🌹 #بسم_رب_الشهداء_و_المدافعین🌹
#شهادتــــــــ💔 می دهند ....
اما به " #اهــل_درد"
نه بی خیال ها
فقط دم زدن از #شهــدا افتخار نیست
💠 بــــــــایــــــد.......
#زندگیمان
#حرفمــــان
#سُخنـــمان
#نگاهمـــان
#لقمه هایــمان
#رفاقتــــمان
👈 #بــــوی_شهــــدا را بدهد...👌
#شهید_عباس_دانشگر💔🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
1_24859780.mp3
6.9M
⇧💠 #مداحــــی_شــــــور 💠⇧
#شهیــــــــدمحســــن_حجــجــــــــے🌹
بانــــواےزیبــــاے↯↯
#ڪربــلایــےسیــدرضــانــریــــمانــــــے👌
🌀پیــشنــــهاددانــــــلود🌀
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #شــھداےمــداح👆 👈 #شمــــــــاره(5⃣) ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 📝بخشی از وصیت شهید : 💠شعائر اسلامی را زنده
#شــھــــداےمــداح👆
#شمــــــــاره(6⃣)
💠ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ💠
♦️خدا گواه است، پی دشمن علی ع نروم
♦️حلال زاده رهش از حرام زاده جداست
♦️اگر تمام خلایق، جدا شوند از او
♦️خدا گواه است که راه تمام خلق خطاست
#والســــلام...
⇦شاعرو مداح دلسوخته اهل بیت ع
💔" #شهیدغلامعلی_رجبی" 🌹🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #سیــــــره_شهــــــــدا👆 #شمــــــــاره(5⃣) ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 📜خاطــــــره اے از شهید... یکبار س
#سیــــــره_شــھــــدا👆
#شمــــــاره(6⃣)
⚡️ #خاکریزهای_ڪاغذی!⚡️
#مجتبــےبابایی، رزمنده طراح این کتابخانه سیار بود. #کتابخانهای که با طرح خودش روی اتاقهای دستساز پشت وانت نیسان در جبههها میگشت و اوقات فراغت رزمندهها را با کتابخوانی پر میکرد.
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🔹🔹🔹✨💠✨🔹🔹🔹
نحوه شهادت🕊🍃
♦️شب آخر ظرف غذای همرزمانش را شست، نماز شب خواند و بعد از یک راهپیمایی طولانی در منطقه صوامع در ادلب، مورد حمله تکفیریان قرار گرفت.
درگیری بسیار شدید بود.⚡️
احمد از ناحیه سر و پا به شدت مجروح شد و در اثر شدت جراحت به شهادت رسید.
از سوریه به آسمان پل زد و دنیا را به اهلش واگذاشت.✨
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_احمد_مشلب🌹🍃
#شهدا_گاهے_نگاهمان_ڪنید💔
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_بیستــــم۲۰ 👈این داستان⇦ 《تو شاهد باش》 ـــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_بیستــــ و یکم ۲۱
👈این داستان⇦ 《فقط به خاطر تو》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠🌼اومد بیرون ... جدی زل زد توی چشمام ...
- تو که هنوز بیداری ...😳
هول شدم ...
- شب بخیر ...🌙
و دویدم توی اتاق ...
قلبم تند تند می زد ...💓
- عجب شانسی داری تو .. بابا که نماز نمی خونه ... چرا هنوز بیداره❓ ...
این بار بیشتر صبر کردم ... نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد ... چراغ💡 آشپزخونه هم خاموش شده بود... رفتم دستشویی و وضو گرفتم ...⚡️
جانمازم رو پهن کردم ... ایستادم ... هنوز دست هام رو بالا نیاورده بودم ... که سکوت و آرامش خونه ... من رو گرفت ...✨
دلم دوباره بدجور شکست💔 ... وجودم که از التهاب افتاده بود... تازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم ...
رفتم سجده ...💚
- خدایا✨ ... توی این چند ماه ... این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم ...😔
بغضم شکست ...😭
- من رو می بخشی؟😞 ... تازه امروز، روزه هم نیستم ... روزه گرفتنم به خاطر تو بود ... اما چون خودت گفته بودی ... به حرمت حرف خودت ... حرف پدرم رو گوش👂 کردم ... حالا مجبورم تا 15 سالگی صبر کنم ...❣
از جا بلند شدم ... با همون چشم های خیس ... دستم رو آوردم بالا ... الله اکبر ... بسم الله الرحمن الرحیم ...😭
هر شب ... قبل از خواب ... یه لیوان آب برمی داشتم و یواشکی می بردم توی اتاق ... بیدار می شدم و توی اتاق وضو می گرفتم ... دور از چشم پدرم👀 ... توی تاریکی اتاق ... می ترسیدم اگر بفهمه ... حق نماز خوندن رو هم ازم بگیره...😱
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖