در ایــن آشوب ِ شهر ؛
دلتنگـــی برای شهادت ،
یک عنایت است ..
باید شاکر باشیم خدا را
که هنوز دلتنگمان میکند
برای شما ...
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
@shahidaghaabdoullahi
نام: _
نام خانوادگی: _
نام پدر: _
تاریخ تولد:_
تاریخ شهادت: _
تو این همه نداری
و
گویی همه چیز داری،
ما این همه داریم
و گویی هیچ نداریم...
#شهیدگمنام
@shahidaghaabdoullahi
💐 #ویژه_خواهران
خواهران گرامی میتوانند امروز (دوشنبه ) جهت زیارت شهید مدافع حرم "جواد اللهکرمی" به معراج شهدا مراجعه نمایند.
⛔️لذا از #برادران محترم درخواست میگردد امروز به #معراج_شهدا مراجعه نفرمایند.
😷رعایت پروتکلهای بهداشتی #الزامیست و زائرین گرامی حتما #ماسک و #دستکش همراه داشته باشند.
شهادت می آید قلبت را بو میکند
اگر بوی دنیا داد...........
رهایت میکند.
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
@shahidaghaabdoullahi
مـدام تـلاش ڪُن
توی زندگیتون هدف داشته باشین
و در مسیر رسیدن به هدفتون مدام
تـــلاش ڪنید یڪ جا نشستن چیز
خوبی نیست..!! بعضیها صبر رو با
تنبلی اشتباه میگیرن!!
صـبر یعنی تلاش ڪنی و منتـظر
خوب نتـــیجه باشی نه اینڪه هیچ
ڪارینڪنی و بخوای نتیجه بگیری
مثل دریـا و امواجش باش همیشه
پویا و در حرڪت نهمثل یک مرداب
@shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 *نامهی احساسی شهیدی که بعد از ۳۱ سال هم، همسر او نمیتواند آن را بخواند.*
@shahidaghaabdoullahi
الحشد الشعبی حمله داعش در نزدیکی مرزِ ایران را ناکام گذاشت
🔹نیروهای الحشد الشعبی عراق حمله بقایای داعش به منطقه راهبردی نفت خانه در شرق استان دیالی را ناکام گذاشتند.
🔹میدان نفتخانه یک میدان نفتی عراق است که در همجوار میدان «نفت شهر» ایران قرار دارد و از مخزنی مشترک برخوردارند
@shahidaghaabdoullahi
*⚘﷽⚘
#زندگی_شهید_ایوب_بلندی
#قسمت13
همان حرف ها را پشت تلفن تکرار کردم و برگشتم
مامان پرسید چی شده هی میروی و هی می ایی؟؟
تکیه دادم ب دیوار
اقای بلندی زنگ زده میخواهد دوباره بیاید
مامان با لبخند گفت خب بگذار بیاید
برای چی؟؟اگر میخواست بیاید پس چرا رفت؟؟
لابد مشکلی داشته و حالا ک برگشته یعنی مشکل حل شده
من دلم روشن است
خواب دیدم شهلا دیدم خانه تاریک بود
تو این طرف دراز کشیدی و ایوب ان طرف
نور سفیدی مثل نور ماه از قلب ایوب بلند شد و امد تا قلب تو
من میدانم تو و ایوب قسمت هم هستید بگذار بیاید
انوقت محبتش هم ب دلت مینشیند
✨
اکرم خانم صدا زد
شهلا خانم باز هم تلفن بعد خندید و گفت
میخواهید تا خانه تان یک سیم بکشیم تا راحت باشید؟؟
مامان لبخند زد و رفت دم در
من هم مثل مامان ب خواب اعتقاد داشتم
محبت ایوب به دلم نشسته بود اما خیلی دلخور بودم
✨
مامان ک برگشت هنوز میخندید
گفتم بیاید شاید ب نتیجه رسیدید
گفتم ولی اقا جون نمیگذارد
گفت من به این دختر بِده نیستم
🌈#به_روایت_همسر_شهید
@shahidaghaabdoullahi
*⚘﷽⚘
#زندگی_شهید_ایوب_بلندی
#قسمت14
ایوب قرارش را با مامان گذاشته بود
وقتی امد من و مامان خانه بودیم،اقاجون.سر کارش بود....
رضا مثل همیشه منطقه بود و زهرا و شهیده مدرسه بودند...
دست ایوب ب گردنش اویزان بود و از چهره اش مشخص بود ک درد دارد .....
مامان برایش پشتی گذاشت و لحاف اورد ....
ایوب پایش را دراز کرد و کاغذی از جیبش بیرون اورد ......
-مامان میشود این نسخه را برایم بگیرید؟؟من چند جا رفتم نبود....
مامان کاغذ را گرفت
-پس تا شما حرف هایتان را بزنید برگشته ام...
مامان ک رفت به ایوب گفتم
- کار درستی نکردید....
-میدانم ولی نمیخواستم بیگدار ب اب بزنم
با عصبانیت گفتم
-این بیگدار ب اب زدن است؟؟ما ک حرف هایمان را صادقانه زده بودیم،شما از چی میترسیدید؟؟
✨
چیزی نگفت
گفتم
-به هر حال من فکر نمیکنم این قضیه درست بشود
ارام گفت
-" میشود"
-نه امکان ندارد ،اقاجونم.ب خاطر کاری ک کردید حتمامخالفت میکنند
-من میگویم میشود،میشود.مگر اینکه.....
-مگر چی؟؟
-مگه اینکه....خانم جان ،یا من بمیرم یا شما.....
🌈#به_روایت_همسر_شهید
@shahidaghaabdoullahi