eitaa logo
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
1.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
هیچکی پشتتون نیست؛ فقط خدا هست کانال رسمی شهید علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ تحت نظارت خانواده محترم شهید -اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی دلت‌ کہ‌ نمیاد دعوتشون‌ رد‌ کنی💔:) خـادم کانال:↶ 〖 @martyr_gheirat 〗 کانال‌وقفِ‌مادرمون‌حضرت‌زهـراست﴿♥️﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
ما ملتِ گریہ‌ۍ سیاسی هستیم ما ملتی هستیم کہ با همین اشـڪ‌ها سـیـل جریـان می‌دهیم و خرد می‌کنیم سد‌هایی را کہ در مقابل اسـلام ایستاده است🌱' -امام‌خمینـے |
أُدخلوها بسـلامٍ آمِنیݩ‌」 حــرم دردانہ‌ۍ سیدالشـہـدا نایب‌الزیارھ محبانِ داداش‌علـے💞' ✋🏻 |
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌙| قرار شبانگاھ #نای_سوخته #قسمت_شصت‌وششم #فصل_هفتم:کودکی👦🏻 ...صدای بهم خوردن در اتاق🚪مادر را تکا
🌙| قـرار شبانہ 📚 :کودکی👦🏻 ...او برای قلب♥️کوچک خواهر علی نگران است،آتشفشان🌋سینه ی او باید از چشمانش فوران کند نفس عمیقی می کشد،بلند می شود. دستش را روی شانه ی دخترک👧🏻می گذارد،خم می شود،سرش را می بوسد😘و به طرف آشپزخانه می رود. -مبینا!بیا دخترم،بیا میوه ها🍇🍎🍒🥝رو بذار تو ظرف منم چای☕️دم می کنم،بیا الان دوستای داداش میان. با صدای زنگ در مبینا مثل فنری از جا می پرد. آمدن دوستان علی برای مرور خاطرات او و خواندن زیارت عاشورا🌹🍃 مادر چشم های خیسش را به عکس همیشه خندان😍علی می اندازد. -بازم!حالا تو چایی دم می کنی،نگفتم یه کم صبر کن مادر جون. شوری اشک های مادر از شیرینی لبخندش شیرین می شود♥️ با دست راست قلب ناآرامش را آرام می فشارد اشک هایش را پاک می کند و آبی به صورت می زند. زیر کتری را روشن می کند و استکان های کمرباریک یادگار علی را در سینی می گذارد... ...🎈 『‌‌‌‌@shahidegheirat
💞 تبسم ڪردی و صبحم چہ زیبا شد دل افروزم خوشا چشمے ڪہ صبح او بہ لبخند تو وا گردد صبحتون شهدایی🌷 ﴿❀♡شہید‌علـے‌خلیلے➺﴾ ╭─❀••❈✿‌‌♡✿❈••❀─╮ @shahidegheirat ╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
💌| 👤استاد‌پناهیان‌میگفت: آقا صبح بہ عـشـق شما چشم باز میکنہ این عشق فہمیدنے نیست...!!! بعدما صبح که چشم باز میکنیم بجایِ عرض ارادت به محضر آقا گوشیامونُ چڪ میکنیم... آقاشرمندھ‌ام‌کہ‌مدام‌شرمنده‌ام😓.. 『‌‌‌‌@shahidegheirat
حاجـے‌جان !' هیچ‌ گاھ داغت سرد نمی‌شود🍃 بدجور دلتنگیم💔. . . هاۍ بی‌قـرارے ' 『‌‌‌‌@shahidegheirat
AUD-20210306-WA0072.mp3
11.31M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷   ㅤ ♥️|… ڪجاۍ این جمعیتی کہ میخوام نمازم پشتِ سرت بخونم.. -میثم‌مطیعـے | #👣⃢ 🖤@shahidegheira |•~
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌙| قـرار شبانہ #نای_سوخته📚 #قسمت_شصت‌وهفتم #فصل_هفتم:کودکی👦🏻 ...او برای قلب♥️کوچک خواهر علی نگران
📚 :کودکی👦🏻 ... استڪان‌هاۍ کمرباریک یادگار علی را در سینی می‌گذارد. به تصویر چهره ی خسته‌اش در کف سینی که از نور چراغ💡زرد شده است خیره می شود. -یادته علی! اون موقع که بچه بودی.روی سرامیک لیز خوردم دستم از سه جا شکست😵🤕تمام مدتی که دستم توی گچ بود برام مثل یه مادر بودی😍♥️ غذا🥙،جارو،حتی نظافت سرویس بهداشتی و ...هیچکس باور نمی کرد کار تو باشه.با همه اینا درس و مشقتم📚سر جاش بود. سر و صدای دوستان علی خانه🏠را پر می کند. -سلام مادر،کجایین؟ خط و خش صدایش را صاف می کند. -سلام،خوش اومدین،بفرمایین. جمع بچه ها جمع می شود و جای خالی علی نمایان تر... جای صدای گرفته ی او و لبخندهای بی صدایش☺️ ♥️ جای نگاه های مهربانی که در لا به لای خنده ها به صورت غمگین خسته ی مادر می انداخت. نگاه هایی که حالا تنها در چند عکس خلاصه می‌شود... می گویند، می‌خندند😊عاشورا می خوانند و می روند و باز هم مادر می ماند و مبینا و یاد علی🌹🍃 ...🎈 『‌‌‌‌@shahidegheirat
💞 تمام‌روزراباخاطراتِ‌خویش‌درجنگم بخوان‌ازاشڪ‌چشمانم‌ڪه‌بیش‌ازپیش‌دلتنگم ... :) ﴿❀♡شہید‌علـے‌خلیلے➺﴾ ╭─❀••❈✿‌‌♡✿❈••❀─╮ @shahidegheirat ╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 تو هستی ومیبینــی ‌؛ چگونہ عطـر تو در عمق لحظہ‌ هـا جــــاری اسـت . . . ﴿❀♡شہید‌علـے‌خلیلے➺﴾ ╭─❀••❈✿‌‌♡✿❈••❀─╮ @shahidegheirat ╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
💞 هرچه کنم نمی‌شود تا بِرَوی تو از دلم.. از تو فرار می‌کنم، باز تویی مقابلم:)🥀 ✨﴿❀♡شہید‌علـے‌خلیلے➺﴾ ╭─❀••❈✿‌‌♡✿❈••❀─╮ @shahidegheirat ╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
‌‌‌‌‌بہش گفتم: -خیلی دوستت دارم... گفت: +مشتی‌.. تو هنوز دنیا نیومده بودی کہ من فدات شدم..♥️ 🌹˹ -پنجشنبہ‌هاۍ‌شہدایی 『شہیدِغـــــیࢪت』
چہ کنم با روۍ سیاھ یار پسندید مرا . . . ان‌شاءالله ڪربلا نایب‌الزیارھ اعضا کانال هستم:)
مـیگما‌یہ‌‌وقت‌زشت‌نباشه . . . یہ‌‌آقـٰایی‌‭1181‬سالہ‌ِ‌مـنتظره‌ ‭313‬نـفره=)💔′ یا‌ابـاصالح=)🥀′! | 🌱|@shahidegheirat
AUD-20210920-WA0004.mp3
7.66M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷   ㅤ 🎼 ♥️|… <خبر داری ڪہ عاشقت خونھ نشین شد؟...> -میثم‌‌مطیعـے 👣⃢ 🖤 @shahidegheirat |•~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
ایوانِ نـجـف حرم حـیدر ڪرار﴿؏﴾ دعاگوۍ همہ دوستان هستم
ڪار فرهنگی رفقاۍ کانال بہ مناسبت هفتہ -باهمین‌كار‌‌هاۍڪوچک‌هم‌میشہ یادشـہـدا‌بین‌مون‌زندھ‌نگہداریم🌱' 『‌‌‌‌@shahidegheirat
ســـایہ‌ات ڪم نشود از سرمان ای سـایہ‌ۍ سـر ..✨💛!'
بہ‌قولِ‌حاج‌مہدی‌رسـولـے↯ چہ مکہ رفتہ‌ها کہ حاجی‌ نیستنو چہ ڪربلا نرفتہ‌ها کہ ڪربلایی‌ان اربـٰاب دستمون بگیر تا ما هم مثل خیلی از شہدایی کہ ڪربلا ندیدن اما ڪربلایی شدن ما هم ڪربلایی و عاشورایی بشیم!' 『‌‌‌‌@shahidegheirat
ستـٰاره‌ها... هیـــچ‌ وقــت ! از یاد آسمـٰان ‌نمـےروند بگذارید دلِ‌ ما آسمان‌ باشد و یاد شمـا ستاره :)♥️ Eitaa.com/komeil3
☕️| هرشب یک فنجان رمان :کودکی👦🏻 دلش طاقت نمی‌آورد. با همان بغض فروخورده‌ی قدیمی‌اش و با همان لحن کودکانه و حرکات سریع دست‌هایش و نگاه هایی که مدام از صورت مادر می دزدد،😔 به طرف او می‌رود و برای لحظه‌ای سکوت نیمه شب و خلوت مادر و را در هم می‌شکند. 💥 قوطی را برمی‌دارد تکانی می‌دهد و عروسک کوچکی را بیرون می‌آورد.🤡 ــ اِ ! چه بامزه اس. این چیه!؟ 🤩 چشمان مادر برقی می‌زند. ✨ ــ بده ببینم، این اینجا چیکار میکنه!؟😳 مادر عروسک را کف دستش می گذرد و برای لحظه‌ای به آن خیره می‌شود. 🙂 ــ از دست کارای داداشت!!☺️ از صدای خنده‌ی آرام اما عمیق مادر، مبینا هم خنده‌اش می‌گیرد. ــ چرا!؟ مگه چیکار کرده!؟🤔 ــ چند تا از این عروسک‌های سرباز داشت. با بابا که رفته بود زیارت دیده بود هرکس نذری داخل ضریح می‌اندازه، اونم عروسکشو از جیبش درآورده بود و انداخته بود توی ضریح. 😇☘ مبینا نمی‌گذارد حرف های مادر تمام شود✋🏻. شاید به خاطر نگرانی همیشگی‌اش از باریدن چشم‌هایش. آخر با آنها قرار گذاشته، قراری که تا به حال بر سر آن مانده است. اینکه فقط پیش و خدای ببارند.☔️ حتی مادر هم... تفنگ را از دست مادر می‌گیرد🔫 و آن را برانداز می کند. ــ این چیه!؟ چرا غم داره، مامان! باطری بده توش بندازم، بده روشنش کنم.🔋 و سکوت مادر... ــ مامان! این شما رو ناراحت میکنه!؟ ــ یاد چیزی افتادی!؟ ــ برادرت اینو به دوستش داده بود که پسر همسایه از دستش کشید. تا اعتراض کرده بود اون بی‌انصاف هلش داده بود زمین. 👊🏻☹️ ــ خیلی بیخود کرده بود؛ اگه جای اون بودم حسابشو می‌رسیدم. ــ نه مادر! داداشت اصلا اهل شلوغ کاری و جنبگ و جدل نبود.😌 ــ پس چرا می‌گفتی میخواد بره ارتش!؟ ــ هیجان رو دوست داشت.❣اما اهل خشونت نبود. آخرشم رفت حوزه. دنبال مبارزه با نفس.⚔ ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat*📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯