رفقا امسال بهمون گفتن راهپیمایی تعطیل یعنی مثل هرسال نمیتونیم راه پیمایی داشته باشیم...
با این اوضاع پیش اومده چهجوری بیزاری خودمون رو نشون بدیم؟ 🤔
توی فضای مجازی فعالیت میکنیم ✊✊✊✊✊
پروفایل هامون همه درباره ی روز قدس میزاریم.
وظیفه ی ما اینا برای شما عکس پروفایل بفرستیم و شما هم به اندازه ی خودتون فعالیت کنین و بزارین پروفایل هاتون 🙏
#روایت_قدس
🔹 نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف(بخش اول)
🔺پیروزی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف بر سفیانی و هم پیمانان وی
🔹در هنگام که غضب خداوند و خشم مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و سپاهیانش بر سفیانی و هم پیمانان وی فرو میبارد، نشانه ها و معجزات الهی به دست مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف آشکار میشود. سختی و تیره روزی به سفیانی و حامیانش روی میآورد و به بدترین شکل شکست میخورند.
🔹سرانجام، سفیانی به دست یکی از سپاهیان امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف دستگیر می شود و طبق نقل روایات، در کنار دریاچه طبریه یا در ناحیه ورودی قدس به هلاکت می رسد.
🔹 مسجدالأقصی، واقع در شهر مذهبی بیت المقدس مسجدی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه مسلمانان و دیگر ملت ها است.
🔹 بیت المقدس از جمله شهرهای مهم جهان است و به پرستشگاه انبیا معروف و نام های دیگر ش اورشلیم و ایلیا است.
🔹قدس شهری است که بر سر کوهی نهاده و آب ندارد؛ مگر از باران و برستات ها چشمه های آبست، امّا به شهر نیست و گرد شهر بارویی حصین است، از سنگ و گچ، دروازه ها آهنین، نزدیک شهر هیچ درختی نیست و...»(۱)
🔹«مقدسی» جغرافی دان معروف قرن چهارم هجری در وصف این شهر می نویسد: «در میان شهرهای فلسطین بزرگ تر از آن نیست. بسیاری از قصبه ها از آن کوچک ترند چون اصطخر، قاین، فرما. نه سرد بسیار و نه گرم است...» و جغرافی دان مشهور دیگری نیز در کتاب مهم خود «ممالک و مسائل»، از این شهر وصف زیبایی نموده است.
🔹«بیت المقدس، شهری بلند و خوش است بر سر کوهها و هر که خواهد آنجا رود به هر جانب که باشد، بیت المقدس از موضع او بلندتر است...».(٢) در احادیث و روایات اسلامی نیز بر فضیلت این شهر تأکید شده است.
🔹 امام علی علیه السّلام فرمودند: «یک نماز در بیت المقدس معادل هزار نماز است.»(٣) و از میمونه مولالنبی بازگو کرده اند که گفت: یا رسول الله، ما را درباره بیت المقدس فتوا دهید، فرمودند: «ارض محشر و منشر، آنجاست، بروید و نماز را در آن بگذارید و برای این نماز در آن، مثل هزار نماز در غیر آن است»، گفتم: اگر استطاعت آن را نداشته باشم، چه کنم؟ فرمودند: «روغن زیتی برای آن هدیه بنما که در چراغ آن بیفروزند، هر کس این کار را بکند، مثل آن است که به آنجا آمده است.»(۴)
🔹احادیث دیگری نیز در مورد این شهر در کتب حدیثی شیعه و اهل تسنن آمده که می توان به کتب حدیثی همچون «سفین البحار»، «من لایحضره الفقیه»، «صحیح بخاری» و «سنن سنائی» و... مراجعه کرد.
🔹 و در طول تاریخ دولتهای قدرتمند برای تصرف و فتح این شهر تلاشهای زیادی نمودهاند، دولتهای قدیم چون بابلی ها، کلدانیها و... دولت روم، کشورهای اروپایی، انگلیس، فرانسه و اکنون رژیم صهیونیستی از این جملهاند.
🔺 نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف
🔹 بیت المقدس، معاصر ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف از چند جهت مورد توجّه قرار میگیرد.
🔹یکی از آن جهتها، وقوع نبردی بزرگ در آن، میان سرسخت ترین دشمن امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف و آن حضرت است. از دشمنان آشکار در نهضت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف فردی به نام «سفیانی» است.
🔹وی جنایات خود را سه ماه پیش از ظهور از شام آغاز می کند و شش ماه بعد از ظهور در نبردی حوالی بیت المقدس پرونده خونبار و سیاه وی برای همیشه بسته میشود. او دشمن سرسخت و رویاروی آن حضرت است، هر چند که امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف در حقیقت با نیروهای کافری که از سفیانی پشتیبانی میکنند روبروست.
🔹روایات تصریح کرده اند که خروج سفیانی از وعدههای حتمی خداوند است. سفیانی پس از جنایات متعدد و خونباری که از شام تا عراق و حجاز انجام می دهد، با تجربه اوّلین شکست خود به سبب فرورفتن بخشی از سپاهیانش در بیابانی حوالی مکه ـ بیداء ـ پس از ظهور، به مدینه و سپس عراق روانه میشود.
🔹روایات، در مورد جنگ های سفیانی با حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و یارانش، تنها به ذکر نبرد فتح قدس و آزادی فلسطین پرداختهاند که جنگ پایانی وی خواهد بود. نتیجه این جنگ شکست او و همه هم پیمانانش است.
📚 ۱. همو، ص ۲۶۹ و ۲۷۰، به نقل از ناصر خسرو قبادیانی، سفرنامه.
📚 ۲. اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه: محمدبن اسعد بن عبدا...، به کوشش افشار، ایرج، انتشارات ادبی و تاریخی ۱۳۷۳ ص ۶۹ و ۷۰.
📚 ۳. کمره ای، حاج میرزا خلیل، بیت المقدس و تحول قبله، به نقل از شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه.
📚 ۴. کمره ای، حاج میرزا خلیل، به نقل از: سنن، ابن ماجد، ص ۴۲۹، سنن، بیهقی، ص ۴۴۱.
🔸🔸 ادامه دارد... 🔸🔸
@shahidaghaabdoullahi
#روایت_قدس
🔹 نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف (بخش دوم)
🔺فتح قدس به وسیله امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف
🔹از روایات مربوط به این نبرد چنین برمیآید که سفیانی، با مشکلات زیادی روبرو میشود. حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف در آغاز نبرد درنگ میکند و مدتی در حومه دمشق میماند تا بزرگان و مؤمنان اهل شام، آنهایی که هنوز به آن حضرت نپیوستهاند، به او ملحق شوند.
🔹 سپس حضرت از سفیانی میخواهد که جهت گفت وگو شخصاً با آن بزرگوار ملاقات کند. آنگاه یکدیگر را ملاقات می کنند. وی تحت تأثیر شخصیت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف قرار می گیرد و با آن حضرت بیعت می کند و تصمیم می گیرد دست از جنگ بردارد و منطقه را تسلیم امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف نماید. امّا نزدیکان و پشتیبانان سفیانی وی را پس از آن سرزنش و نکوهش می کنند و او را از تصمیمش منصرف میسازند!
🔹 حضرت علی علیه السّلام در روایتی دراین باره فرمود: «وقتی سفیانی لشکری به سوی مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف می فرستد در بیابان بیداء به هلاکت میرسند و این خبر به اهل شام میرسد. آنها به خلیفه خود میگویند، مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کرده است با او بیعت کن و به اطاعت وی در آی و گرنه تو را میکشیم. او عده ای را جهت بیعت نزد آن حضرت میفرستد و مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف از سوی دیگر حرکت میکند تا در بیت المقدس فرود آید».(۱)
🔹این روایتی است که اوج حرکت مردمی دوستداران حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و مخالفان سفیانی را نشان میدهد در همین نسخه آمده است: «حضرت مهدی میگوید پسر عموی مرا نزد من آورید تا با وی سخن گویم پس او نزد حضرت عجّل الله تعالی فرجه الشریف آمده و به او گفت وگو میکند. پس از این گفت وگو، وی زمام امر را به امام علیه السّلام تسلیم و با او بیعت میکند! امّا چون نزد یاران خود باز میگردد قبیله کلب ـ خاندان وی ـ او را نادم و پشیمان میکنند. به همین جهت او برمیگردد و تقاضای فسخ پیمان میکند، امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف نیز بیعت وی را فسخ میکند. آنگاه سفیانی لشکریان خود را برای جنگ با امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف بسیج میکند ولی امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف او را شکست میدهد و خداوند رومیان را نیز به دست آن حضرت عجّل الله تعالی فرجه الشریف منهدم می سازد».(٢)
🔹به هر حال، سفیانی موفق نمیشود از این جوّ مردمی طرفی بربندد و از آن فرصتی که امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف به وی میدهد استفاده کند و مسلمانان سرزمین شام هم موفق به ساقط کردن حکومت سفیانی و ارتش او نمیشوند. از این رو وی و هم پیمانانش نیروهای خود را برای جنگی بزرگ آماده میکنند؛ جنگی که محورهای آن به گفته روایات از عکّا تا صور و از آنجا تا انطاکیه در ساحل دریا و از دمشق تا طبریه و تا داخل قدس گسترش مییابد.
🔹ظاهراً در همین مقطع زمانی است که حضرت مسیح علیه السّلام از آسمان فرود آمده، به یاری امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف میپردازد. در شماری از روایت ها آمده است که محلّ فرود آمدن عیسی علیه السّلام در قدس خواهد بود همچنین آن حضرت پشت سر امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف نماز می گزارد و با تصریح به وزارت آن حضرت برتری جایگاه حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه الشریف را بر خویش به نمایش می گذارند، همچنین هر سال به حج خانه خدا مشرف می شود و مسلمانان به همراهی وی به نبرد با یهود، روم و دجال میپردازند.(٣)
📚 ۱. نسخه خطّی ابن حماد، ص ۹۶.
📚 ۲. همان، ص ۹۷.
📚 ۳. عصر ظهور، ص ۳۴۲.
🔸🔸 ادامه دارد... 🔸🔸
@shahidaghaabdoullahi
امام علی علیه السلام:
روز اجرای عدالت بر ظالم ، سخت تر از روز ستم بر مظلوم است.
#القدس_لنا
#فلستطین
#قدس
بیانات مقام معظم رهبری👌🌺
در روز قدس باید فریاد مرگ با آمریکا، اسرائیل و ارتجاع فضای سراسر كشورهای اسلامی را پر كند.
روز قدس باید روز آمادگی برای آزادسازی قدس باشد.
روز قدس را گرامی بدارید و آن را بزرگ بشمارید.
روز قدس روز آرمانها و اهداف مقدس و اسلامی این امت است.
روز قدس یكی از مهمترین روزها در جهان اسلام است.
شركت فعالانه مسلمانان در مراسم روز جهانی قدس سبب قدرت و قوت مبارزین فلسطین خواهد شد.
ملت بزرگ ما در روز قدس با حضور یكپارچه فریاد رسای خود را در حمایت از ملت فلسطین به گوش جهانیان می رساند.
ملت مسلمان ایران با شركت در راهپیمایی روز جهانی قدس این روز عزیز را زنده نگه دارند.
@shahidaghaabdoullahi
#تلنگـღـر📲
#تقواۍمجازۍ••🌐••
↫خواهرم🧕
↺پس حیایت چہ شد؟⁉️
↫تا دیروز تا اورا میدیدي🎭سرت را پایین مےانداختے و نگاه نمیکردي👀🖐🏾
↺حال ڪہ بہ پے وےات آمده🚶♂💬
❀شده برادر و عزیز جانت😏{💚}
💢بہ کجا͜͡ چنین شتابان؟!!!
#تلنگر
@shahidaghaabdoullahi
🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️
⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙
🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_پنجم
💠 در تنهایی از درد دلتنگی به خودم میپیچیدم، ثانیهها را میشمردم بلکه زودتر برگردند و بهجای همسر و برادرم، #تکفیریها با بمب به جان زینبیه افتادند که یک لحظه تمام خانه لرزید و جیغم در گلو شکست.
از اتاق بیرون دویدم و دیدم مادر مصطفی گوشه آشپزخانه از ترس زمین خورده و دیگر نمیتواند برخیزد.
💠 خودم را بالای سرش رساندم، دلهره حال ابوالفضل و مصطفی جانم را گرفته بود و میخواستم به او دلداری دهم که مرتب زمزمه میکردم :«حتماً دوباره #انتحاری بوده!»
به کمک دستان من و به زحمت از روی زمین خودش را بلند کرد، تا مبل کنار اتاق پاهایش را به سختی کشید و میدیدم قلب نگاهش برای مصطفی میلرزد که موبایلم زنگ خورد.
💠 از #خدا فقط صدای مصطفی را میخواستم و آرزویم برآورده شد که لحن نگرانش در گوشم نشست و پیش از آنکه او حرفی بزند، با دلواپسی پاپیچش شدم :«چه خبر شده مصطفی؟ حالتون خوبه؟ ابوالفضل خوبه؟»
و نمیدانستم این انفجار تنها رمز شروع عملیات بوده و تکفیریها به کوچههای #زینبیه حمله کردهاند که پشت تلفن به نفسنفس افتاد :«الان ما از #حرم اومدیم بیرون، ۲۰۰ متری حرم یه ماشین منفجر شده، تکفیریها به درمانگاه و بیمارستان زینبیه حمله کردن!»
💠 ترس تنهایی ما نفسش را گرفته بود و انگار میترسید دیگر دستش به من نرسد که #مظلومانه التماسم میکرد :«زینب جان! هر کسی در زد، در رو باز نکنید! یا من یا ابوالفضل الان میایم خونه!»
ضربان صدایش جام #وحشت را در جانم پیمانه کرد و دلم میخواست هر چه زودتر به خانه برگردد که من دیگر تحمل ترس و تنهایی رو نداشتم.
💠 کنار مادرش روی مبل کز کرده بودم، نمیخواستم به او حرفی بزنم و میشنیدم رگبار گلوله هر لحظه به خانه نزدیکتر میشود که شالم را به سرم پیچیدم و برای او بهانه آوردم :«شاید الان مصطفی بیاد بخوایم بریم #حرم!»
و به همین بهانه روسری بلندش را برایش آوردم تا اگر تکفیریها وارد خانه شدند #حجابمان کامل باشد که دلم نمیخواست حتی سر بریدهام بیحجاب به دستشان بیفتد!
💠 دیگر نه فقط قلبم که تمام بدنم از ترس میتپید و از همین راه دور تپش قلب مصطفی و ابوالفضل را حس میکردم که کسی با لگد به در خانه زد و دنیا را برایم به آخر رساند.
فریادشان را از پشت در میشنیدم که #تهدید میکردند در را باز کنیم، بدنم رعشه گرفته و راهی برای فرار نبود که زیر لب اشهدم را خواندم.
💠 دست پیرزن را گرفتم و میکشیدم بلکه در اتاقی پنهان شویم و نانجیب امان نمیداد که دیگر نه با لگد بلکه در فلزی خانه را به گلوله بست و قفل را از جا کَند.
ما میان اتاق خشکمان زده و آنها وحشیانه به داخل خانه حمله کردند که فقط فرصت کردیم کنج اتاق به تن سرد دیوار پناه ببریم و تنها از ترس جیغ میزدیم.
💠 چشمانم طوری سیاهی میرفت که نمیدیدم چند نفر هستند و فقط میدیدم مثل حیوان به سمتمان حمله میکنند که دیگر به #مرگم راضی شدم.
مادر مصطفی بیاختیار ضجه میزد تا کسی نجاتمان دهد و این گریهها به گوش کسی نمیرسید که صدای تیراندازی از خانههای اطراف همه شنیده میشد و آتش به دامن همه مردم #زینبیه افتاده بود.
💠 دیگر روح از بدنم رفته بود، تنم یخ کرده و انگار قلبم در سینه مصطفی میتپید که ترسم را حس کرد و دوباره زنگ زد.
نام و تصویر زیبایش را که روی گوشی دیدم، دلم برای گرمای آغوشش پرید و مقابل نگاه نجس آنها به گریه افتادم.
💠 چند نفرشان دور خانه حلقه زده و یکی با قدمهایی که در زمین فرو میرفت تا بالای سرم آمد، برای گرفتن موبایل طوری به انگشتانم چنگ زد که دستم خراش افتاد.
یک لحظه به صفحه گوشی خیره ماند، تلفن را وصل کرد و دل مصطفی برایم بالبال میزد که بیخبر از اینهمه گوش #نامحرم به فدایم رفت :«قربونت بشم زینب جان! ما اطراف #حرم درگیر شدیم! ابوالفضل داره خودش رو میرسونه خونه!»
💠 لحن گرم مصطفی دلم را طوری سوزاند که از داغ نبودنش تا مغز استخوانم آتش گرفت و با اشکهایم به ابوالفضل التماس میکردم دیگر به این خانه نیاید که نمیتوانستم سر او را مثل سیدحسن بریده ببینم.
مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از #مدافعان_حرم هستند و به خونمان تشنهتر شوند.
💠 گوشی را مقابلم گرفت و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانهام پاشید. از شدت درد ضجه زدم و نمیدانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفسهایش را میشنیدم و ندیده میدیدم به پای ضجهام جان میدهد...
#ادامه_دارد
@shahidaghaabdoullahi
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙
⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️
🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_ششم
💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط #دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی نالههایم را نشنود.
نمیدانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرممان کافی بود که بیامان سرم عربده میکشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید.
💠 دندانهایم را روی هم فشار میدادم، لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر نالهام از گلو بالا نیاید و #عشقم بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینهام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و نالهام در همان سینه شکست.
با نگاه بیحالم دنبال مادر مصطفی میگشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد. پیرزن دیگر نالهای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط #خدا را صدا میزد.
💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بیرحمانه از جا بلندم کرد.
بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را به همه #ائمه (علیهم-السلام) قسم میدادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند.
💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بیحس شده بود، دعا میکردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد.
خیال میکردم میخواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمیدانستم برای زجرکش کردن زنان #زینبیه وحشیگری را به نهایت رساندهاند که از راهپله باریک خانه ما را مثل جنازهای بالا میکشیدند.
💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را میکشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده میشد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمیزد.
ردّ #خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمیتوانستم تصور کنم از دیدن جنازهام چه زجری میکشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به #عشق همسرم از گوشه چشمم چکید.
💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم #زینبیه محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا میرفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانههای اطراف شنیده میشد.
چشمم روی آشوب کوچههای اطراف میچرخید و میدیدم حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان #تکفیری گوشم را کر کرد.
💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش میلرزید و او نعره میکشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و میشنیدم او به جای جواب، #اشهدش را میخواند که قلبم از هم پاره شد.
میدانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند #ایرانیام و تنها با ضجههایم التماس میکردم او را رها کنند.
💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم که گلویم خراش افتاد و طعم #خون را در دهانم حس میکردم.
از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانههای مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«#یا_زینب!»
💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانهام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد.
با همین یک کلمه، ایرانی و #شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند و نمیدانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له میزدند.
💠 بین پاها و پوتینهایشان در خودم مچاله شده و همچنان #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را با ناله صدا میزدم، دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند و آنها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟»
و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ میدونی میشه باهاش چندتا #اسیر مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ #ارتش_آزاد خودش میدونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!»
💠 به سمت صورتم خم شد، چانهام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمیکردم #سپاه_پاسداران جاسوس زن داشته باشه!»...
#ادامه_دارد
@shahidaghaabdoullahi
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️