eitaa logo
شهـید عـلی آقـا عبـداللهـی
929 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
88 فایل
﷽ شهدا سنگ نشانند که ره گم نکنیم. "اولین کانال رسمی شهید علی آقاعبداللهی در ایتا " هدف بنده ازاین ماموریت لبیک گفتن به شعار"نحن عباسک یازینب"میباشد. "کانال زیر نظر خانواده محترم شهید" خادم: @Pelake2
مشاهده در ایتا
دانلود
💡 هروقت هرکاری میخواستی انجام بدی..قبلش یه کمی فکر کن🧐 بعد یه سوال اساسی از خودت بپرس 《 ؟ 》🤔 آدم وقتی این سوالو از خودش نپرسه به بسیاری از دست میزنه😱☹️ •°|✨🍃|°• @shahidaghaabdoullahi
⚘﷽⚘ صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
✨💫 رفقا نماز اول وقت یادمون نره✨💫 التماس دعا
👤حاج حسین یکتا: چند تا قلب برای امام زمانت شکار کردی؟! چَندتامون غصه خورِ امام زمانیم؟! رفقا! تو جنگ، ‌چیزی‌ که بین شھدا جا افتاده بود این بود که می‌گفتن امام زمان! درد و بلات به جون من♥️.• @shahidaghaabdoullahi
قصه از جایی تلخ شد که در گوش یکدیگر با عصبانیت خواندیم: بچه را ول کردی به امان خدا ! ماشین را ول کردی به امان خدا ! خانه را ول کردی به امان خدا ! و اینطور شد که "امانِ خدا" شد:مظهر ناامنی! ای‌کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امانِ خداست ... @shahidaghaabdoullahi
‌نامه هايت عڪس هايت خاطرات ڪهنه‌ات مى‌زند اينجا به روحم ضربه خيلـــى چيزهــا ... @shahidaghaabdoullahi
وقت دلتنگی علی جان این همه چشم انتظاری نگرانم کرده😭😭😭 @shahidaghaabdoullahi
*جهیزیه* موضوع داستان : شهدایی🌷 🔹↫جهیزیه ی حاضر شده بود. یک عکس قاب گرفته از بابای را هم آوردم،دادم دست فاطمه... گفتم: بیا مادر! اینو بگذار روی وسایلت... 🔸↫به شوخی ادامه دادم: بالاخره هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره... 🔹↫شب را خواب دیدم،گویی از آسمان آمده بود؛با ظاهری آراسته و چهره ی روشن و نورانی✨... 🔸↫یک پارچ خالی تو دستش بود، داد بهم!!با خنده گفت:این رو هم بگذار روی جهیزیه ی !. 🔹↫فردا رفتیم سراغ . دیدیم همه چیز خریده‌ایم؛ غیر از ... 🌷 @shahidaghaabdoullahi
دوستان این چند وقته تبادلامون یکم زیاد شده تا ان شاء الله حلقه ی دوستیمون بزرگ تر بشه☺️ حرفے🗣 سخنے🖐🏻 نظرے👀 انتقادے☝️🏻 پيشنهادے👌🏻 دلنوشته اے📝 منتظر ها و انرژی سازنده هاتون هستیم🙃 @yazeinab_ZM
😉°° ڪمپوت🖇 ترڪش خمپاره پیشونیش رو چاڪ داده بود.روے زمین افتاده و زمزمہ مےکرد. دوربین رو برداشتم و رفتمـ بالا سرش.داشت‌آخرین نفساشو مےزد ازش پرسیدم: . +:این لحظات ‌آخر چہ‌ حرفے براے مردم دارے؟ . بالبخندگفت: _:از مردم ڪشورم‌مےخوام وقتے براے خط ڪمپوتــ مے فرستند عڪس روے ڪمپوت ها رو جدا نڪنند. . +:داره‌ضبط‌میشہ‌برادر ‌ یڪ‌حرف‌بهترے بگو.😶🎥 . با همون طنازے گفت: _:آخہ نمیدونے !! سہ بار بهمـ رب گوجہ افتاده.😂 .. @shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 من منکر لطف و توجه شما نيستم... شما گفتيد من رو دوست داريد؛ اما وقتي فقط و فقط يک بار بهتون گفتم احساس شما رو نمي بينم آشفته شديد و سرم داد زديد! خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده، چرا من بايد محبت چنين خدايي رو رها کنم و شما رو بپذيرم؟ اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد؛ اما اين، تازه آغاز ماجرا بود... اسم من از توي تمام عملهای جراحي دکتر دايسون خط خورد. چنان برنامه هر دوي ما تنظيم شده بود که به ندرت با هم مواجه مي شديم. تنها اتفاق خوب اون ايام اين بود که بعد از 0 سال با مرخصي من موافقت شد! مي تونستم به ايران برگردم و خانوادهام رو ببينم؛ فقط خدا مي دونست چقدر دلم براي تک تک شون تنگ شده بود. بعد از چند سال به ايران برگشتم، سجاد ازدواج کرده بود و يه محمدحسين 7 ماهه داشت. حنانه دختر مريم، قد کشيده بود، کالس دوم ابتدايي؛ اما وقار و شخصيتش عين مريم بود. از همه بيشتر دلم براي ديدن چهره مادرم تنگ شده بود. توي فرودگاه همه شون اومده بودن، همين که چشمم بهشون افتاد اشک، تمام تصوير رو محو کرد. خودم رو پرت کردم توي بغل مادرم، شادي چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت. با اشتياق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف مي زدن. هر کدوم از يک جا و يک چيز مي گفت. حنانه که از 0 سالگي، من رو نديده بود و باهام غريبي مي کرد، خجالت مي کشيد. محمدحسين که اصال نمي گذاشت بهش دست بزنم. خونه بوي غربت مي داد، حس مي کردم توي اين مدت چنان از زندگي و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به يه غريبه تبديل مي شدم. اونها، همه توي لحظه لحظه هم شريک بودن؛اما من فقط گاهي اگر وقت و فرصتي بود اگر از شدت خستگي روي مبل ايستاده يا نشسته خوابم نمي برد از پشت تلفن همه چيز رو مي شنيدم، غم عجيبي تمام وجودم رو پر کرده بود؛ فقط وقتي به چهره مادرم نگاه مي کردم کمي آروم مي شدم، چشمم همه جا دنبالش مي چرخيد. شب همه رفتن و منم از شدت خستگي بيهوش شدم، براي نماز صبح که بلند شدم. پاي سجاده داشت قرآن مي خوند رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روي پاش يه نگاهي بهم کرد و دستش رو گذاشت روي سرم، با اولين حرکت نوازش دستش بي اختيار اشک از چشمم فرو ريخت. - مامان شايد باورت نشه؛ اما خيلي دلم براي بوي چادر نمازت تنگ شده بود. و بغض عميقي راه گلوم رو سد کرد. دستش بين موهام حرکت مي کرد و من بي اختيار، اشک مي ريختم. غم غربت و تنهايي، فشار و سختي کار و اين حس دورافتادگي و حذف شدن از بين افرادي که با همه وجود دوست شون داشتم - خيلي سخت بود؟ - چي؟ - زندگي توي غربت سکوت عميقي فضا رو پر کرد. قدرت حرف زدن نداشتم و چشم هام رو بستم؛ حتی با چشم هاي بسته... نگاه مادرم رو حس مي کردم. - خيلي شبيه علي شدي. اون هم، همه سختي ها و غصه ها رو توي خودش نگه مي داشت. بقيه شريک شادي هاش بودن؛ حتی وقتي ناراحت بود مي خنديد که مبادا بقيه ناراحت نشن... اون موقع ها جوون بودم؛ اما االن مي تونم حتي از پشت اين چشم هاي بسته حس دختر کوچولوم رو ببينم. ناخودآگاه با اون چشم هاي خيس خنده ام گرفت. دختر کوچولو... چشم هام رو که باز کردم دايسون اومد جلوي نظرم. با ناراحتي، دوباره بستم شون... - کاش واقعا شبيه بابا بودم. اون خيلي آروم و مهربون بود، چشم هر کي بهش مي افتاد جذب اخالقش مي شد؛ ولي من اينطوري نيستم. اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم نمي تونم اونها رو به خدا نزديک کنم. من خيلي با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم... خيلي... سرم رو از روي پاي مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگيرم... اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و مي سوخت... دلم براي پدرم تنگ شده بود و داشتم کم کم از بين خانواده ام هم حذف مي شدم. علت رفتنم رو هم نمي فهميدم و جواب استخاره رو درک نمي کردم. "و اراده ما بر اين است که بر ستمديدگان نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان بر روي زمين قرار دهيم" زمان به سرعت برق و باد سپري شد... لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم. نمي خواستم جلوي مادرم گريه کنم، نمي خواستم مايه درد و رنجش بشم. هواپيما که بلند شد مثل عزيز از دست داده ها گريه مي کردم. حدود يک سال و نيم ديگه هم طي شد؛ ولي دکتر دايسون ديگه مثل گذشته نبود. حالتش با من عادي شده @shahidaghaabdoullahi
نماز شب یادتون نره💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. یه بزرگی میگفت: شهدا وقت گناه کردن نداشتن. باتمام وجودم توی شبهای آخرشعبان میگم، کاش من هم مثل شهدا، وقت گناه کردن نداشتم…😭 خدایا گناهانم منو بیچاره کردن. تو رو به حضرت مهدی مولود این ماه و به امام حسین صاحب دلها، قسمت میدم، گناهانم رو ببخش و فرصت گناه و وقت گناه رو ازم بگیر... الهی آمین✨ @shahidaghaabdoullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕بسم الله الرحمن الرحیم💕 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. 🍃الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان🍃 🍃الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ🍃 🍃الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ🍃 ✨اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ شهید علی آقا عبداللهی اسان ترین راه رسیدن به خدا گمنامی است شهید # جاویدالاثر علی آقا عبداللهی الهم الرزقنا شهاد‌ة فی سبیلک با ما باشید https://eitaa.com/shahidaghaabdoullahi
دوستان عزیز از اول ماه مبارک رمضان با یه رمان خیلی عالی در خدمتتون هستیم🤩😍😍 فقط کافیه باهامون همکاری کنین و ساعت های پیشنهادی خودتون رو به برامون بفرستین @yazeinab_ZM منتظر پیشنهاد های شما عزیزان هستم😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعداد ختم به نیت از30فروردین تا 5اردیبهشت.🌹🌱 تعداد که داده شده🌹👇🏼 👉140825469👈 تعداد که خوانده شده 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼🌹🌹🌹🌹😭😭 👉 1410 @Ahmad_moshleb
سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا این‌طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم، منو بی‌خبر نذار». با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.» کتاب یادت باشد زندگی نامه شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی  @shahidaghaabdoullahi