💠 #احادیث
⚜امام سجاد علیه السلام:
🔹حَقُّ سائِسِكَ بِالعِلمِ ، التَّعظيمُ لَهُ و التَّوقيرُ لِمَجلِسِهِ و حُسنُ الاِستِماعِ إلَيهِ.
🔸حق استاد تو اين است كه بزرگش دارى و محضرش را محترم شمارى و با دقّت به سخنانش گوش بسپارى.
📚كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 620.
@Shahidalikhalili_ir
تـــو را ...
در خاڪ میجویم
امّا تـــو ...
بر بامی از ابرهـا
خیـره به مـن
به سرگردانـی ام
به جستجوی بیهودهام
مینگـــری ...
#شهید_علی_خلیلی
#یادش_باصلوات
🆔 @shahidalikhalili_ir
دختر و بانوے پاڪ ...☺️
وقتے پدرتــ ، برادرتــ و همسرتــ روی بیرون رفتنتــ و نوع پوشش تو حساس است...☝️🏻
روے روابط تو در فضاے واقعی یا مجازی حساس استــ... ☝️🏻
ناراحتــــ نشو...😇
فکر نڪن در سختی هستے
و به تو ظلم شده...😥
خوشحال و مغرور باش... 😍💚
چرا که مردے قلبش برایتــ میتپد... 😌
آن هم از جنس پدرانه و برادرانه یا عاشقانه ...😍
وچه سعادتــ و آرامش و امنیتے بالاتر از این برای یڪ دختر و زن؟ 😎
┅═══🍃🌸🍃═══┅
@shahidalikhalili_ir
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۶۲ فصل اخر کودکی "تا اینجا از همه پرسیدیم ، شنیدیم، نوشت
بسم الله الرحمان الرحیم
#ناےسوخته
#قسمت۶۳
-بیا اینم مرد شما ببینم چی کار می کنی، اسمش چیه این اقا؟☺️😍
لب های مادر عمیق می خندید😄
چشم هایش برق خاصی داشت😍☺️
انگار کمرش راست شده بود ؛ پرستار نوزاد را از تختش بیرون اورد و در اغوش مادر گذاشت😍
علی اسمش علی بود😍
آرام آرام مثل همیشه ی عمرش ، مثل آن وقت ها! انقدر ارام میخوابید که مادر نگران می شد😍
فکر میکرد ضعف کرده مجبور می شد بیدارش کند ، لبخند مادر خشک شد 😥
دلش لرزید 😰
چقدر ساکت! چقدر آرام چقدر ملیح !چرا؟!
-خوب، همیشه وضو می گرفتم، شاید اون زیارت عاشورا های مسجد امام رضا(ع) کار خودشو کرده، شاید، شاید ، شاید🙃🙄
دو سه سالش بیشتر نبود وقتی پای روضه می نشست ، شش دانگ حواسش تو ماجرا بود🤔
-مادر بیا خوراکی برات آوردم ، تشنه ات نیست پسرم؟😘
زُل می زد توی چشم های مادر .👀 هم چشم هایش پر از اشک بود ، هم صورتش خیس خیس😭😭
-نمیخوام ، دارم گوش میدم😢😘
اخر همه اش دو سه سالش بود😞😣
ادامه دارد...
#شهید_امر_به_معروف
#شهیدعلےخلیلی
نویسنده: هانیه ناصری
ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵
@SHahidAliKHalili_ir
✅ #تلنگرانه
🔆 شهید جلال افشار
جلال وارد مدرسه حقانی قم که شد، در حجره کوچکی که ساکن شده بود، در بسیاری از اوقات به #نیت پدرش #نماز_قضا می خواند.
می گفت: پدرم یک #موهبت الهی بود. او بود که مرا بدین جا رساند و به حساب و کتاب #قیامت رابه من آموخت.
#شادی_ارواح_شهدا_صلوات🌹
@Shahidalikhalili_ir
💠 #احادیث
⚜امام علی علیه السلام:
🔹عِلمُ الْمُنافِقِ في لِسانِهِ و َعِلْمُ الْمُؤْمِنِ في عَمَلِهِ.
🔸دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
📚غررالحكم، ص463.
@Shahidalikhalili_ir
❂ رفیق براے #شهیـــد شدن ...
هنـــر لازم استــــ !
هنــرِ ← رد شـدن از سیـم خـاردارهای نفـس
هنـرِ به ← خـــدا رسیدن
هنـرِ ڪشتن ← نَــفس
هنـرِ ← تَهذیبــــ
تا هنــــرمند نشـی...
شهیـــد نمےشـی..
🌷 #شهدا_رفاقت_تا_قیامت 🌷
#شهید_علی_خلیلی
#یادشباصلوات
🆔 @shahidalikhalili_ir
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 لازم نیست همه مسلمون بشن تا ظهور اتفاق بیفته!
➕ معنای درست مقدمهسازی ظهور
#شرحی_بر_دعای_افتتاح
استاد پناهیان
@shahidalikhalili_ir
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۶۳ -بیا اینم مرد شما ببینم چی کار می کنی، اسمش چیه این اق
بسم الله الرحمان الرحیم
#ناےسوخته
#قسمت۶۴
صدای آهسته و گرفته ای چشم های مادر را ارام ارام باز می کند😞😣
-جانم؟!😴
منتظر جواب می ماند ، مثل همیشه اما صدایی نمی شنود
نسیم خنکی از لا به لای در نیمه باز ایوان صورتش را نوازش می دهد😌🌬
قلبش آرام میشود😍
-علی! علی جان! اینجایی!؟😍😍👀
دستش را آرام بالا می برد و روی بالش و تشک می کشد .
هنوز خواب از سرش نرفته است 😴
جای گرمای سر علی را روی بالش حس میکند😦😳
از جا می پرد و می نشیند مدت هاست که جای او روی زمین کنار تخت علی است ☺️
اما باز هم...
این بار او زودتر رفته بود شاید از همان در نیمه باز ایوان 😢
مادر سرش را می چرخاند نگاهش به نگاه مهربان پسر در پشت قاب شیشه ای روی میز خیره می ماند👀
لبخند تلخی روی لب هایش می نشیند😞
همان که در عکس روی نگاه مهربان علی تشسته است ، ان را می بوسد و روی میز میگذارد.
علی باز هم به موقع امده است، وضو میگیرد جا نمازش را پهن می کند
-الله اکبر
ادامه دارد....
#شهید_امر_به_معروف
#شهیدعلےخلیلی
نویسنده: هانیه ناصری
ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵
@SHahidAliKHalili_ir