eitaa logo
Shahidaghaabdolahi
2.7هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
90 فایل
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی ابوامیر(شیرخانطومان)🌹 ادمین کانال @shahid_aliaghaabdolahi 💐تاریخ تولد:۱۰مهر۱۳۶۹ 🥀تاریخ شهادت:۲۳دی۱۳۹۴ 🥀تاریخ رجعت:۱۴آذر۱۴۰۲ 🌹محل شهادت:خالدیه خانطومان 🥀مزارشهید:قطعه۵۰ردیف۱۱۵شماره۲۲بهشت زهرا(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفت و آمدتم کسی نفهمد راز زندگیت را به هیچ کَس نگو... ⭕️ آثارچشم زخم درزندگی سخنران :استاد دانشمند🎤 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
📿 فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا، دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً 🔹بقای دین خدا از برکت دو چیز است: جهاد و هجرت. آنها که می‌پویند و می‌پایند با آنها که نشسته و بی‌تفاوتند، برنمی‌خیزند و حرکتی نمی‌آغازند، یکی نیستند. هر كس در هر موقعيّت و مقام و خدمتى كه باشد، بايد بداند مقام رزمندگان مخلص از او بالاتر است. 📖 نساء آیه ۹۵ و ۹۶ 📚 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌹 🕊 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🥀فرق‌ است‌ میان‌ آن‌کس‌ که‌ در انتظارِ شھادت‌ است‌ و کسی‌ که‌ شھادت‌.... در انتظارِ اوست! :)🕊 ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌹 🕊 🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹 🆔 @shahidaghaabdolahi ╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
📚 📝داستاناصغر آواره ✍در قدیم یک فردی بود در همدان به نام اصغر‌ آواره. اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسی‌ها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرمی می‌کرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را می‌شناختند. چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می‌گفتند اصغر آواره! 🔹انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود می‌رفت تو اتوبوس برای مردم می‌زد و می‌خواند و شب‌ها می‌رفت در بهزیستی می‌خوابید تا اینجای داستان را داشته باشید! در آن زمان یک فرد متدین و مؤمن در همدان به نام حاج آقا عنایتی از دنیا می‌رود. 🔸وصیت‌کرده بود اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم اباعبدالله علیه‌السلام و از شاگردان خوب است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر آمدند برای تشیبع جنازه در باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت 🔹حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت: تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج ملاعلی همدانی فاتحه‌ای بخوانم و برگردم وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسال‌خانه می‌بردند. کنجکاو شد و به سمت آنها رفت. پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ 🔸یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است تا اسم او را شنید فریادی از سر تأسف زد. و گریست مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند‌ و جویای اخبار و حال حاجی شدند. و پرسیدند‌چه شد که شما برای این فرد این طور ناله کردید؟! حاجی گفت: مردم این فرد را می‌شناسید؟ 🔹همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود. شما از کجا می‌شناسیدش؟! و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی: گفت : سال‌ها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمان‌ها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر می‌رفت سوار اتوبوس که شدم دیدم وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد. 🔸ترسیدم و گفتم: یا حسین اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین می‌رود. اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمی‌ذارم شاد باشند. و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید چه کنم؟! 🔹خلاصه از خجالت سرم را به پائین انداختم اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود، که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ 🔸گفت : من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها موسیقی ننواختم. خلاصه حرمت نگه داشت و رفت اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین علیه‌السلام برات جبران کنه حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره، 🔹و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه‌ای بشود برای این امر خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد. و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام داد و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند. این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد هر چقدر می‌شکنیم باز نمک می‌ریزد. 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام خامنه ای(مدظله العالی): 📿پسرم! اگر دنیا می‌خواهی، نماز شب بخوان، اگر آخرت میخواهی، نماز شب بخوان! 🌹 🕊 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🌺 🌙⃟ٖٜٖٜٖ🕋 🕋ان شاءالله نماز شب بخونید و این توفیق الهی از دست ندید 📿🌸💫 🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🌸 ✨🌱📿 نماز شب هامون رو به نیابت از بخونیم ... 🌱✨ 🌷 🕊 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
💔❄🥀🌸🌼🌼🌸🥀❄💔 💞 ❤️ ✋️ آقاســلام! 😔 بازمنم، خاک پایتان . دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان ! دراین کلاس سرد، حضور تو واجب است. این بار چندم است که استاد غایب است ؟ نرگس شکفته است تو را داد می زند. آقا بیا که فاصله فریاد می زند. این روزها نمی شود اندوهگین نبود. دلواپس نهایت تلخ زمین نبود 🥀 ☀ امروز دلم عجیب تو را درد می کشد. 🤲 دستم مدام واژه ی « برگرد » می‌کشد. دو چشم خیس و دلی در هوایتان، دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان...💔 💖 اللهم عجل لولیک الفرج 💖 آقا جان دوستت دارم 🌹🌼🍃 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐وعده هر صبح همه با هم این دعا رو بخوانیم 🌸✨اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج✨🌸 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🌹رو به شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ سلام‌ به ارباب بی کفن به نیابت از شهید علی آقا عبدالهی 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
❤️ راز شیرین شدن عسل زنبور عسلیک روز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، در میان نخلستانها نشسته بودند. که یک وقت سر و کله زنبورِ عسلى ظاهر شد، و شروع کرد دور پیغمبر اکرم چرخیدن. 🔹پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا على ! مى دانى این زنبور چه مى گوید. حضرت على (علیه السلام ) فرمود : خیر. پیامبر فرمودند : این زنبور امروز ما را مهمانى کرده و مى گوید : یک مقدار عسل در فلان محل گذاشته ام، آقا امیرالمؤمنین را بفرستید، تا آن را از آن محل بیاورد. 🔸حضرت على (علیه السلام) بلند شدند و آن عسل را از آن محل آوردند. رسول خدا(ص)فرمود : اى زنبور، غذاى شما که از شکوفه گل تلخ است. به چه علّتى آن شکوفه به عسل شیرین تبدیل مى شود؟ زنبور گفت : یا رسول اللّه ، شیرینى این عسل، از برکت ذکر وجود مقدّس شما، و آل شماست. 🔹چون هر وقت ، مقدارى از شکوفه استفاده مى کنیم ، همان لحظه به ما الهام مى شود که سه بار بر شما صلوات بفرستیم . وقتى که مى گوئیم : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد به برکت صلوات بر شما، عسل ما شیرین مى شود... 🔸از امام صادق روایت شده که پیامبر (ص) فرمودند : از کشتن زنبور بپرهیزید، زیرا خداوند ارجمند به او وحی نمود و نه از شمار جنیان است و نه در زمره ی انسانها. 📚منبع : داستانهایى از صلوات بر محمد و آل محمد (ص )،ص ۲۱ 📚الخصال المحموده والمذمومه،ج 1-ص448،451،نوشته شیخ صدوق 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
تا زنده‌ای ... در برابر کسی که به خودت علاقه‌مندش کردی مسئولی ! مسئولی در برابر غم‌هایش.. در برابر اشک‌هایش.. در برابر تنهاییش.. اگر روزی فراموش کنی دنیا به یادت خواهد آورد. @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
خداوند وقتی حاجات را به تاخیر می اندازد،دارد چیزی بهتر و بزرگتر به تو می دهد. ❎منتها تو حواست به خواسته خودت است و آن را نمی بینی. 👌دعا بکن ولی اگر اجابت نشد با خدا دعوا نکن،میانه ات با او بهم نخورد چون تو جاهلی و او عالم و خبیر. ✳️وقتی به خدا بگویی، خدایا من غیر از تو کسی را ندارم، خدا غیورست و خواسته ات را اجابت می کند. 👌اگر می خواهید دعایتان گیرا شود دوستان و همسایگان و اهل مملکتتان را جلو بیندازید و اول برای آنها دعا کنید. 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌مراقب ساعتهای زندگی تون باشید. ▫️برای من که جالب بود تلنگری است برایم.. 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
22.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹بالاترین نعمت برای یک انسان....⁉️ آیا به آن می رسیم...⁉️ برای رسیدن به آن چکار باید کرد ببینیم 👆 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
ناگفتنی هایی از زندگی سردار دل ها ♦️قسمت دوم ✍ علی شیرازی اولین دیدارم با حاج قاسم، قبل از عملیات بیت المقدس در پادگان حمیدیه بود. از همان دیدار، عاشقش شدم. در شهری غریب، یک نفر را اولین بار ببینی و عاشقش بشوی و از برادر برایت عزیزتر شود. دیگر نیروی حاج قاسم شده بودم. بناشد به گردان شهید باهنر بروم.‌ فرمانده گردان، علی اکبر خوشی بود. علی عابدینی و علی حسینی، از بچه های لاهیجان رفسنجان، فرمانده گروهان بودند. مغفوری هم مسئول تبلیغات گردان بود. منم روحانی گردان شدم. با همه رفیق شدم. اما دلم پیش حاج قاسم بود. حاجی منطقه کوهه و سید جابر؛ در شمال کرخه کور را تحویل گرفته بود. بنابود در عملیات بیت المقدس، از این نقطه عملیات شروع شود. عملیات در سحرگاه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد. من در کنار آقای خوشی؛ فرمانده گردان شهید باهنر بودم. فرمان حمله را حاج قاسم صادر کرد. صدای او را از بی سیم می شنیدم. با سوز و عشق فرماندهی می کرد. دلسوزی اش را از تن صدایش فهمیدم. چقدر زیبا فرماندهی می کرد. گردان ما در مسیر پیشروی اش به یک ضدهوایی دشمن برخورد. با گلوله ضد هوایی به سمتمان تیر می زد. زمین گیر شدیم. تعدادی شهید و مجروح دادیم. حاج قاسم خیال می کرد، بچه هایش در زیر آتشند. با تمام وجود می سوخت. با روشن شدن هوا گردان ما و گردان شهید بهشتی موفق به تصرف خطوط اول و دوم دشمن شدیم. پاتک های دشمن شروع شد. زیاد طول نکشید که گردان شهید باهنر، خط دوم دشمن را ترک کرد. بچه ها حسابی خسته شده بودند. حاج قاسم بچه ها را درک می کرد. نیروی جایگزین فرستاد و ما به پادگان برگشتیم. @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
دستوری از آیت الله کشمیری *برای قرب به امام زمان علیه السلام* اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🌸🍃🌸🍃 "سنگريزه" ريز است و ناچيز اما اگر در جوراب يا کفش باشد،ما را از راه رفتن باز میدارد! در زندگی هم بعضی مسائل ريزاند و ناچيز، اما مانع حرکت به سمت خوبیها و آرامش ما ميشوند! کم احترامی يا نامهربانی به والدين؛ نگاه تحقيرآميز به فقرا؛ تکبر و فخرفروشی به مردم؛ منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛ نپذيرفتن عذر خطای دوستان؛ بخشی از سنگريزه‌های مسير تکامل ما هستند! آنها را بموقع کنار بگذاريم تا از زندگی لذت ببریم. 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🌷 آنان که یک عمر مرده اند ، یک لحظه هم شهید نخواهند شد .. شهـادت یک عمر زندگی است ، نه یک اتفاق!! ای شهــــدا برای ما حمد بخوانید که شما زنده اید و ما مرده.تا ابد به شما مدیونیم... 🌷کجایید ای شهیدان خدایی🌷 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🔴امیرالمومنین(علیه السلام): اگر قصد اصلاح مردم را داري، از خودت شروع كن، زيرا پرداختن تو به كار اصلاح ديگران، در حالى كه خودت پر از عیب هستى، بزرگتـرين عيب است. 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 روشی راحت واسه برچیده شدن گناه؟! 🔰 آیه‌الله جوادی آملی حفظه الله 🔹دیگه اگه اینم انجام ندیم، واقعا در حق خودمون و دیگران جفا کردیم. 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
❓راه کمال را از کجا می‌خواهیم پیدا کنیم؟ صدقه بدهیم؟ نماز شب بخوانیم؟ به افراد ناتوان کمک کنیم؟ 🔹اگر بخواهیم به سهولت رشد معنوی پیدا کنیم، راه برای این رشد در است. 💢 سهولت کار خیر کردن در محیط خانه و خانواده وجه تمایزی است که در اجتماع هم پیدا نمی‌شود. 🔹مثلاً می‌فرماید: اگر مردی با خانم خودش بنشیند به و صرفاً با همسرش گفت و شنود کند، ثوابی به او می‌دهند مانند ثواب در کنار خانه کعبه! ‼️ این حجم از ثواب و نورانی شدن کجا برای یک گفت و شنود پیرامون مسائل عادی با دوست و رفیق و دیگران در مطرح شده است ؟ 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
‌🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📚مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر. ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و در اواسط تونل توقف میکند. پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند. 🔹پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند. یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و ... اما هیچکدام چاره ساز نبود. پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که : برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!! 🔸پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره. مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست. بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم. 🔹و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم. مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده. پسر بچه گفت : که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند . پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. 🚨خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت؛ رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است. 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
☘️خــدایــا شـلـوغــی‌هــای روزگــارم را اگــر بــرای رسـیـدن بــه تــوست پــر رنــگ و اگــر مـسبـب جــدایی اســت خـلـوتــش کــن… مـشـغـله‌هــای بــی‌تــو هــمـان بـهـتر کـه پـاک شـونــد☘️ 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
▫️إِنَّ الْحَقَّ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ، وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيءٌ. 🟠حق، سنگين اما گواراست، و باطل، سبك است اما بلاخيز و مرگ آور. ✍حق كار بسيار پيچيده و مشكل است و به گفته بعضى از دانشمندان مانند راه رفتن روى طناب است كه اگر اندك خطايى در آن شود انسان سقوط مى كند; در مسير حق نيز اگر انسان خطا كند در وادى باطل گرفتار خواهد شد. ولى به هر حال نتيجه حق بسيار گواراست، هم در دنيا باعث خشنودى بندگان خداست و هم در آخرت موجب سعادت جاودان و نجات ابدى است. بعضى آن را تشبيه به داروى تلخ شفابخشى كرده اند كه خوردن آن ناگوار اما نتيجه آن رهايى از بيمارى هاى خطرناك است.اما به عكس، باطل، سبك و آسان است چراكه انسان هرگونه بخواهد آن را مطابق ميل خود تنظيم مى كند و به طور موقت از آن لذت مى برد ولى عاقبتى دردناك دارد; هم در اين دنيا مردم بر ضد او مى شورند و هم در آخرت گرفتار عذاب دردناك الهى مى شود. 📘 🌹 🕊 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
🥀🕊شَهیدْ! عاشِقی‌سْتْ کِهْ دَرْ اِزایِ غَلْطیدَنِ❤️ قَطْرِه‌ْقَطْرِهٔ خوُنَشْ بَرْ خاکْ، زُلالِ عِشْقِ مَحْبوُبْ را جُرْعِه‌ْجُرْعِهْ می‌نوُشَدْ. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌹 🕊 🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹 🆔 @shahidaghaabdolahi ╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
🍂🌺🍂🌺🍂🌺 📝داستان بسیار جالب و آموزنده از یاور مظلومان :   ✍زید نساج می‏ گوید:  در کوفه ساکن بودم و همسایه‏ ای داشتم که روزهای جمعه جایی می‏ رفت و من نمی‏ دانستم کجا می‏ رود، یک روز به او گفتم، روزهای جمعه کجا می‏روی؟ گفت: من به نجف برای زیارت علی(ع)می‏روم. گفتم: این هفته که خواستی بروی، مراهم با خود ببر، قبول کرد  من روز جمعه داخل خانه معطل شدم ولی نیامد. بلند شدم به درخانه‏ اش رفتم و در زدم، عیالش عقب در آمد و گفت: کیه؟! 🔹به زنش گفتم: بنا بود آقا بیاد مرا خبر کند برویم نجف! گفت: لابد فراموش کرده است.  با خودم گفتم تنها می‏روم، آمدم رسیدم نزدیکی‏های مسجد حنّانه، نزدیکی این مسجد یک چاهی معروف است که این چاه، همان چاهی است که شب‏ها امام علی(ع)می‏ آمد و سرش را درون چاه کرده و درد دلش را به چاه می‏ گفت.  یک وقت دیدم همسایه ام لب این چاه ایستاده، سطل داخل چاه انداخته تا آب بکشد و غسل بکند.  🔸پشتش طرف من بود نگاه کردم دیدم یک زخمی روی شانه راستش است به اندازه یک وجب. تا رویش را برگرداند و دید من می‏ آیم و این زخم شانه‏ اش را دیدم خیلی ناراحت شد، رفتم سلامش کردم، فلانی بنا بود، مرا هم خبر کنی و منم بیایم؟! گفت: یادم رفت. گفتم : این زخم روی شانه‏ ات چیست؟! گفت چه کار داری، خیلی اصرارش کردم، گفت: تا زنده‏ ام به کسی نمی‏گوئی؟! گفتم: نه! 🔹گفت: فلانی! ما ده نفر بودیم و هر شب می‏ رفتیم سر راه مردم را می‏ گرفتیم و دزدی می‏ کردیم، و به عیش و عشرت گناه می پرداختیم . یک شب به خانه آمدم در میان خانه مست ولایعقل افتاده بودم، یک وقت عیالم شمشیرم را آورد و گفت: آی مرد فردا شب رفقای تو بخانه ما می‏ آیند، هیچی نداریم، بلند شو بُرو سر راه بگیر و چیزی پیدا کن و بیاور. گفت: من نصف شب حرکت کردم آمدم دم دروازه کوفه، نم نم باران هم می‏ آمد گاهی هم رعد و برق جستن می‏کرد، 🔸یک وقت برقی جستن کرد و وسط راه را نگاه کردم دیدم دو سیاهی می‏ آید، خوشحال شدم که دست خالی بر نمی‏ گردم. یک مقداری گذشت، برق دیگری جستن کرد این دو نفر نزدیکتر شده بود  دیدم زن هستند، گفتم: زور یک مرد به دو زن بهتر می‏ رسد اگر دو مرد بودند کارم مشکل‏ تر بود، نزدیکتر آمدند یک برق دیگر جستن کرد، 🔹نگاه کردم و دیدم یکی از آنها پیر و دیگری یک دختر جوان و بسیار زیبا، شیطان مرا وسوسه کرد، رفتم جلو، آنچه طلا و خلخال و نقره و لباس داشتند از اینها گرفتم تا خواستم دست خیانت طرف دختر دراز کنم یک وقت پیر زن به التماس افتاد و خودش را روی قدمهایم انداخت و گفت:  ای مرد: هر چه طلا و لباس زیور داشتیم بُردی ، ولی دست درازی به طرف این ناموس نکن!  🔸این دختر یتیمه است، مادر ندارد و فردا شب هم زفاف این دختر است و من خاله این دختر هستم. این دختر، امشب خیلی به من اصرار کرد و گفت خاله جان! من فردا شب به خانه شوهر می‏ روم و مشکل می‏دانم به این زودیها به من اجازه بدهند تا بروم قبر علی(ع)را زیارت کنم. امشب می‏ خواهم او را برای زیارت آن حضرت به نجف ببرم! 🔹هرچه از زیور آلات ما گرفتی مال تو باشد ولی آبروی این دختر نبر !   هر چه این پیره‏ زن التماس کرد، در من اثر نکرد و گفتم: فایده‏ ای ندارد. دیدم خیلی پافشاری می‏کند، یک شمشیر حواله پیر زن کردم، ترسید و بیچاره کنار رفت، خواستم دست خیانت و تجاوز به سمت آن دختر دراز کنم  یک وقت دیدم دختر رویش را به طرف حرم امیرالمؤمنین برگردانید و با دلشکسته صدا زد یا علی(ع) خَلِّصْنی ای علی(ع) خلاصم کن. 🔸یک دفعه صدای سُم اسب شنیدم تا نگاه کردم دیدم سواری کنار ما ایستاد و به من تندی کرد و صدا زد؛ ای بی‏حیا دست از این دختر بردار. از آن غروری که در من بود گفتم: اوّل خودت را از دست من خلاص کن بعد شفاعت این دختر را بکن ؛ تا این جسارت را کردم یک شمشیری حواله شانه من کرد، من بی‏ حال روی زمین افتادم ولی گوشهایم می‏ شنید که آقا به آن پیرزن و دختر می‏ فرماید: طلاها و لباسها و خلخالها را بردارید از همینجا برگردید، علی(ع) زیارت شما را قبول کرد. 🔹یک وقت دیدم پیره‏ زن صدا زد: ای آقا تو که جوانمردی کردی و ما را از دست این ظالم نجات دادی، محبّت دیگری هم به ما بنما، چند قدمی همراه باش تا کنار قبر علی(ع) که آرزوی زیارت آقا به دل این دختر نماند. یک وقت شنیدم آن آقا صدا زد آی زنها من امیرالمؤمنین علی هستم ، تا متوجه شدم که او امام علی بن ابیطالب (ع) است. از کار خود پشیمان شدم. فورا خودم را به پای حضرت علی(ع)انداختم. 🔸عرض کردم آقا من توبه کردم مرا ببخش حضرت فرمود: اگر واقعا توبه کرده باشی خدا می‏ پذیرد. عرض کرم: آقا این زخم خیلی مرا آزار می‏ دهد. آن حضرت مشتی خاک برداشت و بر پشت من زد. زخم من خوب شد ولی اثر آن برای همیشه بر پشتم باقی ماند. 📚کتاب امامت  نویسنده : شهید آیت الله دستغیب 🌹 @shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹