9.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹بِسْمِ رَبِّ الشُّـهَداءِ وَالصِّدیقین
🔹وَالصَّافَّاتِ صَفًّا(صافات/۱)
🔸سوگند به صف بستگان مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران که صفی منظم و استوار بستهاند.
✍چهارشنبه شب هایمان در گلزار شهدای کرمان معطر است به عطر دل انگیز نام زیبا و نسیم روح نواز عشق شهدا.
🔹در آن لحظه که عشق به لاله های معطر عده ای را هر چهارشنبه بر سر قرار عاشقی حاضر کرده از دیده اشک شوق باریدن می گیرد.
🔸نسیم بهاری پروانه وار گرد قبور مطهر شهدا می گردد.
🔹و آب خنک چشمه ساری شبنم از روی ماهشان می چیند.
🔸سلام بر شهدا و خیل ملائک ملازم آرامگاه شهدا
🔹أَشْهَدُ أَنَّکُمْ لَنَا فَرَط ؛ شهادت می دهم بر ما سبقت گرفتید.
🟢شما رفتید؛ وَ نَحْنُ بِکُمْ لاَحِقُون و ما به شما ملحق خواهیم شد ان شاء الله...
🔸قرار عاشقی با شهیدان به همراه غبارروبی گلزار شهدای کرمان به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی عجل الله ، سلامتی مقام معظم رهبری و به نیت آزادی قدس شریف
🔹با قرائت قرآن توسط آقای دهقانی
🔸به همراه قرائت زیارت عاشورا توسط آقای حیدری
۱۴۰۲/۲/۲۰
✅گلزار شهدای کرمان
@shahidan_kerman
✍کرامت سردار شهید عبدالمهدی مغفوری
👌نشر برای اولین بار
🟢عنایت شهید عبدالمهدی مغفوری به فردی که بچه دار نمی شد.
🔹چند سالی بود ازدواج کرده بودم اما بچه نداشتم ابتدا هیچ اعتقادی هم در دل به شهدا نداشتم زندگیم متلاطم و در آستانه بر هم خوردن و جدا شدن از همسرم قرار گرفته بودم.
🔸قبلا شنیده بودم شهید مغفوری در گلزار شهدای کرمان مزارش همیشه شلوغ است و حاجت می دهد.
🔹با تمام نا امیدی که داشتم منی که قبول نداشتم در دل خود گفتم حالا امتحان می کنم و آمدم سر مزار شهید مغفوری خیلی خودمانی با او درد دل و صحبت کردم که کمکم کند تا مشکلم رفع شود.
🔸از وقتی که آمدم سر مزار شهید مغفوری حرف هایم را به او زدم چند روزی بیشتر طول نکشید که خبر مسرت بخش بارداری همسرم را شنیدم و هم اکنون دارای فرزند می باشم و اعتقاد دارم شهدا زنده هستند.
✅راوی آقای یعقوبی بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲
@shahidan_kerman
✍راه ما راه تو باشد ای شهید
🔹یاس باز به دامان شب عاشقی با شهیدان دوید به تماشا بیا
🔸سرشک شوق ز چشم شب با شهیدان چکید به تماشا بیا
🔹یک تکه از زیباترین جای زمین گلزار کرمان به تماشا بیا
🔸به شهر کرمان و گلزار شهیدانش نور می پاشد ماه به تماشا بیا
🔹یاس جز آرزوی وصل تو یک دم نمی نماید در دل ای شهید به تماشا بیا
🟢قرار عاشقی با شهیدان به همراه غبارروبی گلزار شهدای کرمان
🔸چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ساعت ۲۱
✅قدم هایمان نذر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
@shahidan_kerman
✍بازگشت پیکر روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی به روایت دخترش زینب...
🌹قسمت هشتم
✅تو مگه بابا نیستی؟ مگه نمیگن شهدا زندهاند؟
🔹اواخر سال ۹۳ مصادف با تلاطمها و سرگشتگیهای روحی من بود.
🔸حال و هوای عجیبی داشتم که هیچ وقت مشابهش را تجربه نکرده بودم.
🔹هر شب که از کلینیک فیزیوتراپی بیرون می آمدم جایم یا حرم بود یا جمکران.
🔸تا اینکه یک روز یکی از دوستانم گفت: یک چیزی بگویم به شما بر نمیخورد؟ شما خودتان هیچ وقت نخواستید پیکر پدرتان برگردد.
🔹از حرفش تعجب کردم با خودم گفتم: خب بابا شهید شد پیکرش هم برنگشت این خواسته خودش بود.
🔸مادرم از بچگی به ما گفته بود بابا دوست داشت گمنام باشد.
🟢در وصیت نامه اش هم نوشته دوست دارم مفقود شوم و پیکرم در بیابانهای داغ خوراک پرندگان آسمان شود تا شاید اندک فایدهای داشته باشم.
🔹تا آن موقع به این موضوع فکر نکرده بودم اما صحبت آن دوست باعث شد جرقهای در ذهنم بزند.
🔸با خودم گفتم: خب من هم دل دارم در تمام دوران مدرسه که در مدارس شاهد درس می خواندیم هم کلاسی هایمان حداقل پدرشان یک مزار داشتند که آنها سر آن مزار بروند و دلشان را سبک کنند اما ما حتی همان را هم نداشتیم.
🔹فقط یک سنگ مزار یادبود و دیگر هیچ خلاصه اینطور برایتان بگویم از آن موقع شب و روزم شد گلایه از بابا.
⭕️یک گلایه میگویم و یک گلایه میشنوید ها.
🔹از حرم که بر میگشتم گریه میکردم و با همه وجود بابا را صدا میزدم و میگفتم:
🔸مگه نمیگن شهدا زندهاند؟ پس کو؟ مگه تو بابا نیستی؟ بیا تو هم یک کاری برای دخترت بکن.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
✍در محضر شهدا و راه و کلام شهید
🌹سردار شهید مسعود زکی زاده
🔹برای من گریه و زاری نکنید چون من شهید در راه خدا هستم.
🔸تنها زمانی روح من شاد می شود که شما از رهبر انقلاب اسلامی پیروی و اطاعت کنید.
@shahidan_kerman
✍مزار شهیدی که حضرت زینب سلام الله را در بیداری دید.
🌹شهید مدافع حرم محمد علی حسینی
✅شادی روح مطهر و ملکوتی اش صلوات
@shahidan_kerman
✍اثر نماز شب و شهیدی که بر محیط تأثیر داشت سردار شهید احمد عبداللهی
🔹شهید احمد عبداللهی به درجه ای رسیده بود که حیوانات زبان او را می فهمیدند!
🔸در اهواز زنبورهای قرمز رنگی بود که موقع استراحت رزمندگان یک نفر بیرون چادر می نشست و آنها را می کشت تا رزمنده ها را موقع استراحت نگزند.
🔹روزی احمد عبداللهی مشاهده نمود تعداد زیادی زنبور کشته شده به رزمنده ای که مشغول نگهبانی بود تا زنبورها وارد چادر نشوند گفت دیگر بس است با آنها کاری نداشت می گویم بروند.
✅راوی آقای صادقی در یادواره شهیدان افضلی بیست و ششم اردیبهشت۱۴۰۲
@shahidan_kerman