eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 ⚪️آنقدر پشت خط ماندند ➖➖➖ تا خدا جوابشان را داد🙂 🌹ما به چه خطی متصلیم 〰〰 میدانی❓❓ خدا🔹🔹🔹 یا 〰〰 🌷🌸🌷🌸🌷🌸 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🍃🌹 💔|• ما #کوچه باز کرده و #سینــــه میــــزنیـــم•|💔 #او ازمیان کوچه #هیئتــ... #دویــــدو_رفتــــــــ...🌹🍃 🌷⚡️🌷⚡️🌷⚡️🌷 شهیــــــدمدافــــع امنیــتــــ🔻 #شهیدمحمدحسین_حدادیان❣🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
👈ایڹ شب نیست ڪہ طولانےسٺ! خیـاݪِ داشتـڹِ تـو اسٺ ڪہ بنـد نمے‌آیـد...!! 😔 💔 👌🌸 🍃🌸↬ @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_آقای_من 💚از جاده ے انتظار، خواهے آمد 💚با یڪ بغل از #بهار، خواهے آمد 💚تا عدل علے دوباره حاڪم بشود 💚اے #وارث ذوالفقار، خواهے آمد 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌻🌥🌻🌥🌻 🔶چونکه آمد و چشمم باز شد🌸 بـا همـراز شد🍃 👈غرق رحمت میشود آنروز که، صبح من بانام " " آغاز شد👌 .الله.الرحمن.الرحیم 🌹 سلام... 🌷🍃 🍃🌸↬ @shahidane1
🔴 ⬇️ (شمــــــــــاره1⃣) ♦️ای عزیزان دانش آموز، ... تا بتوانید آینده را بیمه کنید که اگر شما نتوانید، جامعه گوی دانش را از شما خواهند ربود😔 و بر شما مسلط خواهند شد⚡️ شما چرخانندگان آینده مملکت و اسلام هستید👌 به خوبی استفاده کنید🌹 👈و قدر خود و دوستانتان را بدانید چرا که از لحظات بعد خود خبر ندارید جوانان نکند 😢 که {علیه السلام} در میدان نبرد شد...💔 🌼وظیفه ما انجام تکلیف است () و همیشه او را یاد کنید تا آرام گیرد  » ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .مقــــــدم🌹🍃 .روحش.صلوات🌸 🍃🌸↬ @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــــان_مــدافــع_عــشقــ💞 قسمتــ_بیستوچهارم۲۴ #هوالعشــــــق❤️ 🎋 دستی که سالم است را سمت صور
❤️ ۲۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸👈گرچه می دانم دیر است! گر چه با دیدنت احساس خشم می کنم. اما می دانم در این شرایط بدترین جبران برایت لمس همین 💞 است. دهانت را باز می کنی تا جوابم را بدهی، که زینب با همسرش وارد اتاق می شوند. سلام مختصری می کنی و با یک عذرخواهی کوتاه بیرون می روی. یعنی ممکن است در وجودت حس شیرین عشق بیدار شده باشد!؟    بیسکویتم را در چای فرو می برم تا نرم شود. 💐ده روز است از بیمارستان مرخص شده ام. بخیه های دستم تقریباً جوش خورده اند، اما دکتر مدام تأکید می کند که باید مراقب باشم. مادرم تلفن☎️ به دست از پذیرایی وارد هال می شود و با چشم و ابرو به من اشاره می کند. سرتکان می دهم که یعنی چی؟😳🤔 لب هایش را تکان می دهد که: ! دست سالمم را کج می کنم که یعنی چیکار کنم!؟ و پشت بندش با لب می گویم: پاشم برقصم؟😅 چپ چپ نگاهم می کند و با دستی که آزاد است اشاره می کند، خاک تو سرت!😁 بیسکویتم در چای می افتد و من در حالی که غرغر می کنم به آشپزخانه می روم تا یک فنجان دیگر برای خودم چای بریزم. مادرم هم خداحافظی می کند و پشت سرم وارد آشپزخانه می شود. – این همه زهرا خانوم دوستت داره. تو چرا یه ذره شعور نداری؟😠 – وااااا! خُب چی کار کنم؟ پاشم پشتک بزنم؟😟 – ادب نداری که!…زود چاییتو بخور حاضر شو. – کجا ان شاالله؟🤔😳 – بنده خدا گفت عروسم یه هفته ست توی خونه مونده. می آم دنبالتون بریم پارکی، جای مثل خودت سرد جواب می دهم.😕 – . مادرم کمک می کند را سر کنم و از خانه خارج می شویم. زهرا خانوم روی صندلی شاگرد نشسته. در را باز می کند و تعارف می زند تا مادرم جلو بنشیند. راننده سجاد است و فاطمه و زینب هم عقب نشسته اند. مادرم تشکر می کند و سوار می شود. “ .من.و.تو.کجا.بشینیم!؟”😳 مادرت می خندد.😃 – شرمنده عروس گلم! یه جوری شده که تو و علی مجبورید با موتورش بیایید. و اشاره می کند به جلو. موتورت کنار تیر برق پارک شده. لبخندی می زنم و می گویم: – دشمنت شرمنده مامان. اتفاقاً از بوی ماشین خیلی خوشم نمیاد.😜    همان لحظه تو پوزخندی می زنی و جلوتر از من سمت موتور می روی. سجاد هم ماشین را روشن و حرکت می کند. پشت سرت راه میفتم. سکوت کرده ای حتی حالم را نمی پرسی. پس اشتباه فهمیده بودم. تو همان سنگدل قبلی هستی.☹️ فقط اگر هفته پیش اشک می ریختی به خاطر شوک و فضای ایجاد شده بود. صدایم را صاف می کنم و می گویم: – دست منم بهتر شده.😝 – . “ .یخ!”  سوار موتور می شوی. حرصم می گیرد. کیفم را بینمان می گذارم و سوار می شوم. اما نه. دوباره کیف را روی دوشم می اندازم و از پشت دستانم را محکم دورت حلقه می کنم. حس می کنم چیزی در من تغییر کرده. شاید دیگر دوستت ندارم. 😔فقط می خواهم تلافی کنم. از آینه به صورتم نگاه می کنی. – حتماً باید این جوری بشینی؟ – مردا معمولاً بدشون نمیاد. اخم می کنی و راه میفتی.😠   👇👇👇👇
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــان_مــدافــع_عشــــق❤️ #قسمت_بیستوپنجم۲۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸👈گرچه می د
👆🔻🔻 🎋پارک خلوت است و شاید بهتر بگویم پرنده هم پر نمی زند. مادرم میوه پوست می کند و گرم صحبت با زهرا خانوم می شود. – می بینم که آقای شما هم نیومدن، مثل آقای ما.☺️ – آره. علی اصغر رو برده پیش یکی از همرزماش. از جایم بلند می شوم و به فاطمه اشاره می کنم تا دنبالم بیاید. حرف گوش کن به دنبالم می آید.😊 – نظرت چیه بریم تاب بازی؟ – الآن؟ با چادر؟ – آره خُب. کسی نیست که. مردد نگاهم می کند. دستش را با شیطنت می کشم و سمت زمین بازی می رویم.😁 سجاد به پیست دوچرخه سواری رفته بود تا دوچرخه کرایه کند. تو هم روی یک نیمکت نشسته ای و کتاب می خوانی.📖 اول من سوار تاب می شوم و زیر چشمی نگاهت می کنم. می خواهم بدانم عکس العملت چه خواهد بود.😉 فاطمه اول به تماشا می ایستد ولی بعد از چند دقیقه سوار تاب کناری می شود و هر دو با هم مسابقه سرعت می گذاریم. کم کم صدای خنده هایمان بلند می شود. نگاهت می کنم از روی نیمکت بلند می شوی و عصبی به سمتمان می آیی.😡 – .خبرتونه؟ زشت نیست!؟ یهو یکی بیاد چی!؟ آروم تربخندید. فاطمه سریعاً تاب را نگه می دارد و شرم زده نگاهت می کند😒. اما من اهمیت نمی دهم. دوست دارم کمی هم من نسبت به تو بی اهمیت باشم.😐 – ریحانه با تو هم هستما. تاب رو نگه دار. گوش نمی دهم و سرعتم را بیشتر می کنم. – ریحان مجبورم نکن نگهت دارم. – ؟😁 پوفی می کنی. آستین هایت را روی ساق دست هایت تا می زنی. این حرکت یعنی هشدار.😳 – نگهت دارم یا خودت میای پایین؟ – یه بار گفتم که نمی تونی…😅 – هنوز جمله ام کامل نشده که دستت را دراز می کنی ومچ پایم را می گیری. تاب شروع می کند به لرزیدن. تعادلم را از دست می دهم و جیغ می کشم. – هیس! عصبی پایم را می کشی و من با صورت توی بغلت پرت می شوم. دست باند پیچی شده ام بین من و تو می ماند و من از درد “آخ” بلندی می گویم😱. زهرا خانوم از دور بلند می گوید: خب مادر این کارا جاش تو خونه ست.😂 و با مادرم می خندند. تو خجالت زده خودت را عقب می کشی و در حالی که از خشم سرخ شده ای می گویی: شوخی این جوری نکن. هیچ وقت.😡😁😬   👈 …🌸 🍃🌸↬ @shahidane1
#الله.اکبر✨ 🌸👌دیگه از این واضح تر که #بسیجی.امام.خامنه.ای {روحی له الفداء} داره جاپای #بسیجی.امام.خمینی {ره} می ذاره😍 ❣(خدایا این در شرف و افتخار را نبند)❣ شهیدِ دفاع مقدس " #شهید.مهدی.محمد.باقری"🌹🍃 مدافــ🔻حــــرمــ🔻ــــــــع " #شهید.امیــــر.سیاوشی"💔🍃 #شادےروحشان.صلواتــــــــ🌼 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌸🍃🌸🍃🌸 #هادی_دلها❤️❤️ 🌾🌺تعداد زیادی چفیه و #پیشانی_بند با نام مقدس #یا_فاطمه_الزهرا سلام الله علیها آماده کرد و با خودش به عراق آورد.🌾🌺 او می دانست بهترین کار فرهنگی برای رزمندگان، پیوند دادن آنان با حضرات معصومین، به خصوص مادر سادات #حضرت_زهرا سلام الله علیها است.🌸🍃🍃 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌷 🕊 #خاکیان_خدایی 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🔳🌹🍃 🌹🍃 🍃 #انسان تا به قدم فکر و استدلال طالب حق و سائله الی الله است ، #سیرش_عقلی علمی است و اهل #معرفت و اصحاب عرفان نیست، بلکه در #حجاب اعظم و اکبر واقع است ؛ و چه از وجودات آن ها طلب کند که #حجب_نورانیه است #سیدشهیدان_اهل_قلم #شهیدسیدمرتضےآوینی🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖