج اصغر پاشاپور🌹 تاریخ تولد: ۱۳۵۸ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۱ / ۱۳۹۸ محل تولد: شهر ری مزار: تهران محل شهادت: حلب/ سوریه 🌹شهید حاج اصغر پاشاپور با نام جهادی اصغر ذاکر ،از اولین نفراتی بود که به همراه سردار به سوریه رفت💫 همان کسی بود که از حاج قاسم خواهش می کرد در جبهه پیشروی نکند چون ممکن است جان سردار به خطر بیافتد. و دقیقا یک ماه بعد به «حاج قاسم» پیوست.🕊️✨ از او سه فرزند به یادگار مانده است🌺 💫او طی سال‌ها جنگ در سوریه حضوری اثرگذار در منطقه داشت و در این مسیر مجاهدت‎های بی‌شماری از خودش نشان داد💫 او آخرین ماموریتش را به خوبی انجام داد وآخرین مأموریتش با تکمیل شد🕊️ او بعد از شهادت حاج قاسم بی‌تاب و بی‌قرار وصل حاج قاسم بود🕊️ این فراق چندان طولی نکشید و بعد از حدود یک ماه از شهادت سردار✨ به منظور آزادسازی مناطق با اصابت ترکش به سینه اش🖤 به شهادت رسید.🕊️ پیکر مطهر او توسط تروریست‌های احرار الشام(جبهه النصره) رُبوده شده🖤 و او را بی سر کردند🖤 پیکرش توسط رزمندگان مدافع حرم بعد از گذشت چندین روز با دو اسیر جبهه‌النصره تبادل شده و به کشور بازگشت. او در جوار آقا امام رضا(ع) طواف داده شد✨ و در تهران در بهشت زهرا روحش نیز آرام گرفت🕊️🕋 🌷 شهید حاج اصغر پاشاپور 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محسن هست✋ 💫 شهید محسن قوطاسلو🌹 تاریخ تولد:۷ / ۱۱ / ۱۳۶۹ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱ / ۱۳۹۵ محل تولد: پاکدشت تهران محل شهادت: حلب/ سوریه 🌹از زبان دوستش←او پسری مهربان بود یک شب در بسیج پسر بچه ای در صف شر و شلوغ کاری میکرد او را تنبیه کردند❌ اما باز هم در صف شلوغ کرد❌ اینبار محسن جای آن پسر گفت من بودم✋🏻 و معذرت خواهی کرد آن شب محسن را خیلی تنبیه کردند و مسئولان نمیدانستند محسن تکاور ارتش هست و او مدام سینه خیز میرفت و تنبیه بدنی شد🥀 محسن این فداکاری را کرد فقط به خاطر اینکه اون پسر بیشتر از این اذیت نشه و از بسیج فاصله نگیره🌷. محسن خیلی روی اینکه کسی از بسیج فاصله نگیره تاکید داشت👌🏻و سر همین موضوع خیلی سختی و حرف شنید🥀او تصمیم به سوریه رفتن گرفت و آرزویش شهادت بود🕊️ و همیشه میگفت مطمئن باشید من شهید میشوم، خواب دیده ام و سند شهادتم امضا شده، خودش با اطمینان قلبی از شهادتش آگاه بود🕊️ عملیات سختی داشتیم، تا رسیدن نیروهای خودی محسن چندساعتی با نبرد تن به تن خط را به تنهایی نگه داشته بود🌷تا اینکه او را به شهادت رساندند. نیروهای دشمن بعد از شهادت محسن برای اطمینان از مرگ او، به او تیر خلاص زدند و تمام وسائلش را با خودشان بردند🖤در نهایت او در ۲۵ سالگی شربت شهادت را نوشید🕋🕊️ 🌷 محسن قوطاسلو 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حسین هست✋ 🖤 👆 🌷 محمد حسین علم الهدی🌹 تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۱۶ / ۱۰ / ۱۳۵۹ محل تولد: اهواز محل شهادت: هویزه 🌹او زیر ذره‌بین ساواک بود. در سنین ۱۴ تا ۲۱ سالگی،بارها او را زندانی و شکنجه دادند ؛ پس از مدتی خانواده موفق به دیدنش می‌شوند، وی در پاسخ به این‌که چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»🌹 صدای قرآن و نماز جماعت توی بند بلند بود حسین رو گرفتند و شکنجه اش دادند🖤 اما یکبار هم اطلاعات رو لو نداد🌷 همرزمش میگوید← شب قبل از شهادتش میخواست بره حمام گفتیم تو این سرما فردا عملیات هست خاکی میشی!! زد زیر خنده و بعد آروم گفت فردا جای مهمتری میخوام برم. گفتیم کجا؟؟؟؟ گفت ملاقات خدا....🕊️ فردای آن روز عملیات نصر، عملیات سختی بود مرا به تانکی بستند که از روی پیکر مبارک حسین گذشت🖤 در صورتی که او هنوز جان داشت🖤 هر چند چفیه اش روی صورتش بود و نمیتوانست عذاب کشیدن مرا ببیند اما من صدای خرد شدن استخوان های حسین را شنیدم🖤 ): پیکر او در سال 1361، از روی قرآن و آرپیجی که در آخرین لحظات در کنارش بود شناسایی شد و پس از تشییع باشکوه در اهواز، در گلزار شهدای هویزه با ۲۲ سال سن به خاک سپرده شد.🕊️🕋 🌷 سید محمد حسین علم الهدیٰ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش مهدی هست✋ 🥀 شهید مهدی باکری🌹 تاریخ تولد: ۱۲ / ۱ / ۱۳۳۳ تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: میاندوآب محل شهادت: دجله 🌹فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، او برادر شهیدان حمید باکری و علی باکری است که جنازه هیچکدام از این برادران برنگشت🥀او حدود ۹ ماه شهردار ارومیه بود. بعد از ازدواج عازم جبهه های جنگ شد. دوشنبه ها و پنجشنبه ها را روزه میگرفت ، یکروز در جبهه ناهار مرغ بود، آقا مهدی که با سر و وضعی خاکی و و خسته🥀 از خط برگشته بود، به سر سفره آمد، تا چشمش به غذا افتاد، گفت آیا بسیجی ها هم الآن مرغ میخورند❓بچه ها سکوت کردند🥀مرغ را کنار گذاشت و به خوردن برنج اکتفا کرد💐 خربزه را نمیخورد و میگفت بچه ها توی خط از این چیزا ندارن🌷حتی نمیگذاشت همسرش در خانه از خودکار بیت المال استفاده کند✍🏻 در قسمتی از وصیت نامه اش نوشته بود: خدایا از تو میخواهم وقتی کشته میشوم جسدم پیدا نشود تا من یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم🌷این فرمانده در عملیات بدر در ۲۵ اسفند ۶۳ بر اثر اصابت گلوله مستقیم🖤 ندای حق را لبیک گفت🕊️ هنگامی که پیکرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند قایق حامل پیکر او مورد هدف آرپی جی دشمن قرار گرفت🖤 پیکرش افتاد توی دجله و آب با خودش برد و به آرزویش رسید🕊️🕋 ☀️ 🌟 شهید مهدی باکری 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست✋ 🖤 شهید علی باکری🌹 تاریخ تولد: ۱۳۲۲ تاریخ شهادت: ۳۱ / ۱ / ۱۳۵۱ محل تولد: میاندوآب محل شهادت: دادگاه پهلوی 🌹مردی که ترک آذربایجان بود سه فرزند شهیدش، شهیدان علی باکری💫 حمید باکری💫 و مهدی باکری بود💫 هر سه در راه خدا به شهادت رسیدند🕊️،که جنازه هیچکدامشان برنگشت 🥀 و پدری ماند بدون هیچ سنگ قبری از فرزندانش🥀، فرزندانی که با خدا معامله کردند🕊️ هِمّت این باکری ها غارت و سودا نبود. بین این برادران از علی کمتر یاد میشود🌹🕊️ علی باکری در سال ۱۳۴۱ با رتبه ۱ در مهندسی شیمی دانشکده فنی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول گردید و در سال ۱۳۴۵ با رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شده و بلافاصله پس از آن به تدریس در دانشگاه پرداخت.💫 علی در شهریور ۱۳۵۰ به دام ساواک افتاد و پس از شکنجه های فراوان🖤 در دادگاه نظامی پهلوی به اعدام محکوم، و حکمش اجرا شد و اعدام گردید🖤 پیکر او به دست ساواک تکه تکه شد و پیکرش را پس نداد🖤 بدون هیچ سنگ قبری،🥀 بدون هیچ اثری از او🥀و شهید برای همیشه مفقود الجسد ماند🕊️🕋 🌷 شهید علی باکری 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علاء هست✋ ترجیح_داد💫 شهید علاء حسن نجمه🌹 تاریخ تولد: ۱۷ / ۶ / ۱۳۷۱ تاریخ شهادت: ۲۹ / ۷ / ۱۳۹۵ محل تولد: لبنان محل شهادت: سوریه 🌹یتیمی بود که برای خواهر و برادران یتیمش پدری می‌کرد.در کنار مادرش سرپرستی خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت. 💫 به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید می‌رفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد.💫 او داوطلبانه به حرم حضرت زینب(س) رفت🌷 آخرین نماز صبح «علاء نجمه» نماز وداع او بود، گویی دیگر دنیا برایش تنگ شده بود و فرصتی برای برآورده شدن آرزوی مادرش و دیدن او در لباس دامادی باقی نمانده بود🖤🌹 کسی فکر نمیکرد متنی را که در صفحه شخصی‌اش در فیسبوک نوشته است وداع آخر قبل از شهادتش باشد🕊️ او چند روز قبل از شهادتش نوشت: «اشک‌های جاری خود را آماده کنید». این جمله را درباره استقبال از عاشورای حسینی نگاشت🏴 «علاء» آماده شهادت بود، چه سخت بود وداع آخر مادر شهیدی که تنها آرزویش داماد کردن پسر یتیمش بود🎊 در حالیکه باید او را در لباس سفید و کفن بدرقه می‌کرد.🖤 او در ایام عزاداری اباعبدالله🏴 توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید و به ملکوت اعلی پرواز کرد🕊️🕋 🌷 علاء حسن نجمه 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حجت هست✋ 🕊️ شهید حجت فتوره چی🌹 تاریخ تولد: ۱۳۳۷ تاریخ شهادت ۲ / ۸ / ۱۳۶۲ محل تولد: خوی محل شهادت : پنجوین عراق 🌹شهید حجت فتوره چی ، فرمانده محور عملیاتی لشکر ۳۱ عاشورا مدت ها در کردستان با ضد انقلاب مبارزه میکرد.🌷 یک فرزند دارد که بعد از شهادت شهید به دنیا آمد و بنابر وصیتش نام او را حسین گذاشتند🌷 یکی از همرزمانش درباره شهید میگوید: شهید فتوره چی بارها میگفت خدا نکند حجت با گلوله یا ترکش شهید شود.. حجت باید با گلوله توپ شهید شود و اِلا آبرویم میرود.🥀 همرزمانش این جملات را مزاح و شوخی تلقی میکردند. در مرحله دوم عملیات والفجر۴ بود که راهی منطقه عملیاتی ک حجت در آن جا بود شدیم سراغ وی را از حمید باکری گرفتیم و حمید اقا با دست به منطقه پر درخت🌳 اشاره کرد ک شاید آنجا باشد. چون بیسیمش📞 قطع شده بود❌ به جستجو منطقه دیگر پرداختیم،اثری از او نبود🥀گفتند پیکر شهید پیدا شده،رفتم نگاه کردم فریاد زدم یا ابا عبدالله🏴.... همانند مولایش امام حسین (ع) سرش از تنش جدا شده بود🖤 بدنش متلاشی شده بود🖤 و قابل جمع کردن نبود🖤 او در عملیات والفجر ۴ بود که تکه تکه شد و به آرزویش رسید🕋🕊️ 🌷 شهید حجت فتوره چی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمود هست✋ ...📿 شهید محمود کاوه🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۱۱ / ۶ / ۱۳۶۵ محل تولد: مشهد محل شهادت: حاج عمران کردستان 🌹فرمانده تیپ ویژه شهدا اسم محمود کاوه با کردستان گره خورده است؛ با اینکه او اهل مشهد بوده اما هرجا صحبت از این فرمانده میشود همه رشادت های او را در کردستان به خاطر می آورند🌷 در عملیات اولیه او در اثر اصابت ۱۳ ترکش نارنجک به شدت مجروح شد 🖤 و به مدت یک ماه بستری شد. هنوز خوب نشده بود که با سر و بدن باندپیچی شده به منطقه بازگشت و مجددا دستور انجام عملیاتی را برای بازپسگیری ارتفاعات ۲۵۱۹، از فرماندهان جنگ دریافت کرد🌷بخاطر مجروحاتش، چهل تیکه لقبی بود که همرزمان به او داده بودند🥀 همرزمش میگوید← فرمانده گفت: میخواهم دورکعت نماز بخوانم📿 بعد از نماز وقتی علت نماز خوندش را پرسیدم⁉️ گفت: این دورکعت نماز را به دو علت خواندم ؛ یکی برای پیروزی برادرانی که به جلو رفته اند✅ ، ودیگر اینکه اگرخدامرا لایق بداند همچون مولایم امام حسین (ع) که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا بجای آورد ،این آخرین نمازم باشد✅ همانطور هم شد🕊️او در ارتفاعات ۲۵۱۹ (یعنی دو هزار و پانصدو نوزده متر ارتفاع) در عملیات کربلای۲ با آخرین نمازی که خواند بر اثر ترکش خمپاره🖤 شربت شهادت را نوشید🕊️🕋 🌷 شهید محمود کاوه 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون حاج عباس هست✋ 🕊️ شهید عباس کریمی🌹 تاریخ تولد: ۱۳۳۶ تاریخ شهادت: ۲۴ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: قهرود/کاشان محل شهادت: عملیات بدر 🌹روستا بود و پدر و مادر و دختر شیر خواری که به سختی🥀 به دنیا آمده بود🌷 آخر مادر بدزا بود و نمیتوانست بچه ای را نگه دارد🥀 در بارداری، حال مادر و فرزند در خطر بود، پدر راهی کربلا شد به حرم حضرت عباس (ع) که رسید، دخیل بست و زار زد و خواهش کرد تا فرزند دیگری از خدا برایش بخواهد، آنقدر گفت و گفت که دیگر به دلش برات شد که خدا حاجتش را میدهد.🌺 مدتی بعد از بازگشتش، بانو باردار شد و بچه به دنیا آمد🌷پسر بود و سالم، پدر که فرزندش را هدیه حضرت عباس (ع) میدانست، نام عباس را برایش انتخاب کرد🌹 آن روزها او نمیدانست که سال ها بعد قرار است عباسش فرمانده ای باشد برای سپاهی که کارش دفاع از میهن است💫 و جانش را تقدیم پروردگارش میکند🕋 عباس در تمامی نبردها، سربازی لایق بود✨ او بعد از شهادت شهید حاج ابراهیم همت، فرماندهی لشگر 27 محمد رسول الله را بر عهده گرفته بود🌷 او در ۲۴ اسفند ۶۳ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش🖤 به شهادت رسید🕊️ پیکر غرق در خونش زمانی به تهران منتقل شد که تنها چند روز از سالگرد شهادت شهید همت میگذشت در نهایت او به دوستان شهیدش پیوست🕊️🕋 🌷 شهید عباس کریمی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش علی هست✋ امر به معروف و نهی از منکر 🌷 علی خلیلی یه روز یه پسر 19ساله ... ساعت دوازده شب باموتور توی تهران پارس بوده.. داشته راه خودشو میرفته.. که یهو میبینه یه ماشین با چندتا پسر.. دارن دوتا دخترو به زور سوار ماشین میکنن.. تو ذهنش فقط یه ☝️چیز اومد... 👈ناموس کشورم ایران.. میاد پایین... درگیر میشه.. توی درگیری دخترا سریع فرار میکنن و دور میشن.. میمونه علی و...هرزه های شهر.. 😔 تو اوج درگیری بود که یه چاقو 🔪صاف میشینه رو شاهرگ گردنش.. میوفته زمین، کوچه خلوت، شاهرگ، تنها، دوازده شب.. علی تا نیم ساعت اونجا میمونه پیرهن سفیدش سرخه سرخه مگه انسان چقد خون داره. اما خدا رحیمه.. یکی علی رو پیدا میکنه و میبره بیمارستان... اما هیچ بیمارستانی قبولش نمیکنه.. خجالت میکشم بگم اون رو به ۲۶ بیمارستان بردند اما قبولش نکردند😭 تا اینکه بالاخره یکی قبول میکنه و .. عمل میشه زنده میمونه😊 اما فقط دوسال بعد از اون قضیه دوسال با زجر بیمارستان، خونه میمونه تا تعریف کنه..چه اتفاقی افتاده؟؟ میگن یکی ازآشناهاش میکشتش کنار.. بش میگه علی اخه به تو چه؟ چرا جلو رفتی؟ میدونی چی گفت 🤔 گفت حاجی فک کردم دختر شماست... ازناموس شما دفاع کردم.. اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت... گفت خدا... من از این گله دارم... داری جوابشو بدی...؟؟ علی متولد ۸ آبان ماه ۱۳۷۱ درگیری با اشرار: تیر ماه ۱۳۹۰ تاریخ شهادت: ۳ / ۱ / ۱۳۹۳ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون داداش منصور هست✋ 🌷🖤👆 شهید منصور مهدوی نیاکی🌹 تاریخ تولد: ۳ / ۱/ ۱۳۴۶ تاریخ شهادت:۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: آمل محل شهادت: ام الرصاص 🌹متولد ۳ فروردین 1346 است🌷 این غواص شهید اعزامی از لشکر 25 کربلا بود. قبل از او برادرش ناصر مهدوی نیاکی به شهادت رسیده بود🕊️ که پیکرش به آغوش مادرشان رسید. اما منصور←💫همرزمش میگوید←زمانی که ما به جزیره ام الرصاص رفتیم متوجه شدیم بچه هایی که جلو رفتند دشمنان آن ها را غافلگیر میکردند🥀 چون آن ها از ام الرصاص باید به سمت ام الباقی میرفتند و از داخل نیزار وارد شدند که غافلگیری دشمن باعث شهادت خیلی از بچه ها شد🖤 که دشمن یا انها را توی آب می انداختند یا روی آن ها آهک می ریختند که جسد تجزیه شود🖤 ،اودر عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید🕊️ با داغ سید ناصر و داغ در آغوش کشیدن سیدمنصور، پدر چشم از جهان فروبست🖤🥀 و بعد سینه مادر را 23 سال سوزاند و مادر همچون شمعی آن‌قدر سوخت تا خاموش شد؛🖤🥀 اما 5 سال پس از رحلت مادر، نام شهید منصور مهدوی نیاکی در بین 175 شهید غواص و خط‌شکن اروندرود درخشید و شناسایی شد. شهیدی که عکس پیکرش با دستان بسته در رسانه‌ها مشهور شده بود🖤 پس از 28 سال به وطن بازگشت🕊️ اما نه پدری بود نه مادری🥀 و در کنار مزار برادر شهیدش آرمید.🕊️🕋 🌷 سید منصور مهدوی نیاکی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷 سلام دوستان مهمون امروزمون حاج علی هست ✋ شهیدی که به درخواست مادرش در هنگام دفن چشمانش را باز کرد دانلودعکس👆 🌷 حاج علی اکبر صادقی🌹 تاریخ تولد: ۱۴ / ۱ / ۱۳۴۲ تاریخ شهادت:۹ / ۳ / ۱۳۶۳ محل تولد: توابع سیرجان محل شهادت والفجر۴ 🌹از زبان مادر↓ او در سالهای اول جنگ یک دستش را از دست داده بود،🖤پس از شهادت در بیمارستان، هنگام خاکسپاری من که بالاى قبر ایستاده بودم، در همان لحظه به امام حسین(ع) متوسل شدم و گفتم: یا اباعبدالله(ع) من در این مصیبت فرزندم گریه و زارى و شیون نمى کنم. تو هم در کربلا به بالین فرزندت على اکبر رفتى و مى دانی که چه حالى دارم و چه اشتیاقى دارم که یکبار دیگر روى فرزندم را ببینم و به چشمان او نگاه کنم🖤💙 بعد گفتم خدایا از تو مى خواهم عنایتى کنی تا فرزندم چشمانش را باز کندتا من مانند دوران حیاتش یک بار دیگر براى آخرین بار به چشمانش نگاه کنم. بعد امام حسین(ع) را قسم دادم که به حق على اکبر دوست دارم چشمان فرزندم را که بسته است باز کند در همان لحظه مشاهده کردم چشمان فرزندم به مدت چند ثانیه باز شد و به من نگاه کرد و بعد هم چشمان خود را بست🌹همه این معجزه را به چشم خودشان دیدند و عکاسی که در آنجا بود از این حادثه باورنکردنى چند عکس گرفت. او بر اثر اصابت ترکش توپ دو پای خود را از زیر و بالای زانو از دست داد🖤و شربت شهادت را نوشید🕊️🕋 🌷 حاج علی اکبر صادقی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊