eitaa logo
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
916 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
89 فایل
﷽ شهدا سنگ نشانند که ره گم نکنیم. "اولین کانال رسمی شهید علی آقاعبداللهی در ایتا " هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد. "کانال زیر نظر خانواده محترم شهید" خادم: @Pelake2
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' ۴۴۹فحه 📚 🍃رفیق شهیدم ابراهیم هادی 🍃 🍃هدیه به امام زمان(عج)🍃 @shahidaghaabdoullahi
زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی ساکت شد. گفتم: «شما بگو با کی هماهنگی کردي تا من خاطر جمع بشم، والا نمی آم.» راه افتاد. همان طور که می رفت، گفت: «بیا تا برات بگم.» دنبالش راه افتادم. «من با خود فرمانده ي تیپ بیت المقدس هماهنگ کردم. اولش که قبول نکرد، ولی وقتی ازش خواهش کردم، اجازه داد.من می خواستم اجازه ي پنج، شش نفر رو بگیرم، اون ولی فقط با اومدن دو نفر موافقت کرد که این توفیق بزرگ نصیب تو هم شد؛ یعنی ما آلان داریم با مجوز شرعی می ریم.» نفس راحتی کشیدم و گفتم: «همین رو شما از اول می گفتی، حالا دیگه خاطرم جمع شد.»لبخند معنی داري زد و چيزي نگفت. رفتیم قاطی نیروهاي دیگر و مثل آنها، منتظر دستور حمله شدیم. هوا گرگ و میش بود. تو تاریک - روشن صبح،درگیري شدید شده بود.حتی بعضی جاها کار به جنگ تن به تن رسید.با کارد و سرنیزه، گاهی هم با نارنجک، نیروهاي دشمن را به درك می فرستادیم و سنگر به سنگر می رفتیم جلو. تو آن گیرو دار، سعی می کردم عبدالحسین را گم نکنم.تا کنار اروند رود و نزدیک گمرك خرمشهر رفتیم، داشتیم آخرین سنگرهاي دشممن را پشت سر می گذاشتیم. عراقی ها با خفت و خواري، یا فرار می کردند، یا دست می گذاشتند رو سرشان و تسلیم می شدند. اوج درگیري ها نزدیک شهر بود.بچه ها مثل سیل کوبنده می رفتند جلو. هیچ کدام از ترفندهاي دشمن جلودارشان نبود. تک و توکی از سنگرها، هنوز مقاومت می کردند.همانها هم به حول و قوه ي الهی سقوط کردند. وقتی خرمشهر آزاد شد، خورشید طلوع کرده بود و هواي صبح، لطافت عجیبی داشت. من هم مثل تمام بچه ها، حال خودم را نمی فهمیدم.خیلی ها، همان جا به خاك سجده افتاده بودند و با ناله هاي از ته دل، شکر می کردند.واقعاً از خود بیخود شده بودم و براي رفتن به شهر لحظه شماري می کردم. مسجد جامع، با آن همه رنج و شکنجه، هنوز پا بر جا ایستاده بود. دوست داشتم جزو اولین ها باشم که آن جا نماز شکر می خوانم.ثمره ي خون شهدا را به وضوح می دیدیم.تو چشمها، همین طور اشک شوق بود که حلقه می زد. در این بین، عبدالحسین هم سراز پا نمی شناخت.خیلی ها می دویدند به طرف شهر.یک آن اسلحه را تو دستم فشار دادم و من هم بناي دویدن گذاشتم. داشتم می رفتم داخل شهر، یکدفعه کسی از پشت، دستم را گرفت. کم مانده بود بیفتم!برگشتم با حیرت نگاه کردم. عبدالحسین بود. «کجا.» تو آن لحظه ها، هیچ چیز برام عجیب تر از این سؤال نبود.با نگاه بزرگ شده ام گفتم: «خوب معلومه، دارم می رم تو شهر!» خونسرد گفت:«باشه براي بعد.» «یعنی چه؟ منظورت رو نمی فهمم حاجی!» «باید بریم گردان.» حالا چه وقت شوخی کردنه؟!» آمدم به راه خودم بروم، دوباره گرفتم. از نگاهش فهمیدم تصمیمش کاملاً جدي است.معترض گفتم:«حالا دو ساعت دیگه می ریم حاج آقا، به قول خودت، تو گردان همه چی خاطر جمع شده.» یاد نکته ي دیگري افتادم. «تازه اگر مشکلی هم می خواست پیش بیاد.تو تاریکی شب بود، حالا که دیگه روز شده ومشکلی نداره.» مثل معلمی که بخواهد شاگردش را نصحیت کند، گفت: «نه، من به فرمانده ي تیپ قول دادم که بعد ازتموم شدن عملیات، تو اولین فرصت خودم رو برسونم گردان، یعنی ما از این به بعد دیگه اجازه نداریم هر چی بمونیم، خلافه.» ناراحت و دلخور گفتم:«حالا آقاي کلاه کج که چیزي نمی گه اگه ما یک
توسل به امام جواد ع برای امر ازدواج هر عزیزی که در این چله شرکت کرد محبت کنه یه نیت هم برای مجردای کانال باشه. @shahidaghaabdoullahi
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا ابالجواد یا علی بن موسی الرضا علیه السلام یا معین الضعفا و الفقرا
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
💚یا امیرالمومنین حیدر💚: 💚یا امیرالمومنین حیدر💚: 🕊1شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 🕊2شهید حسین معزغلامی🌹 🕊3شهی
روز هجدهم چله مون ان شاء الله درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شده باشد 💫محب اهلبیت 💫 🌹سرباز امام زمان🌹 وان شاءالله شهادت🤲🏻💔 هدیه میکنیم به روح مطهرشهید والا مقام سجاد عفتی 🥀🥀 زیارت عاشورا قربتا الی الله # ╚━━━━๑ღღ♥️๑━━━━╝
آنقدر بزرگی که برای لمس نامت وضو باید داشت ای شهید ... @shahidaghaabdolahi
‏عکس از شهید مدافع حرم علی آقا عب
❤‏قرار شبانه❤ بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد 🦋بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ🦋 💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ💚 ❤️دعــای سـلامتی امــام زمــــان(عج)❤️ 💚اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا💚 اللھم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج ❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درباره پيمان شكنان ۹- و من كلام له ( عليه السلام ) > في صفته و صفة خصومه و يقال إنها في أصحاب الجمل < وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّي نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ حَتَّي نُمْطِرَ . از سخنان آن حضرت علیه السّلام است (در آن طلحه و زبیر و همراهانشان در جنگ جمل را توبیخ و سرزنش مى فرماید): (1) مانند رعد صدا كرده ترسانیدند و مثل برق درخشیده از جا در آمدند (با لاف و گزاف فتنه و فساد بر انگیختند و اسباب كار جنگ را فراهم نمودند) و با این جوش و خروش در وقت كارزار ناتوان و ترسان بودند، (2) و لیكن ما صدا نمى كنیم و نمى ترسانیم، تا موقع عمل (گفتار ما مقرون به كردار است) و تا نباریم سیل جارى نمى كنیم (چنانكه محال است پیش از آمدن باران سیل جارى گردد محال است فتح و فیروزى نصیب گوینده اى گردد كه كردار نداشته باشد).