شـھیـــــــدانــــــہ
#شهـــــــدا_وعلمــــــــــا(۹)🌹🍃 👈درمحضرآیت الله بهاءالدینی(ره): #شهیدمعلےصیــادشیرازی💔🕊 علی صیا
💠🌸🌷🍃
🌸🌷🍃
🌷🍃
#شهـــــــدا_وعلمـــــــا(۱۰)🍁🍂
در محضر آیت الله خامنه ای (مد ظله):
#شهیدعلےاکبرشیرودی🌹🍃
به حضرت آیت الله خامنه ای علاقه عجیبی داشت. روزی ایشان برای بازدید از پادگان ابوذر آمده بوند. هنگام اذان شهید شیرودی یادآور نماز شد. آقا پرسیدند شما امام جماعت هم دارید گفتیم: بله ما پشت سر آقای شیرودی نماز می خوانیم فرمودند: پس ما هم پشت سر ایشان نماز می خوانیم. شهید شیرودی با چهره سرخ شده از خجالت امام جماعت ما شد.
🌹🍁🍂
🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
#خدایا......
در این شب جمعه
شب زیارتی اباعبداللــه❤️
👈فرج امام زمان عج
شفای بیماران
آمرزش گناهان
رفع گرفتاری گرفتاران
خانه دار شدن بی خانه ها
و عاقبت بخیری جوان ها
را از درگاه لطفت تمناداریم
◾️▪️آمین یارب العالمین▪️◼️
#شبتون_امام_حسینی🌹🍃
🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
🌼|• فرازےاز وصیتنامه👇
#شهیدمحسن_قنبرزاده: 🌷
هر جا کہ #روضـــه و یا #سخنرانی بود بروید و برای #مظلومیت_امام_حسینــ💔 (ع) گریه کنید😭
که قلـــــبــ❤️ــ، را پاک می کند و #تقـــوا را زیاد می کند...
#السلام_علیک_یااباعبدالله_الحسین_ع
🌹
🍃🌹
🌷🍃🌹
💠🌷🍃🌹
🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
↑^_^↑ #رمان_مدافع_عشقــ💖ـــــ 📖 #قسمت_اول🖊 #هـــــوالعشقــــــ💝 📸یکی از چشمانم را می بندم و با چ
#رمـــــــانــ_مدافع_عشقــــــ❤️🍃
#قسمت_دوم(۲)
#هو_العشقــــ❤️🍃
روی پله ای بیرون از محوطه ی حوزه می نشینم و افرادی را که اطرافم پرسه می زنند، رصد می کنم تا شاید سوژه ای را که می خواهم، پیدا کنم.
ساعتی از ظهر می گذرد و هوا بشدت گرم است. جلوی پایم قوطی فلزی افتاده که هر از گاهی با اشاره ی پایم تکانش می دهم تا سرگرم شوم. تقریباً از همه چیز و همه کس عکس گرفته ام و فقط عکس روی جلد مانده.
– هنوز طلبه جذابتون رو پیدا نکردید!؟
سرم را برمی گردانم به سمت صدای مردانه ی آشنا که با لحن تمسخر سؤال را پرسیده بود.
همان چهره جدی با پوشش ساده پشت سرم ایستاده بود. همان طلبه ی بی ادب یک هفته پیش بود.
– چطورمگه؟ شما مفتشید؟
وقتی اینطور با پرخاش جوابش را می دهم، اخم می کند و نگاهش را به قوطی فلزی مقابلم می دوزد و می گوید: نخیر خانوم. نه مفتشم و نه عادت به دخالت دارم اونم تو کار یه نامحرم. ولی…
– ولی چی؟ اگر مفتش نیستید پس توی کار نامحرم دخالت نکنید دیگه، وگرنه یهو خدا می ندازتتون توی جهنم.
– عجب! خواهرِ من؛ محض اطلاعتون باید بگم که حضور شما اینجا همون جهنم ناخواسته اس.
این را که می گوید، سریع از جایم بلند می شوم و با عصبانیت می گویم: ببینید مثلاً برادر! خیلی دارید ازحدتون جلو می زنید! تا کِی قصد دارید بی احترامی کنید!؟
– بی احترامی نیست. شما یک هفته است که مدام توی این محوطه می چرخید. اینجا محیطش مردونه ست.
– من که تو نیومدم. فقط جلوی درم و دارم برای کار فرهنگی عکس تهیه می کنم.
– آهان! یعنی آقایون جلوی در نمیان و یهو به قوه الهی از کلاس طی الارض می کنن به منزلشون و برعکس؟ یا شاید هم رفقا یاد گرفتن پروازکنن و ما بی خبریم؟
از این حرفش خنده ام می گیرد اما سکوت می کنم. نفس عمیقی می کشد و شمرده شمرده ادامه میدهد: صلاح نیست اینجا باشید. بهتره تمومش کنید و برید.
– اگر نخوام برم، چی؟
– الله اکبر. اگرنرید…
صدایی بین حرفش می پرد: بابا سید؛ رفتی یه تذکر بدیا! چه خبرته داداش!؟
نگاه می کنم. پسری با قد متوسط و پوششی مثل تو ساده.
حتماً رفیقش است. عین خودش پر رو!
بی معطلی زیرلب “یاعلی” می گوید و باز هم دور می شود.
یک چیز دلم را تکان می دهد:
او سیده…
#ادامه_دارد…😊
🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
این روزهای پاییزے عجیب بوے #نفس های ٺو را می دهد گـوئـے ... #تـو اتـفاق مےافـتی و مـڹ دچـار مےشـ
🔺🔺🔺
#وصـــیٺ_نامــہ
از خداوند متعاݪ مےخواهم ڪہ در بدنم اثر از زخم هاے بدڹ امام حسین (ع) و
اثرے از پهلوے شڪسته حضرٺ زهرا باشد.
اگر جنازه اݦ برگشٺ ڪہ از خدا مے خواهم ڪہ بر نگردد مرا هر ڪجا خواستید دفع ڪنید و از همگے #التماس_دعـــا دارم و شما را به خداوند بزرگ می سپارم.
و بہ همگی جملہ شهید بهشتے را مے گویم ڪه (سر نوشت مُقَلِداڹ خمینے چیزی جز #شـــهادٺـ💔ـــ نیست).
#شــــهید_عبدالرضا_مجیری 🌷
🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286