eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
#دختر که باشی🌸 🍃 اگرعقیده ات شهادت باشد🌱 #مادر که شدی❤ ️ چمران می پروارنی...😍 #شهدا_همیشه_نگاهی 🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇 http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
💔🍃💔 💢روز قیامت اگر بپرسند چه آورده ای؟ #مادر : " جوانم را..." #شهید :" دل سوخته ی مادرم را..."💔 #یاد_مادران_شهدا_گرامی 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 #مادر اسٺ دیگر ! دݪ تنگ شانه هاے مردانہ ی پسرش ڪہ میشود سر بروے سنگ سرد مزار میگذارد و لبریز مےشود حرف هاے ناگفته اش ازآسماڹ نگاهش.. پنج شنبه های دلتنگے🌺 📎 یاد شــــهدا با صـــلوات 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
128-2.mp3
36.67M
🎙حجت الاسلام #دارستانی 《 کف پای #مادر همه دنیا و آخرت 》 #ویژه_ولادت_حضرت_زهرا_س💖 #پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_یازدهم نامه رو باز کردم.. با همون خط
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ ساعت ۶ غروب بود... جلوی در ساختمان منتظر خانم رضایی بودم پنج دقیقه بعد خانم رضایی رسید.😊 خانمی ۲۹_۳۰ ساله با چهره معمولی ولی یه مهربونی کاملا مشخص بود. تا نشستم توماشین دستاشو باز کرد، به آغوشش پناه بردم. شاید یه ربع بیست دقیقه‌ای فقط گریه کردم😭😭 خانم رضایی: _آروم شدی عزیز دلم؟ فقط با اشک نگاش کردم😢 _میبرمت جایی که بوی🌷حسین و🌷 بده😊 بعد از گذشت ۴۵ دقیقه روبه‌روی نگه داشت وارد که شدیم خیلیا داشتن میومدن سمتم که بهار نذاشت. به سمت حسینیه معراج الشهدا🌹 راهنماییم کرد. خانم رضایی با یه باکس جلوم نشست. در و دیوارای معراج رو حسین قبل محرم سیاه پوش کرده بود.. خانم رضایی: _اینکه چطوری تو رو سپرد دست من بمونه واسه بعد..اما فعلا میخوام امانتهای دستم رو بدم بهت.. به بچه‌ها گفتم نیان خودمم یک ساعت دیگه بهت سر میزنم.😊 این باکس همون امانتاییه که حسین چند روز قبل اعزام بهم داد و گفت اگه واسش اتفاقی بیفته یک هفته بعد خبرش، اینو بهت بدم. خودش از حسینیه رفت بیرون. باکس رو باز کردم یه نامه✉️ بود با یه بسته.. نامه رو باز کردم.. ✍بسم رب الشهدا والصدیقین ما را بنویسید فداے زینب آماده‌ترین افسر رزم آور زینب باید به مسلمانی خود شک کند آنکه یک لحظه‌ی کوتاه شود کافر زینب کافیست که با گوشه‌ی ابرو بدهد اذن فرماندهی کل قوا؛ زینب از بیخ درآورده و خوآهیم درآورد چشمےڪه چپ افتد دور و بَر زینب😡☝️ آن کشور سوریه و این کشور ایران مجموع دو کشور بشود کشور زینب رهبر بدهد رخصت میدان؛ بگذاریم مرحم به زخم دل مضطر زینب ✍سلام خواهر گلم.. زینب قشنگم.. تو این دوسال که لیاقت مدافع بی بی داشتم تمام نگرانیم تو بودی خواهر جانم آنقدر بچه حساسی بودی هیچوقت نتوانستم از سوریه بهت بگم. بعد از شهادت آقا سیدمحمدحسین اونقدر نگرانت😔 بودم.. که نمیتوانم بیان کنم.. زینبم این نامه را زمانی میخوانی که یا اسیر شدم یا شهید🕊.. امیدوارم دومیه باشه زینبم... بعد از رفتنم آنقدر حرف میشنوی؛ دوست دارم ادامه بدی و به حرف خانم رضایی گوش بدی.. و باهاش همقدم بشی برای شناخت بقیه شهدا. امیدوارم اون چیزایی که مدنظرم است رو بتونم واست یادگاری بخرم. همراه این نامه یه تابلو هست بزن به اتاقت🖼 دوست دارم پیکرم هیچوقت برنگرده اگه برنگشت قرار من و تو هر موقع دلت گرفت💔 قطعه ۵۰ بهشت زهرا مزار‌ دوست دارم.. گل نازم❤️ ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 🍀راوے توسڪا🍀 تو مسیر مدرسه تا خونه فقط به حرفای خانم مقری فکر میکردم🤔 مامان: توسکا بیا ناهار _نمیخورم😕 نشستم روی تخت. مگه خانم مقری نمیگه شماها زنده‌اید؟ اگه واقعا زنده‌اید یه یا نشونم بدین😢 تنها کسی که میدونستم به شهدا خیلی ارادت داره زینبه☺️ گوشیمو برداشتم پروفایلای زینیو باز کردم، 🌺اولیش با حسین بود تو یک دریاچه مصنوعی، نوشته بود👇 "بعد از تو با خاطراتمان چه کنم برادرم" 🌺بعدش یک عکس آقایی بود زیرش نوشته بود👇 "مراقب عزیز من باش تو سوریه جامونده" زوم کردم رو عکسش: مگه نمیگن زنده‌ای بهم نشون بده..😢 تو همین فکرا بودم که خوابم برد..😴 تو یه بیابون ماسه‌ای بودم.. یه آقا اومد گفت:🕊_این همون نشانه آشکاره _اسمتون چیه؟؟😟 🕊_ سلام علے ابراهیم. از خواب پریدم😰 فقط جیییییغ زدم😵😭 که با سیلی بابا بیهوش شدم. دیگه هیچی نفهمیدم.... چند ساعت بعد که چشمامو باز کردم دیدم بیمارستانم🏥. 🍀راوے خانم رضایے🍀 نیمه‌های شب بود... که یک دختر نوجوان آوردن بیمارستان میگفتن به اونم شوک عصبی واردشده پرستار وقتی داشت بهش سرم میزد💉 میگفت: _نمیدونم والا چرا این دهه هفتادیا اینقدر عجیبن.. شوک عصبی تو این سن یه مقداری عجیبه😐 در حالیکه موهای زینب رو ناز میکردم گفتم : _اون دختر رو نمیدونم ولی زینب من برادرش رو گم کرده😊 _کجا گم کرده؟؟😕 _برادرش تو سوریه شده پیکرشم هنونجا مونده😒 _وای طفلک😢 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو مینودری ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°●قبل از صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر °● تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس ♥️ 😭 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
هدایت شده از دکتر سعید جلیلی
آن‌ که مادر از دست داده می‌داند که مادر همچون نخ تسبیحی است که نبودش شیرازه‌ی وجود آدمی را می‌لرزاند... و مگر نه اینکه فاطمه مادر تمام هستی است، مگر نه اینکه همه انبیا و اولیا به دنبال کسب رضایت الهی بوده‌اند؟؟ و این چه سری است که رضایت الهی در گرو رضایت #فاطمه سلام‌الله‌علیها است... مولای غریبم مهدی جان!! آداب سوگند را نمی‌دانم ولی تو را به پهلوی شکسته #مادر قسمت می‌‌دهم در این شب‌های چله بیا و بر یتیمی ما رحم کن... بیا و دست ما را در دستان #مادرت بگذار که سخت محتاج نگاهی مادرانه‌ایم!! چرا که ما به همه گفته‌ایم ما بچه‌های مادر پهلو شکسته‌ایم، تو نیز بیا و آبرو داری کن... 💫اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج iD ➠ @sahebzamane iD ➠ @sahebzamane
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی 🌙 #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
سربندهارو با زیر و رو میکرد ازش پرسیدم: دنبال چی میگردی؟؟ گفت: دنبال سربند هستم گفتم: مگه فرقی هم داره،خب یکیشو بردار و ببند دیگه گفت: نه اخه،من ندارم وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
آمـوزگار مـا ... فقط است و بس خالق نسبِ بچه شيرها ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هستے از آنچہ نوشتند فراتر بانو یڪ نخِ چادر تو شافع محشر بانو همگے سینہ زنیم و همہ فرزند توایم با تو معنا بشود واژه بانو 🏴 🥀 🏴 @fateme_madarm
هدایت شده از منبرهای دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ ڪلیپی بسیار ثواب بوسیدن کف پای و مثل بوسیدن قبر اباعبدالله الحسین (ع) است. ⚫️ استاد دارستانی👇 @manbar_delnshin @manbar_delnshin
هدایت شده از منبرهای دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ ڪلیپی بسیار ثواب بوسیدن کف پای و مثل بوسیدن قبر اباعبدالله الحسین (ع) است. ⚫️ استاد دارستانی @manbar_delnshin @manbar_delnshin
❤️ . گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که بخوانمت . (سلام‌الله‌علیها) 🌺 🌺 اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿