May 11
السلام علیکم ایها الشهدا و صدیقون
سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار
السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری_اختصاصی
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
استقبال از ۷۱ شهید مرز شلمچه
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
💐استقبال از پیکرهای مطهر ۷۱ شهید تازه تفحص شده در معراج شهدای اهواز
🎙با مناجات خوانی و مداحی برادران
سعید کرمعلی و مصطفی مروانی
⏰امروز سه شنبه ۲۳ اسفند از نماز مغرب
📍معراج شهدای اهواز
🌹اینجامعراجشهداست 👇
@tafahoseshohada
📊 نظرسنجی روزنامه همشهری: تنها ۱۵ درصد زنان تهرانی مایل به عدم کامل حجاب هستند
♦️نظرسنجی همشهری در کلانشهرها نشان میدهد که ۷۹ درصد مردم گفتهاند حتی با برداشته شدن قانون حجاب، حجاب خود را برنمیدارند.
♦️همچنین تنها ۱۵ درصد از زنان تهرانی گفتهاند که در صورت برداشته شدن قانون، حجاب را رعایت نخواهند کرد.
اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇
┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓
🇮🇷@shahidane01
┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱استوری | فرازی از مناجاتشعبانیه
💎 چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت...
#ماه_شعبان
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
ناگفتههای عملیات بدر
♦️محسن حسینی نهوجی
مسئول دفتر وقت سردار صفوی
✅فرصت چندانی نمانده بود، تا خورشید بابی تفاوتی به حال ما، با کاهش تابش و نور و گرمای خود، سرنوشت مان را به شب تاریک و بیم موج و گرداب حائل حواله دهد. نفرات حاضر در محل به تدریج کاهش یافته بودند، تمامی وسائل نقلیه اعم از خودرو، قایق و موتور سیکلت ها بارها هدف آتشباری های دشمن قرار گرفته بود. برادر بشر دوست و عزیز جعفری هم امور هماهنگی بازگشت را مدیریت کرده، کارشان به پایان رسیده بود، امّا تأکید می کردند تا زمانی که از بازگشت همه نیروها تا آخرین نفر مطمئن نشده اند، قرارگاه مقدم کربلا را ترک نخواهند کرد، برادر عزیز در حالیکه به اطراف و شعله های آتش خیره شده بود، از من پرسید چرا با برادر رحیم نرفته ای و سپس اضافه کرد؛ برای شما هم وسیله سالم نمانده است؟ تازه به یاد آوردم علاوه بر موتور سیکلت و قایق، جیپی را هم که با آقای صفوی با آن آمده بودیم، در اختیار داشتم، آقای صفوی و محافظش را با همان قایقی که حسن دانائی فر را به مرکز امداد رساند به زور به قرارگاه خاتم در جزیره شمالی بازگردانده بودیم. بنابراین باید جیپ در همان حفره ای باشد که برادر افقری و انصاری از اولین روز ورودمان به منطقه، در عمق آن پنهان ساخته بودند، با عجله از سنگر خارج شدم و در حاشیه پد به سمت حفره دویدم. با شنیدن سوت خمپاره به درون حفره خزیدم و با ناباوری به جیپ پر از بنزین ساکت برخورد کردم. به چرخ هایش با عطوفت خاصی دست کشیدم. پر از باد بود. با شادمانی پریدم پشت فرمان و فرمانش را تکانی داده، دستم را به سوی سویچ دراز کردم. امّا سویچی در کار نبود.
ادامه دارد
❤️https://eitaa.com/shahidane01