🍃🌹
🔴 مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران
" #شهید_حسن_باقری"
🔻امام خمینی (ره) پس از شهادت حسن باقری به روی عکس وی نوشتند: «خداوند شهید شبزندهدار ما را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید. اگر چه نمیتوان با اندک اطلاعات به روی کاغذ، معرف شخصیت حسن باقری به عنوان یک نخبه، میراث معنوی و سرمایهی ملی بود».
#شهیـــد_حســـن_باقـــری🌹
《ســــالــــروزشهــــادتــــ》
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
⬅️ فرازی از #وصیت_نامه_شهید
✍ از هیچ چیز نترسید جز خداوند تبارک و تعالی، چون هیچ عاملی نیست که حقیقتا قابل ترسیدن باشد مگر اینکه انسانی در خود تلقین کند. وقتیکه به خداوند تبارک و تعالی تکیه کردی آن وقت خواهی فهمید.
🔸فرمانده دلها
🔸قائم مقام لشڪر27محمدرسول الله
#شهید_علیرضا_نوری🌹
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_دختر_شینا #زندگے_نامه همسر شهید ابراهیمی هژبر •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ ا
﷽
#رمان_دختر_شینا
#زندگے_نامه
همسر شهید ابراهیمی هژبر
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_دوم
خونه عموم دیوار به دیوار خونه ما بود هر روز چند ساعتی اونجا میرفتم.
اونروز هم رفته بودم اونجا و داشتم از پله ها پایین میومدم که یه دفعه با پسر جوونی رو در رو شدم😶
🔷 چند لحظه کوتاه نگاهمون بهم گره خورد 😐
ولی ایشون سرش رو پایین انداخت و سلام داد...
🔶 اونقدر هول شده بودم که بدون سلام و خدافظی دویدم تو حیاط و از اونجا هم یه نفس تا خونه دویدم.
زن داداشم منو دید گفت قدم چی شده چرا رنگت پریده؟😱
چون باهاش راحت بودم براش تعریف کردم اونم خندید😂و گفت پسر ندیده😅
از فردای اونروز رفت و اومدای مشکوک به خونمون شروع شد.👀
🌺 اول عموی پدرم اومد بعد زن عموی پدرم.
🌤 صبح بعد از اینکه کاراش تموم میشد میومد تو حیاط مینشست و تا ظهر با مادرم حرف میزد.☹️
💐 بعد اونم نوبت مادر صمد رسید و پدرش💐
اما پدرم راضی نمیشد و میگفت قدم هنوز بچه هست ...طوری که باز اعتراض خواهرام رو در آورده بود😤
از اینکه میدیدم پدرم انقد منو دوست داره خوشحال بودم😌
میدونستم بخاطر علاقه بینمون حالا حالاها راضی نمیشه 😉
اما مگه فامیلا راضی میشدن‼️😑
یک سال گذشت من دیگه مطمئن شده بودم پدرم حالا حالاها منو شوهر نمیده😎
🌛اما یک شب چن نفر از مردای فامیل بی خبر به خونمون اومدن عموی پدرم هم باهاشون بود💫
کمی بعد پدرم در اتاق رو بست ساعت ها باهم حرف زدن من تو حیاط زیر یکی از درختا نشسته بودم.
کسی منو نمیدید ولی من اتاقی که مردا توش نشسته بودن رو میدیدم، کمی بعد عموی پدرم کاغذی رو از جیبش دراورد و روی اون چیزی نوشت.📝
شستم خبر دار شد🔍
با خودم گفتم قدم! بالاخره از حاج آقا جدات کردن😩
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🍃🌹 💢 #جنگ_نرم 💢 ✅ شما افسرانِ جوانِ جبهہ ی مقابلہ ی با جنگ نرمید ....(1) ☀ #مقام_معظم_رهبری 📸 #عڪس
🍃🌹
💢 #جنگ_نرم 💢
✅ خودتان بگردید نقش را پیدا ڪنید...(2)
☀️ #مقام_معظم_رهبری
📸 #عڪس_باز_شود
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
#زندگینامــــــه
💠 «ﻣﺤﺴﻦ ﭘﺴﺮ ﭼﺸﻢﭘﺎﮎ ﻭ ﻧﺠﯿﺒﯽ ﺑﻮﺩ. او ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﺑﻮﺩ.
▫️ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭﯾﮋﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯽﺷﻤﺮﺩ. ﻫﺮﮔﺰ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽ ﺭﻓﺖ.
▫️ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﻮﻣﻦ، ﺍﻫﻞ ﺩﻋﺎ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ. فرزندم ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺒﻮﺩ؛ او هيئتي ﻭ ﻭﻗﻒ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ (ﻉ) ﺑﻮﺩ.
راوی 👈 مادر شهید
#مدافـــع_حــــرم
#شهیـــد_محسن_کمالی_دهقان🌹
《ســــالــــروزولادتــــــــ》
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹
⬅️ فرازی از #وصیت_نامه_شهید
✍ در این مقطع زمانی که همگی استکبار و گردن کشان ستمگر کمر به همت تضعیف و تسلیم ساختن انقلاب و نظام اسلامی با تمامی شیوه های فرهنگی، تبلیغی، جنگ نرم و تسخیر کردن فکر و ذهن جوان ما دارند، همگی ما باید در فتنه ها از مسیر حق منحرف نشویم و چشم به چراغ بان و روشنای راه این مسیر، مقام عظمای #ولایت باشیم.
#مدافـــع_حــــرم
#شهیــد_مسلـــم_نصــــر🌹
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖