eitaa logo
[ شـھیـد عـلـی خلیلی ]
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
┄┅❁﷽❁┅┄ کانال رسمی شهید غــیرت علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ مزار شهید: بهشت زهرا‹س›،قطعه۲۴|ردیف۶۶|شماره۳۳| "تحت نظارت خانواده معظّم شهید" خـادمین کانال: @martyr_gheirat @ShahidAliKhalili71 کانال‌وقفِ‌مادرمان‌حضرت‌‌فاطمه‌زهـراست♥️"
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ #خاطره ❤️ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 هم هجره ای بودیم، نشد یه بار نماز صبح بیدار شیم ببینیم علی اقا بیدار نیست... همیشه سرسجاده عبادت با اون عبای قهوه ایش پیداش می کردیم. عموما نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار بود. هر ساعتی از شب می خوابید برنامه همین بود... مقید بود هر کی پیشش هست بیدار کنه برای نماز صبح. اول با ز بون خوب صدا می زد و اگر محل نمی دادیم و بلند نمی شدیم کار به کتک ریز هم می رسید...☺️😂😅 🔸به نقل از محسن عابدی #شهید_علی_خلیلی 💐 #رفیق_شهیدم 💞 #شهید_غیرت 🌹 ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮ *** @shahidegheirat *** ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
🌷هو الشهید🌷 #خاطره: عشق به مهر و تسبیح پنج سالش که بود نماز میخوند خیلی علاقه شدیدی نشون می داد به مهر و تسبیح مخصوصا تسبیح رو خیلی دوست داشت هرجا می رفت یه تسبیح می خرید کلاس اول ابتدائی بود اولین دوستی که پیدا کرد حافظ قران بود. از همان کلاس سوم چهارم ابتدائی روزهائی که صبحی بود ظهر می رفت مسجد روزهایی که بعدازظهری بود شبها می رفت مسجد پنجشنبه جمعه هم که باید حتما مسجد می رفت همه می گفتند اصلا علی مثل یه مرد کوچک می مونه؛ ما توش بچگی ندیدیم. همیشه یه روح بزرگی داشت، حرفای خیلی بزرگی می زد... 🌹🌸 به نقل از مادر محترم شهید #شهید_علی_خلیلی 🍃 #شهید_غیرت ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══ @shahidegheirat ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══
#خاطره این چند وقت که رو تخت افتاده بود،شب ولادت حضرت زینب (س) رفتم ملاقاتش... بهش گفتم : علی نمیخوای بپری؟! دوسال سختی کشیدی الان دیگه پاک شدی،اشاره کنی خدا خودش میاد وسط... براش روایت خوندم،که خدا بنده شو گاهی به بلا، مثلا درد دستی یا پا...مبتلا میکنه... تو که کارت از این حرفا گذشته...بهم گفت: حاجی مگه شما نگفته بودی میخوایم انتقام سیلی حضرت زهرا رو بگیریم؟ میخوام بمونم و انتقام حضرت زهرا رو بگیرم... بهش گفتم:علی جان اون با من و بچه های هیئت؛ تو دیگه پاک شدی بسپر به ما...شهادت به تو خیلی نزدیک تره... بسم الله بگو و... حالا تصمیم با تو... رفت تو فکر... چندی نگذشت که علی افلاکی شد... به نقل از حجت الاسلام #حشمدار #شهید_علی_خلیلی 💔 ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══ @shahidegheirat ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══
❤️ #خاطره ❤️ 🔸خاطره ای تکان دهند از زبان دوست شهید خلیلی در آن حادثه تلخ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 وقتی ضارب علی رو با چاقو زد ما پیکر غرق خونش رو به کناری کشیدیم، پیر مردی آمد و گفت: خوب شد همین و می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟ علی با صدای ضعیفی گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم. #شهید_علی_خلیلی 💐 #رفیق_شهیدم 💞 #شهید_غیرت 🌹 ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮ *** @shahidegheirat *** ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
#خاطره 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 . دغدغه های علی بیشتر برای کارهای فرهنگی بود؛ یعنی قبل از اینکه حتی این اتفاق براش بیفته، همیشه در خانه صحبت این بود که دوست داره به بچه های کمتر از سن خودش کمک کنه و دوست داشت یه ساماندهی بخصوصی براشون بشه؛ یه موقع هایی تو خونه بهش می گفتم: علی انقدر به خودت سخت نگیر. حالا شما که نمی تونی کل دنیا رو عوض کنی؛ بلاخره عوض کردن یکی دو تا از بچه ها هم خوبه، احتیاجی نیست شما پی جوی بچه های کاخ سفید و مدارس و ... باشی. علی می گفت: مامان شما نمی دونی بچه ها چقدر مشکل دارن... واقعا دوست داشت یه تبلیغات خیلی بزرگی برای این بچه ها بشه، یه فرهنگ سازی بزرگ، بزرگتر از آنچه ما داریم فکرش رو می کنیم. همیشه می گفت: من انقدر تلاش می کنم، انقدر تلاش می کنم تا واقعا بتونم این بچه ها رو کمک کنم. به هر طریقی... #شهید_علی_خلیلی 💐 #رفیق_شهیدم 💞 #شهید_غیرت 🌹 ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮ *** @shahidegheirat *** ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
#خاطره 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 "فرهنگ سازی" واقعا دوست داشت یه تبلیغات خیلی بزرگ برای این بچه ها بشه یه فرهنگ سازی بزرگ؛ بزرگ تر از آنچه ما فکر می کنیم. همیشه می گفت:«مامان، من انقدر تلاش می کنم، انقدر تلاش می کنم تا و اقعا بتونم این بچه ها را کمک کنم؛ به هر طریقی... به نقل از مادر شهید... #شهید_علی_خلیلی 💐 #رفیق_شهیدم 💞 #شهید_غیرت 🌹 ╔═ 🌼 ══💔══ 🌸⚘ ═╗ @shahidegheirat ╚═ ⚘🌸 ══💔══ 🌼 ═╝
❤️ #خاطره ❤️ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ایشون فوق العاده مهربون و پر از عشق و انرژی بودند. حالا عشقشون من فقط برای آقا امام حسین (ع) میگم که ایشون یعنی اول محرم که میشد، به من میگفت لباس مشکی مو خودت باید تنم کنی... لباس مشکی شو... حالا من بهش میگفتم یه موقع من کار دارم شما میتونی خودت هم... میگفت نه... من به سمت قبله می ایستم شما هم تنم کن... یعنی تو این چندین ساله یک بار هم نیمشد که اول محرم نیاد و من لباس مشکی شو تنش نکرده باشم... 🔸به نقل از مادر شهید #شهید_علی_خلیلی 💐 #رفیق_شهیدم 💞 #شهید_غیرت 🌹 ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮ *** @shahidegheirat *** ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
🌷هو الشهید🌷 #خاطره: امام حسین (ع) ❤️ بعد از قصه ی ضربت خوردنش یه علی دیگر شده بود، به زور یادم میاد روضه ای باشه منم اسم امام حسین رو آورده باشم و علی‌گریه نکرده باشه و اشکاش جاری نشده باشه. این آخریا که دکتر بهش گقته بود فقط میتونی آب بخوری اونم نه زیاد، فقط آب میخورد چنان سلام میداد به امام حسین (ع) و میگفت فدای لب تشنه ات حسین (ع) که جیگر آدم می سوخت... روضه خون واقعی علی بود. هم گلوش و هم... 🌹نوکر به راه و شیوه ی ارباب میرود🌹 🌹🌸 به نقل از دوست شهید؛ آقای مهدی مخلصی #شهید_علی_خلیلی 🍃 #شهید_غیرت ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══ @shahidegheirat ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══
🌷هو الشهید🌷 #خاطره ❣️ سال ۸۳ از همون روزای اول که اومده بود مسجدمون باهاش رفیق شدم. نه اینکه حالا شهید شده اینارو بگم اما خیلی باادب و باحجب و حیا بود. تو این ۱۰ سال رفاقت،شوخی و سرکله زدن دیده بودیم ازش اما حتی یکبار فحاشی و بی احترامی، هرگز... . 🌹🌸 به نقل از دوست شهید؛ آقای حسین پالیزدار #شهید_علی_خلیلی 🍃 #شهید_غیرت ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══ @shahidegheirat ═══✼🌿🌼❤️🌼🌿✼═══
🌷هـو الـشَـهـیــد🌷 بیت الاحزان فاطمیه بود، جای هیئت مون هنوز مشخص نشده بود. همه نگران بودند و دنبال جایی که بشه 150 نفر بشینن و با روضه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) انس بگیرن. به همه خادما پیامک داده بود، بچه ها عیبی نداره اگه جایی نداریم، مادرمون حضرت زهرا هم جا نداشت برای گریه کردن😭😭😭 می‌رفت بیرون مدینه گریه می‌کرد. به نقل از: •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @shahidegheirat
#خاطره 🌿 قرار گذاشتیم باهم بریم زیارت #امام_رضا(ع)…😍 بعد از چند روز من کارام هماهنگ شد و بلیط هم گرفتم اما فقط یه دونه!☝🏻 بیشتر پول نداشتم😕 و قرار بود پیش عده ای از رفقا که اردو میرفتن #مشهد بریم و فقط بلیط رفت و برگشت از خودمون باشه. بهش(#شهید) گفتم: هماهنگه شب راه آهن باش.🙂بچه های فلان جا که قرار بود باهاشون بریم شب حرکت میکنن. منم بلیط برا همون موقع گرفتم… شب زنگ زد بهم گفت کجایی!؟ یه ربع دیگه قطار حرکت می کنه. گفتم: من گیر کردم تو برو من خودمو می رسونم…😣 مثل اینکه فهمیده بود تو راه که راضی شدم اون بره خودم نرم…😢 حالا در هر صورت صبح رسیده بودن مشهد. دم غروب بود که یکی از بچه های اون اردو زنگ زدو گفت: این رفیقت تا رسیدیم #مشهد رفت حرم هنوزم نیومده! گفتم پیداش کن نگران شدم :( سر نماز #مغرب دیده بودنش تو #حرم که گفته بود تا فلانی نیاد من نمیام بیرون حرم! از #آقا خواستم…🤲🏻💔 تهران مضطرب بودم فکر کردم گم شده و… گوشیم📱 زنگ خورد یکی از بچه های تهرانپارس بود گفت: بلیط رفت و برگشت #مشهد دارم هوایی دوتا! 😌 اونی که قرار بود بیاد نمیاد تو اگه میای بیا… (مهمون من)😍 دو سه ساعت بعد حرم دیدمش از حال داشت میرفت تقریبا دو روز بود غذا نخورده بود😬؛ تا منو دید بغلم کرد و گفت: ما بی معرفت نیستیم دمت گرم #آقا(ع)… از خوشحالی و حالی که داشت گریه م گرفت😭 احساس کردم اصلا نمیشناسمش…🥀 بعضی وقتا میگم ای کاش بود…💫 #شهید_علی_خلیلی❤️ #داداش‌علے 💞 #شهید_غیرت ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ @shahidegheirat ╚════ ✾" ✾" ✾