eitaa logo
شهدای کرمان
10.7هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
43 فایل
کانال شهدای کرمان انتشار خاطرات زندگی‌نامه وصیت‌نامه‌ تصاویر و فیلم‌های شهدا مدیر کانال منظری توکلی پژوهشگر حوزه دفاع مقدس برگزیده دو دوره جشنواره ملی فعالان فضای مجازی دفاع مقدس و مقاومت کشور ارتباط با مدیر @manzeri https://eitaa.com/shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
✍شهیدی که با وجود اینکه خودش زخمی و شکمش پاره بود مادرش را کول می کرد و کارهایش را انجام می داد. 🌹شهید یونس زنگی آبادی 🔹من در طول زندگی‌ مان فقط به خاطر یک موضوع غصه خوردن و ناراحتی عمیق حاج یونس را کاملاً حس کردم. 🔸در آن‌جا بود که در سراسر وجود حاج یونس رنج و عذاب را می‌دیدم. ⭕️آن هم زمانی بود که مادر حاج یونس سکته کرد. 🔹وقتی مادر حاج یونس سکته کرد دست و پایش سنگین شده بود زبانش هم کمی سنگین کار می‌کرد. 🟢حاج یونس می‌بایست یک ماه مادرش را برای معالجه به کرمان می برد تا زیر برق بیندازند. ⭕️آن موقع حاج یونس خودش به شدت زخمی و شکمش پاره شده بود؛ امّا همیشه مادرش را کول می‌گرفت و کارهایش را انجام می‌داد. 🔹من هم هر وقت می‌خواستم این کار را بکنم می‌گفت: نه تو نمی‌توانی این کارها وظیفه‌ی من است مادر من است. 🔸او از این که مادرش ناراحت بود به سختی رنج می‌کشید و تحمّل ناراحتی مادرش را نداشت. ✅راوی طاهره زنگی آبادی همسر شهید @shahidan_kerman
✍خدایا کی شود از دام خود گردم آزاد... 🌹شهید حاج قاسم سلیمانی علاقه عجیبی به شهید حاج حسین بادپا داشت یک سال پیش از شهادت حسین برایش از دلتنگی اش نوشت. 🟢من هر شب دعایت می کنم و تو دعایم کن اگر رفتی مرا یادت نرود قول دادی. 🔹سلام مرا به یونس، حسین، حاج احمد، میرحسینی، همه و همه را سلام برسان. 🔸بگو: معرفت هم حدی دارد. 🔹به آنها بگو : ⭕️غریبم با روح و جان خسته 🔸غروبه وقت پرواز با بال شکسته 🔹کبوترها رفته اند من در دام صیاد 🔸خدایا کی شود از دام خود گردم آزاد ✅دوستت دارم برادرت قاسم سلیمانی @shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍همسر شهیدی که از ذوق خواستگاری شهید از او سه روز سردرد شد. 🟢می خواهیم برویم سراغ داستان زیبای خواس
✍عرض سلام و احترام خدمت همسر محترمه و فرزندان بزرگوار شهید محمد شیخ شعاعی افتخار داریم در کانال عضو هستند. ✅ان شاءالله جوانان عزیز بخوانند و از مطالب بهره و استفاده لازم را ببرند.
✍شهید حمیدرضا سلطانی نشسته پایین پای شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹فرازی از وصیت نامه شهید حمیدرضا سلطانی پور 🟢با كدامین وصیت می توان هدف شهید را رساند و با چه كلامی می توان راه و هدف اسلام را بیان نمود. 🔹و با چه قلمی می توان راه واقعی را نوشت و با چه سخنی می توان وصیت را كامل نمود. 🔸و با چه گفتاری می توان حسین سید الشهداء علیه السلام را معرفی كرد. 🌹با چه بیانی می توان كلمات شهید و شهید شدن و به كجا رفتن را فهماند. 🟢آیا راهنمایی به جز یادگار پیامبر اكرم صلی الله و قرآن مجید می توان یافت كه هر كلامش چه اسرار و چه تفسیرهایی در بردارد و ای كاش در پی آن بودیم كه یكی از آیات قرآن كریم را درک نماییم. ⭕️ای مردم مگر قرآن برای همه نیامده؟ 🔹پس همه باید عصاره شویم و این چیزی است كه حق تعالی می خواهد. 🔸عصاره یعنی شیره چیزی را گرفتن شیره چیزی را كه می خواهند بگیرند آن را در فشار قرار می دهند تا عصاره اش گرفته شود. ⭕️آیا پیامبر الگویی از رنج و زحمت نشد تا عصاره شود؟ 🟢ما هم باید با دنبال كردن راه انبیاء روح خود را عصاره نماییم. 🔹سختی های زندگی با دادن دست و پا و زخمی شدن و شهید شدن روح را سفید می گرداند. 🔸شهیدان این گونه برای خود اثبات كردند و به چشم بصیرت می نگرند و می گویند كه شكر او به جای آورید. @shahidan_kerman
✍همسری شهیدی که از ذوق خواستگاری شهید از او تا سه روز سردرد شد. 🟢داستان زیبای خواستگاری روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی از همسرش خانم نرگس عامری قسمت دوم ✅قند در دلم آب شده بود. 🔹بعد از امتحان خواهر شیخ محمد گفت: ایشان در کتابخانه با من کار دارد. 🔸گفتم: وای! من دو هفته قبل یک کتاب امانت گرفتم هنوز بر نگردانده‌ ام حتماً می‌خواهد سراغ آن را بگیرد آبرویم پیش شیخ محمد رفت. 🔹من یک دختر ساده ۱۵، ۱۶ ساله بودم که واقعاً در ذهنم فقط همین چیزها بود. 🔸همراه خواهر شیخ محمد به کتابخانه رفتیم و این بار برخلاف همیشه ایشان مستقیم مرا خطاب قرار داد حالم را پرسید و گفت: حتماً امروز در خانه به شما گفته‌اند. 🔹تازه یادم افتاد مادرم موضوع خواستگاری را مطرح کرده. 🔸شیخ محمد ادامه داد: خواستم از شما سؤال کنم اگر راضی هستید با خانواده به طور رسمی به منزلتان بیاییم اگر نه حرفمان سر زبان‌ ها نیفتد. 🟠هیچی نگفتم شوکه شده بودم. ⭕️از آن موقع تا سه روز سر درد شدید داشتم و سر کلاس هم نرفتم. 🔹آنقدر خجالت می‌کشیدم که نمی‌ توانستم به روی پدر و مادرم نگاه کنم! 🔸بالاخره موضوع را به مادرم گفتم خلاصه بعد از یک هفته و پیغام مجدد شیخ محمد پدرم به‌ واسطه مادرم نظرم را پرسید گفتم: هرچه شما بگویید. ✅اما خدا می‌دانست که قند در دلم آب شده‌ بود. 🔹باورم نمی‌شد بین آن‌ همه دختر فعال و پرشور شیخ محمد مرا انتخاب کرده. 🔸هرکدام از دخترهای شهر هم جای من بود همین‌ قدر خوشحال می‌شد. @shahidan_kerman
✍شهیدی که مهره قیمتی هدیه امام حسین علیه السلام بود. 🌹شهید احمد سلیمانی 🔹مادربزرگم مادر شهید؛ زمانی که پدر را باردار بودند در خواب می‌بیند که یک مهره قیمتی به ایشان هدیه می‌دهند. 🟢در خواب متوجه می‌شوند که این مهره قیمتی هدیه امام‌ حسین علیه السلام است. 🔸وقتی پیگیر تعبیر خواب می‌شود به او می‌گویند: فرزندت ان‌ شاءالله در خط امام حسین علیه السلام خواهد بود. ✅راوی زینب سلیمانی دختر شهید احمد سلیمانی @shahidan_kerman
✍شهید زنده ای که خودش شهید بود اما به دنبال شهادت در میدان جهاد و نبرد بود. 🌹سردار شهید حاج حسین بادپا 🔹از سنین نوجوانی و مدرسه در جبهه حضور داشت در شانزده سالگی چشمش را در جبهه های جنگ تحمیلی از دست داد با بدنی پر از ترکش به مقام جانباز هفتاد درصد رسیده بود. 🔸او سالهای بعد از جنگ را هم در جنوب شرق و مبارزه با اشرار باز به دنبال شهادت می دوید. 🔹بعد از حمله داعش و جنگ در سوریه با التماس از حاج قاسم می خواست تا اجازه دهد برای دفاع از حریم آل الله به سوریه اعزام شود اما حاج قاسم موافقت نمی کرد. 🔸همسرش را واسطه قرار داد تا توانست رضایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را بدست آورد. 🔹چندین بار تا مرحله ی شهادت می رفت و با وجود تیری که به سینه ی وی خورده بود و از پشت کمر وی در آمده بود باز هم شهادت در میدان نصیبش نشده بود. ⭕️در دفاع مقدس وقتی سر پست خواب افتاده بود شهید یوسف الهی متوجه می شود شهید محمدرضا کاظمی را از اهواز می فرستد و می بیند بیست و پنج دقیقه را که خواب افتاده بود اعداد را از پیش خودش نوشته. 🟢شهید محمدرضا کاظمی به او می گوید تو شهید نمی شوی. 🔹شهید محمدرضا کاظمی را خواب می بیند به او می گوید برای شهادتش دعا کند محمدرضا کاظمی چیزی نمی گوید. 🔸شهید بادپا می گوید من دعا می کنم شما آمین بگو باز هم محمدرضا کاظمی سکوت می کند. 🔸دست آخر دست به دامان مادر شهید محمدرضا کاظمی می شود مادر شهید کاظمی برای او دعا می کند. 🔸مادر خودش هم با رضایت قلبی برای شهادت او دعا می کند تا مزد سالها جهاد را در میدان با شهادت می گیرد. @shahidan_kerman
✍هدیه به روح مطهر سردار شهید علی شفیعی 🔹سلام بر عشق که از میان عطش پرواز در وجودت دمیده شد. 🔸نمی دانم آیا هرکسی که پر باز کرد و اوج گرفت یقینا پرواز خواهد کرد یا نه؟ 🔹اما می دانم که قلب تو مفتخر به لمس عاشقانه ذرات آسمان شد. ⭕️پرواز در تعبیر من و امثال من نمی گنجد. 🔸پرواز یعنی گرایش بسوی بینهایت گرایشی که تمام وجود را محبوس تلاطم آفرینش می کند. 🔹نمی دانم که هنگام عروج آسمان را چگونه می دیدی؟ 🟢شاید پدیده های صبحگاهی و ریسه نورهای سبز الهی در آسمان دلت رقص می کردند. 🔸شاید از میان پاره ابر ها رنگین کمان را رصد می کردی. 🔹شاید سر در دامان حسین علیه السلام داشتی. 🔸در هرحال چرخش این شاید ها باید ها در پیچ‌ و خم ذهنم نمی تواند لطافتی که تو با دل دیدی را برایم نقش کند. 🔹شرمنده ام که هیچ از تب عشق نمیدانم طعم پرواز تو را هر گمشده ای نخواهد چشید مگر به شرط شفاعتت. 🔸ای شهید که بر قله های عشق نشسته ای می شود در دعاهایت یادم کنی؟ ✅کاش منم شبیه تو کم می شدم از روزگار... @shahidan_kerman
✍شهیدی که سراسر زندگی و شهادتش عطر و بوی حضرت عباس علیه السلام را داشت. 🌹شهید عباس عباسی 🔹نامش عباس 🔸فامیلش عباسی 🟢رمز آخرین عملیات حضرت عباس علیه السلام 🔸فرق شکافته و دستان قطع شده هنگام شهادت همانند حضرت عباس علیه السلام 🌹شادی روحش صلوات @shahidan_kerman
✍داستان زیبای ازدواج روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی با همسرش خانم نرگس عامری 🟢مراسم ازدواج ساده ی مرد اول شهر 🔹مهر ماه آخرین سال دبیرستان من شروع شد. 🔸شیخ محمد به پدرم گفت: دختر شما هم دارای کمالات است هم تحصیلکرده. 🔹هرچه مِهر کنید می‌پذیرم. 🔸پدرم در جواب گفت: شما مرد اول شهر هستید و الگوی جوانان هرچه شما بگویید. 🟢شیخ محمد مهریه حضرت زهرا سلام الله را پیشنهاد کرد؛ ✅یک جلد قرآن و ۵۰۰ گرم نقره و همان شد. 🔹اواخر همان ماه عقد کردیم علاوه‌ بر درس‌ هایش خیلی برای امور اجتماعی فرهنگی و سازندگی شهر وقت می‌گذاشت. 🔸مهرماه ۵۹ عقد کردیم و رفت‌ و آمدها شروع شد اما خیلی کم چون شیخ محمد یک سر داشت و هزار سودا. 🔹آن دوران سه ماه آخر سال چهارم دبیرستان به شکل مطالعه آزاد برای امتحانات نهایی برگزار می‌شد. 🔸همین شرایط اجازه برگزاری مراسم ازدواج را به ما داد. 🔹فروردین سال ۶۰ با یک مراسم بسیار ساده ازدواج کردیم و زندگی‌ مان شروع شد. 💢ادامه دارد... @shahidan_kerman
🌹هدیه به روح مطهر و ملکوتی شهید محمود قربانی صلوات @shahidan_kerman