یکی از عملیاتهایی که با وجود سختی حاج قاسم به خوبی فرماندهی کرد عملیات والفجر ۸ بود.
در این عملیات منطقهای که بر عهده ما قرار داده بودند، توسط لشکر تصرف شد.
البته موفقیت این عملیات را عراقیها به دل همه خون کردند؛ به طوری که بعد از این عملیات، صدام کل منطقه را بمباران شیمیایی کرد.
اگر قبلا توپ شیمیایی میزدند بعد از این عملیات بمب شیمیایی زدند.
یکی از بمبها هم روی سنگر اطلاعات عملیات لشکر ثارالله افتاد و ۱۲ نفر از بهترین دوستان حاج قاسم مثل شهید یوسف الهی، هندوزاده، حسن یزدانی، محمدرضا کاظمی و ... به شهادت رسیدند.
پس از بمباران صدام، دهها هزار نیروی انسانی جبهه که قرار بود تا ابوالخطیب را هم بگیرند، به شهادت رسیدند.
ما نگران بودیم این خط که به سختی گرفتیم، چگونه حفظ کنیم.
۷۲ شبانه روز رزم بیامان در فاو و منطقه صورت گرفت.
با وجود حاج قاسم عملیاتهای لشکر ثارالله موفق بود و از سایر لشکرها جلو میزد.
قدرت ساماندهی و فرماندهی حاج قاسم عالی بود.
در هیچ عملیاتی نبوده که خط را نتوانیم پیش ببریم.
راوی سردار محمد علی ایران نژاد
@shahidan_kerman
فرازی از وصیت شهید علی ماهانی
قدر این انقلاب را بدانید الله الله از رهبر انقلاب سر پیچی نکنید.
الله الله از روحانیت آگاه و در خط امام اطاعت کنید.
از محرومان و خانواده های شهید عفلت نکنید.
الله الله از قرآن اطاعت کنید.
نگذارید درطاقچه ها گرد و خاک بخورد بخوانید و بکار ببرید.
دل از این دنیا بر کنید تا هم صبحت خدا شوید.
حُبّ دنیا را از دلتان بیرون کنید تا شوق به لقای خدا قلبتان را پر کند.
از ظلمتگاه بیرون روید تا نور تقوی وجودتان را نورانی کند.
اگر معنویت می خواهید دست بدامن امام حسین علیه السلام بشوید.
نماز شب را بخوانید تا به مقام محمود برسید.
راه شهیدان را ادامه بدهید از همه هستی خودتان در راه خدا بگذرید.
دنیا ارزش ندارد دنیا را بدهید به اهل دنیا
دنیا را با عشق امام حسین علیه السلام عوض نکنید.
@shahidan_kerman
ننه سکینه در خاطره گویی عملیات کربلای چهار و ابراز نارضایتی از وضع حجاب در جامعه قبل از فوت
شهدا برای حفظ ایمان، وطن و ناموس مردم به شهادت رسیدند و نباید حجاب در جامعه اینگونه باشد و اگر شهدا الان بودند با دیدن وضع فرهنگی جامعه و به خصوص حجاب بانوان هزار بار شهید میشدند.
مسئولین باید با فراهم کردن زمینه اشتغال برای جوانان از بروز بسیاری از ناهنجاریها جلوگیری کنند و جوانان هم در نظر داشته باشند که همیشه در کارهای خود از شهدا یاری و مدد بگیرند.
از جامعه و بهخصوص جوانان تقاضا دارم که به شهدا احترام بگذارند و باید همه از خود بپرسند شهدا برای چه رفتند؟ آنها برای حفظ ناموس از جان خود گذشتند و اکنون چه کسی باید جلوی بدحجابیها را بگیرد؟
@shahidan_kerman
🌹فرازی از وصیت شهید محمد طلایی
🔹خدایا جهاد من در راه تو از آن جهت است که آرزو دارم اسلام در سر تا سر جهان گسترش یابد.
🔸من از مرگ وحشتی ندارم، بلکه از آن وحشت دارم که مبادا تنم سالم به خاک سپرده شود.
@shahidan_kerman
سردار شهید علی اکبر بختیاری فرمانده محورهای عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله
بیسیم چی به ما خبر داد از بین گرد و غبار کسی به ما نزدیک می شود کمی جلوتر که آمد دیدیم شهید علی اکبر بختیاری است که پا برهنه و خسته به ما نزدیک می شود و این برای ما عجیب نبود چرا که خیلی اوقات بچه های بسیجی کفش شان که خراب می شد وی کفش هایش را به آنها می بخشید خود پا برهنه تردد می کرد.
@shahidan_kerman
🌹سردار شهید علی ماهانی و زیرپوش سفید
🔹مدتی مسئولیت تدارکات مخابرات منطقه با من بود.
🔸خیلی دلم می خواست علی آقا بیاید لباسی یا چیزی از بنده بخواهد چون هروقت او را می دیدم لباس بسیجی رنگ و رو رفته ای تنش بود که از بس شسته شده بود کم کم داشت نخ نما می شد روزی دیدم زیرپوش سفیدی را به دست گرفته می آید.
♦️گفتم: این چیه علی آقا؟
🔹گفت: پشت حمام صحرایی افتاده بود اگه اجازه بدهید می خواهم استفاده کنم واقعاً حیف است دور انداخته شود.
🔸هر وقت می گفتیم بیا سهمت را بگیر می گفت اینها سهم بچه های زحمتکش بسیج است نه من
✅راوی حاج جواد روح الهی همرزم شهید
@shahidan_kerman
🌹فرازی از وصیت شهید محمد علی ایرانمنش
🔹صبر را برای رضای خدا و عقل را برای رسیدن به سعادت آخرت سفارش می کنم و اینکه به خدا توکل کند و از او بخواهد و به او پناه ببرد.
@shahidan_kerman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلای معلی سفره حضرت رقیه سلام الله دعاگوی همگی شما
بزرگداشت سی و هفتمین سالگرد شهادت عارف شهید محمد حسین یوسف الهی
پنجشنبه ۲۷ بهمن ماه ساعت ۱۵:۳۰
گلزار شهدا کرمان
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
بیست و هفتم بهمن فرا رسیدن سالروز شهادت شهید عارف شهید محمد حسین یوسف الهی با صلوات به روح مطهر و م
یادم می آید آن روز در بیمارستان صحرایی فاطمه زهرا، بیشتر بچه های اطلاعات مجروح و مصدوم روی تخت های بیمارستان افتاده بودند.
حال من بهتر از همه بود و تنها کاری که از عهده ام برمی آمد این بود برایشان کمپوت باز می کردم و آب آن را در لیوانی می ریختم و به آن ها می دادم.
یک مرتبه دیدم محمدحسین و چند نفر از بچه ها را آوردند.
سراسیمه به طرف محمدحسین رفتم، حالت تهوع داشت و چشمانش خیلی خوب نمی دید. او را روی تخت خواباندم.
برایش کمپوت باز کردم تا بخورد، اما او گفت :نژاد دیگر فایده ندارد واز من گذشته
گفتم :بخور! این حرف ها چیه؟ الان وسیله ای می آید و همه را به اهواز منتقل می کنند. گفت :بله! چند تا اتوبوس می آید و صندلی هم ندارند.
با خودم گفتم او که الان از منطقه آمد، از کجا خبر دارد؟ احتمالا حالش خیلی بد است، هذیان می گوید.
هنوز فکری که در ذهنم می پروراندم به آخر نرسیده بود که یکی از بچه ها فریاد زد اتوبوس ها آمدند، مجروحان را آماده کنید، اتوبوس ها آمدند به طرف در دویدم.
خیلی تعجب کردم، محمدحسین از کجا خبر داشت اتوبوس می آید.
برای اینکه مطمئن شوم، داخل اتوبوس ها را نگاه کردم، نزدیک بود شوکه شوم. هر سه اتوبوس بدون صندلی بودند. به طرف محمدحسین رفتم و او را به اتوبوس رساندم.
گفت :نژاد! یک پتو بیار و کفت ماشین بینداز. او را کف ماشین خواباندم.
گفت :حالا برو و محمدرضا کاظمی را هم بیار اینجا
از داخل پله های اتوبوس که پایین رفتم، دیدم محمدرضا کاظمی با صدای بلند داد می زند :نژاد بیا! نژاد بیا! به طرفش رفتم.
او نیز همین خواهش را داشت :نژاد من را ببر کنار محمدحسین یوسف الهی این دو نفر معروف بودند به دوقلو های واحد اطلاعات
محمدرضا کاظمی را آوردم و کنار محمدحسین قرار دادم دو نفری دستشان را روی سر هم گذاشتند و در گوش هم چیزی گفتند و لبخندی زدند.
می خواستم بروم تا به بچه های دیگر کمک کنم، محمدحسین گفت:نژاد گوش کن! من دارم می روم و این دیدار آخر است.
از قول من به بچه ها سلام برسان و بگو حلالم کنند.
وقتی این حرف را زد، دلم از جا کنده شد. به طرفش برگشتم و دستی روی سرش کشیدم و با دست دیگرم صورتش را نوازش کردم، دیدم که قطرات اشک از گونه هایش سرازیر است.
او گفت :فکر نکنی که از درد اشک می ریزم. هر اشکی به خاطر ناراحتی نیست، اشک به خاطر شوق است، من به آرزوی دیرینه ام رسیدم. فقط تنها ناراحتی من این است که با بچه ها خداحافظی نکردم.
گفتم :نه ان شا الله به سلامتی بر می گردی.
بعد با او خداحافظی کردم و از آن ها جدا شدم. هنوز از ماشین پیاده نشده بودم که دوباره گفت:نژاد! یادت نرود پیغام من را به بچه ها برسانی.
او می دانست که دیگر برنمی گردد و من نفهمیدم از کجا بعضی چیز ها را پیشگویی می کرد.
خاطره رضا نژاد شاهرخ آبادی
🌹فرازی از وصیت شهید ابراهیم تهامی
🔹عزیزان گناه نکنید زیرا عقوبتش خیلی سخت است و باید اعتقاد کامل داشته باشیم که همه در این دنیا موقتی هستیم و حیات همیشگی آن جهان است و همه به زندگی ابدی خواهیم رفت.
🔸هیچ کس در این دنیای فانی ماندنی نیست.
🔹پس چگونه نافرمانی خدا را بکنیم؟...
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهید عارف سردار شهید محمد حسین یوسف الهی
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه به روح مطهر و ملکوتی شهید محمد حسین یوسف الهی صلوات
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهید محمد حسین یوسف الهی خود را سرباز امام حسین علیه السلام میدانست و در راه ولایت قدم بر میداشت.
یوسف الهی که به گفته هم رزمانش ارتباط عمیقی با اهل بیت (ع) برقرار کرده بود رفتار و حرکاتش در مسیر عاشورایان بود.
وی در سال ۱۳۴۰ در شهر کرمان زاده شد و در ابتدای نوجوانی حضور پر رنگی در جمعهای جوانان مسجدی کرمان داشت و مطالعات دینی خود را آغاز کرد به طوری که ارتباط عمیقی با نهج البلاغه پیدا کرده بود.
محمد حسین که از او به عنوان عارف جبهه یاد میشود در زمینه خواندن زیارت عاشورا و برگزاری نمازهای نیمه شب در بین هم رزمانش شهرت داشت، زندگی بسیار ساده ای داشت اما هر کجا که میتوانست دست دیگران را میگرفت و در اجرای فرامین امام خمینی همیشه پیش قدم بود.
@shahidan_kerman
عرض سلام و ادب و احترام
فرا رسیدن سالروز شهادت باب الحوائج موسی بن جعفر امام موسی کاظم علیه السلام را بر امام زمان عجل الله، شیعیان و پیروان اهل بیت علیه السلام تسلیت و تعزیت عرض می نمایم
ضمن عذرخواهی برای فعالیت کم برای شهدا در مدت سفر کربلا با توجه به محدودیت و عدم دسترسی به اینترنت از همگی شما مخاطبین کانال شهدا عذرخواهی می نمایم.
✅مراسم هفتگی فاطمیه شهیدان صادقی
🔹زمان : جمعه ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۳۰
🔸مکان:خیابان مصلی کوچه شماره ۷ جنوبی ۳ شرقی ۶
@shahidan_kerman
🌹اُورکت سردار شهید محمد حسین یوسف الهی
🔹بعد از نماز میخواستم حسین آقا را ببینم و درباره موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم.
🔸دنبالش فرستادم و داخل ستاد لشکر منتظرش ماندم او در حالی که اورکتش را روی شانههایش انداخته بود وارد شد.
🔹معلوم بود که از نماز میآید و فرصت اینکه سر و وضعش را مرتب کند پیدا نکرده در حالی که به او لبخند زدم نگاه معنی داری به او انداختم.
♦️سریع از نگاهم همه چیز را فهمید و قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بندهی او به سر و وضعم برسم.
🔹با روحیات حسین آشنا بودم میدانستم انسان بی ریا و خالصی است.
✅راوی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@shahidan_kerman
فرازی از نامه شهید عبدالمهدی مغفوری خطاب به همرزم خود محمد رسول جمشیدی
آنچه که روزی به شما سفارش کردم اینک نیز تکرار می کنم و آن اینکه هرگز ارتباط با ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین را قطع نکنی.
سعی کن علاقه آن بزرگواران در دلت ریشه یابد و ریشه اش قوی شود و این امر هم جز کمک و عنایت حضرت رب العالمین میسر نیست لذا برادر عزیزم از این فرصت استفاده کن و دست حاجت به درگاه خداوند صاحب رحمت بلند کن و از او این امر را مسئلت نما.
سعی کن که هر روز به چهارده معصوم سلام دهی و بخصوص هر روز به حضرت مهدی عجل الله بیشتر اظهار ارادت نما.
هر صبح دعای الهم کن لولیک را در دعای دست نماز صبح بخوان و یا بعد از نماز صبح بخوان و در فرصتهای مختلف به آن حضرت سلام بده و بگو السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله
اگر بتوانید با برادران جانباز روضه خوانی راه بیاندازید و از حضور روحانیون حاضر در جبهه بهره ببرید تا ان شاء الله امام حسین علیه السلام همگی را جزء سربازانش محسوب فرماید و توجه بیشتری به جبهه ها بنمائید.
@shahidan_kerman
شهیدی که حاضر نشد با خودروی بیت المال همسرش را که زمان زایمانش فرا رسیده بود و درد زیادی را تحمل می نمود به بیمارستان برساند در حالی که ماشین سپاه در اختیارش بود در یک هوای بارانی و گل و لای به دنبال ماشین رفت و با وانت همسرش را به بیمارستان رساند.
شهید اسماعیل معصومی که در استان آذربایجان شرقی متولد شد به دلیل وضعیت شغلی به کرمان مهاجرت نمود از طریق لشکر ۴۱ ثارالله عازم جبهه شد و در عملیات کربلای پنج در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
💢راوی مهندس حسین معصومی فرزند شهید
@shahidan_kerman
🌹فرازی از وصیت روحانی شهید محمد شیخ شعاعی
🔹برادر و خواهر ، دنیا دار فانی است خدای ناکرده مال و وابستگی های دنیوی ما را از ارزش های معنوی و حیات اخروی دور نسازد.
🔸سعی کنید زیاد قرآن بخوانید و در یاد گرفتن قرآن نهایت سعی خود را مبذول فرمایید.
🔹از اختلاف و تفرقه جداً بپرهیزید و اخوت و برادری دینی بین شما حاکم باشد.
🔸به خانواده های معظم شهدا احترام بگذارید.
@shahidan_kerman
50.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روحانی شهید محمد شیخ شعاعی شهیدی که مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی شیخ بصیر او را خطاب کرد.
شهیدی که محل دفنش بعد از تفحص پیکرش به همراه غواصان دست بسته با آمدن به خواب دخترش را در گلزار شهدای کرمان تعیین کرد.
شهیدی که نامه نوشت به دخترم دروغ نگویید سفر رفته ام بلکه واقعیت را بگویید تا انزجار از استعمار را همیشه با خود داشته باشد.
شهیدی که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمود شهیدی را نمی توانید پیدا کنید که مثل مناجات شهید شیخ شعاعی در آب انجام داده باشد.
شهیدی که فرزندانش کفن شهید حاج قاسم سلیمانی را امضا نمودند.
@shahidan_kerman
حضور امام زمان عجل الله در نماز شهید علی ماهانی و همرزمانش
نماز عشا شروع شد در صف ما شهید علی ماهانی و برادرش محمود بیسیم چی بودند.
به سجده که رفتیم بوی عطر به مشامم خورد بچه ها دعا خواندند و آرزوی شهادت کردند.
در همین حال دیدم علی آقا اشاره می کند جلو رفتم و گفتم: بفرمایید علی آقا
گفت: حمید آقا شما بوی خوش عطری به مشام تان نخورد؟
گفتم: چرا موقع سجده!
اشک در چشم هایش حلقه زد و گفت: آقا اینجا حضور داشتند خوشا به سعادت این بچهها
سپس سکوتی طولانی کرد دوباره سر صحبت را باز کرد و گفت: چه سعادتی در این غروب ارزانی ما شد.
راوی حمید شفیعی همرزم شهید
@shahidan_kerman
🌹سردار شهید حاج حسین پور جعفری تک تک شهدا با من حرف می زنند
🔹آخرین بار که همراه حاج حسین بر سر مزار مادرم آمده بودم به گلزار شهدا هم رفتیم و بر سر قبر شهید محمد حسین یوسف الهی فاتحه خواندیم.
🔸آن لحظه حاج حسین رو به من کرد و گفت تک تک شهدا با من حرف می زنند.
🔹وقتی از او پرسیدم به تو چه می گویند با لبخند گفت: از خاطراتشان می گویند.
✅راوی زهرا قاسمی همسر شهید حسین پور جعفری
@shahidan_kerman
🌹طلبه شهید مهرداد خواجویی
🔹سال ۶۲ تعدادی از بچههای اطلاعات عملیات به شهادت رسیده بودند و این واحد نیاز به بازسازی و جذب نیرو داشت.
🔸شهید حسین یوسف الهی برای جذب نیرو با هماهنگی لشکر به میان گردانها میرفت.
🔹به گردان که وارد شد چنین گفت: من نیروهایی میخواهم چابک، مومن، دارای رمز و راز، از خود و خانواده گذشته و از همه مهمتر شجاع باشند.
🔸دو نوجوان کم سن و سال که هر دو طلبه بودند از بین جمعیت بلند شدند و اعلام آمادگی کردند.
🔹حسین با تعجب به چهرهٔ این دو نگاه کرد.
🔸یکی از آنها خود و دوستش را این طور معرفی کرد: من حسن یزدانی و دوستم مهرداد خواجویی هر دو طلبه و دارای ویژگیهایی که شما میخواهید هستیم.
🔹حسین با تعجب نگاهی به چهرهٔ این دو نوجوان انداخت و عمیقا به فکر فرو رفت.
بعد از گفتگو و ارزیابی بود که هر دو وارد واحد اطلاعات عملیات شدند.
@shahidan_kerman
سردار شهید علی ماهانی خطاب به مادرش
اگر گفتند علی آقا تیر خورده بگو آره اما خوب می شود.
اهل کمال بود همه چیز را میفهمید.
اوایل دشمنان انقلاب خیلی تلاش کردند با ضربه زدن به روحیۀ خانواده این بچّههای پاک مسیر انقلاب را عوض کنند اما دیدیم به لطف خدا نتوانستند.
این انقلاب و بچّههای انقلابی از همان روزهای اول دشمنانی داشتند که خدا لعنت کند آنها را
اینها یک مشت خان و خان زاده بودند و اجنبی یا کسانی که دستاویز آنها شده بودند.
علی آقا از همان روزهای اول هم به اینها امان نداد.
زندگی خودش را وقف این کرده بود که نگذارد انقلابی که با خون به ثمر نشسته است دستاویز غافلان بشود.
یادم میآید زمانی که جنگ شروع شد همین کسانی که از انقلاب ضربه خورده بودند شایع کردند علی آقا تیر خورده خیلی نگران شدم؛ چون تازه فکّش خوب شده بود.
رفتم و از شهید اکبر شجره پرسیدم: علی آقا مجروح شده؟ چرا راستش را به من نمیگویید؟
گفت: مادر، این شایعۀ دشمن است تا روحیهی شما را خراب کنند.
چند روز بعد که این خبر به منطقه رسیده بود تلفنی تماس گرفت و گفت: مادر اگر گفتند علی آقا تیر خورده بگو آره خورده اما خوب میشود.
بگو: شما هم اگر مرد هستید و راست میگویید، بروید لااقل برای خاک مملکت با دشمن بجنگید تا فردا به خفت و خواری نیفتید او بزرگ فکر میکرد.
و این روحیه از همان دوران نوجوانی در او بود.
حق و باطل را خیلی خوب تشخیص میداد.
راوی مرحومه صغری راینی مادر شهید
@shahidan_kerman
اعمال شب و روز بیست و هفتم ماه رجب
فرا رسیدن عید مبعث را خدمت همگی شما تبریک و تهنیت عرض می نمایم
@shahidan_kerman
زندگینامه سردار شهید محمدعلی الله دادی
محمد علی رفت پاریز و پدر و مادرش را برد مشهد
کار همیشگیاش بود پدر و مادر را میبرد مشهد زیارت
پدرش را برد کنار ضریح امام رضا علیه السلام و گفت برایش دعا کند که شهید شود.
حاج آقا ایستاد جلوی ضریح دست هایش را گرفت جلوی صورتش
اشکهای پیرمرد جلوی پیراهن آبی اش را خیس کرده بود.
بلند بلند دعا کرد آقاجان شما واسطه شو این محمدعلی ما شهید بشه
محمد علی دو زانو نشست پایین پای پدرش و دستهایش را گرفت جلوی صورتش و آرام گریه کرد
حاج آقا دیگر نتوانست روی پا بایستد نشست.
محمدعلی دستهایش را انداخت دور گردن باباش و صورتش را پنهان کرد توی سینهٔ حاجی و هقهق گریه کرد.
برشی از کتاب لبخند پاریز
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار اعضای کمیته خادمین شهدای سیرجان از بانوی شریفه و عظیم الشأن مادر شهید محمدرضا ستوده که در بستر بیماری می باشند لطفاً برای شفای عاجل مادر شهید حمد قرائت نمایید.
شهید محمدرضا ستوده
سال ۱۳۶۱ در کنار سد کارون بر اثر انفجار ناشی از اصابت گلوله تانک به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
@shahidan_kerman