👈ایڹ شب
نیست ڪہ
طولانےسٺ!
خیـاݪِ داشتـڹِ تـو اسٺ
ڪہ بنـد نمےآیـد...!! 😔
#شهیداحمد_امینی💔
#شبتون_شهدایی👌🌸
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🌻🌥🌻🌥🌻
🔶چونکه #صبــــح
آمد و چشمم باز شد🌸
#خلقـتم بـا #خـالقم همـراز شد🍃
👈غرق رحمت
میشود آنروز که،
صبح من بانام " #تــــو" آغاز شد👌
#بسم.الله.الرحمن.الرحیم
🌹 سلام...
#صبحتــــــون_شــهدایــــے🌷🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🔴 #اسلام_درڪلام_شهــــدا⬇️
(شمــــــــــاره1⃣)
♦️ای عزیزان دانش آموز، #درس_بخوانید...
تا بتوانید آینده #اسلام را بیمه کنید
که اگر شما نتوانید، #زالوصفتان جامعه
گوی دانش را از شما خواهند ربود😔
و بر شما مسلط خواهند شد⚡️
شما چرخانندگان آینده مملکت و اسلام هستید👌
#اےجوانان_ازسرمایه_جوانی
به خوبی استفاده کنید🌹
👈و قدر خود و دوستانتان را بدانید
چرا که از لحظات بعد خود خبر ندارید
جوانان نکند #در_رختخواب_ذلّت_بمیرید😢
که #حسین {علیه السلام} در میدان نبرد #شهید شد...💔
🌼وظیفه ما انجام تکلیف است
(#به_یادخدا_باشید)
و همیشه او را یاد کنید
تا #قلبهایتان آرام گیرد
#أَلاَبِذِکْرِ_اللّهِ_تَطْمَئِنُّ_الْقُلُوب »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهیــــدحجتــــ.مقــــــدم🌹🍃
#شادے.روحش.صلوات🌸
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــــان_مــدافــع_عــشقــ💞 قسمتــ_بیستوچهارم۲۴ #هوالعشــــــق❤️ 🎋 دستی که سالم است را سمت صور
#رمــــان_مــدافــع_عشــــق❤️
#قسمت_بیستوپنجم۲۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌸👈گرچه می دانم دیر است! گر چه با دیدنت احساس خشم می کنم. اما می دانم در این شرایط بدترین جبران برایت لمس همین #عشق💞 است. دهانت را باز می کنی تا جوابم را بدهی، که زینب با همسرش وارد اتاق می شوند. سلام مختصری می کنی و با یک عذرخواهی کوتاه بیرون می روی. یعنی ممکن است در وجودت حس شیرین عشق بیدار شده باشد!؟
بیسکویتم را در چای فرو می برم تا نرم شود. 💐ده روز است از بیمارستان مرخص شده ام. بخیه های دستم تقریباً جوش خورده اند، اما دکتر مدام تأکید می کند که باید مراقب باشم. مادرم تلفن☎️ به دست از پذیرایی وارد هال می شود و با چشم و ابرو به من اشاره می کند. سرتکان می دهم که یعنی چی؟😳🤔
لب هایش را تکان می دهد که: #مادرشوهرته!
دست سالمم را کج می کنم که یعنی چیکار کنم!؟ و پشت بندش با لب می گویم: پاشم برقصم؟😅
چپ چپ نگاهم می کند و با دستی که آزاد است اشاره می کند، خاک تو سرت!😁
بیسکویتم در چای می افتد و من در حالی که غرغر می کنم به آشپزخانه می روم تا یک فنجان دیگر برای خودم چای بریزم. مادرم هم خداحافظی می کند و پشت سرم وارد آشپزخانه می شود.
– این همه زهرا خانوم دوستت داره. تو چرا یه ذره شعور نداری؟😠
– وااااا! خُب چی کار کنم؟ پاشم پشتک بزنم؟😟
– ادب نداری که!…زود چاییتو بخور حاضر شو.
– کجا ان شاالله؟🤔😳
– بنده خدا گفت عروسم یه هفته ست توی خونه مونده. می آم دنبالتون بریم پارکی، جای
مثل خودت سرد جواب می دهم.😕
– #سلام.
مادرم کمک می کند #چادرم را سر کنم و از خانه خارج می شویم. زهرا خانوم روی صندلی شاگرد نشسته. در را باز می کند و تعارف می زند تا مادرم جلو بنشیند.
راننده سجاد است و فاطمه و زینب هم عقب نشسته اند. مادرم تشکر می کند و سوار می شود.
“ #پس.من.و.تو.کجا.بشینیم!؟”😳 مادرت می خندد.😃
– شرمنده عروس گلم! یه جوری شده که تو و علی مجبورید با موتورش بیایید.
و اشاره می کند به جلو. موتورت کنار تیر برق پارک شده. لبخندی می زنم و می گویم:
– دشمنت شرمنده مامان. اتفاقاً از بوی ماشین خیلی خوشم نمیاد.😜
همان لحظه تو پوزخندی می زنی و جلوتر از من سمت موتور می روی. سجاد هم ماشین را روشن و حرکت می کند. پشت سرت راه میفتم. سکوت کرده ای حتی حالم را نمی پرسی. پس اشتباه فهمیده بودم. تو همان سنگدل قبلی هستی.☹️ فقط اگر هفته پیش اشک می ریختی به خاطر شوک و فضای ایجاد شده بود. صدایم را صاف می کنم و می گویم:
– دست منم بهتر شده.😝
– #الحمدلله.
“ #چقدر.یخ!”
سوار موتور می شوی. حرصم می گیرد. کیفم را بینمان می گذارم و سوار می شوم. اما نه. دوباره کیف را روی دوشم می اندازم و از پشت دستانم را محکم دورت حلقه می کنم. حس می کنم چیزی در من تغییر کرده. شاید دیگر دوستت ندارم. 😔فقط می خواهم تلافی کنم. از آینه به صورتم نگاه می کنی.
– حتماً باید این جوری بشینی؟
– مردا معمولاً بدشون نمیاد.
اخم می کنی و راه میفتی.😠
#ادامــــــــــه👇👇👇👇
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــان_مــدافــع_عشــــق❤️ #قسمت_بیستوپنجم۲۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸👈گرچه می د
#ادامه_قسمت_بیستوپنجم👆🔻🔻
🎋پارک خلوت است و شاید بهتر بگویم پرنده هم پر نمی زند. مادرم میوه پوست می کند و گرم صحبت با زهرا خانوم می شود.
– می بینم که آقای شما هم نیومدن، مثل آقای ما.☺️
– آره. علی اصغر رو برده پیش یکی از همرزماش.
از جایم بلند می شوم و به فاطمه اشاره می کنم تا دنبالم بیاید. حرف گوش کن به دنبالم می آید.😊
– نظرت چیه بریم تاب بازی؟
– الآن؟ با چادر؟
– آره خُب. کسی نیست که.
مردد نگاهم می کند. دستش را با شیطنت می کشم و سمت زمین بازی می رویم.😁 سجاد به پیست دوچرخه سواری رفته بود تا دوچرخه کرایه کند. تو هم روی یک نیمکت نشسته ای و کتاب می خوانی.📖 اول من سوار تاب می شوم و زیر چشمی نگاهت می کنم. می خواهم بدانم عکس العملت چه خواهد بود.😉 فاطمه اول به تماشا می ایستد ولی بعد از چند دقیقه سوار تاب کناری می شود و هر دو با هم مسابقه سرعت می گذاریم. کم کم صدای خنده هایمان بلند می شود. نگاهت می کنم از روی نیمکت بلند می شوی و عصبی به سمتمان می آیی.😡
– #چه.خبرتونه؟ زشت نیست!؟ یهو یکی بیاد چی!؟ آروم تربخندید.
فاطمه سریعاً تاب را نگه می دارد و شرم زده نگاهت می کند😒. اما من اهمیت نمی دهم. دوست دارم کمی هم من نسبت به تو بی اهمیت باشم.😐
– ریحانه با تو هم هستما. تاب رو نگه دار.
گوش نمی دهم و سرعتم را بیشتر می کنم.
– ریحان مجبورم نکن نگهت دارم.
– #مگه_مےتونی؟😁
پوفی می کنی. آستین هایت را روی ساق دست هایت تا می زنی. این حرکت یعنی هشدار.😳
– نگهت دارم یا خودت میای پایین؟
– یه بار گفتم که نمی تونی…😅
– هنوز جمله ام کامل نشده که دستت را دراز می کنی ومچ پایم را می گیری. تاب شروع می کند به لرزیدن. تعادلم را از دست می دهم و جیغ می کشم.
– هیس!
عصبی پایم را می کشی و من با صورت توی بغلت پرت می شوم. دست باند پیچی شده ام بین من و تو می ماند و من از درد “آخ” بلندی می گویم😱. زهرا خانوم از دور بلند می گوید: خب مادر این کارا جاش تو خونه ست.😂
و با مادرم می خندند. تو خجالت زده خودت را عقب می کشی و در حالی که از خشم سرخ شده ای می گویی: شوخی این جوری نکن. هیچ وقت.😡😁😬
👈 #ادامه_دارد…🌸
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
#الله.اکبر✨
🌸👌دیگه از این واضح تر که #بسیجی.امام.خامنه.ای {روحی له الفداء}
داره جاپای #بسیجی.امام.خمینی {ره} می ذاره😍
❣(خدایا این در شرف و افتخار را نبند)❣
شهیدِ دفاع مقدس
" #شهید.مهدی.محمد.باقری"🌹🍃
مدافــ🔻حــــرمــ🔻ــــــــع
" #شهید.امیــــر.سیاوشی"💔🍃
#شادےروحشان.صلواتــــــــ🌼
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🌸🍃🌸🍃🌸
#هادی_دلها❤️❤️
🌾🌺تعداد زیادی چفیه و #پیشانی_بند با نام مقدس #یا_فاطمه_الزهرا سلام الله علیها آماده کرد و با خودش به عراق آورد.🌾🌺
او می دانست بهترین کار فرهنگی برای رزمندگان، پیوند دادن آنان با حضرات معصومین، به خصوص مادر سادات #حضرت_زهرا سلام الله علیها است.🌸🍃🍃
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌷 🕊
#خاکیان_خدایی
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖