#بیوگِرافے✨
♥️🖇اِلهےوَرَبّےمَنلےغَیرُڪ🖇♥️
😭خُدایامَنجُزتُوڪیرُودارَم؟😭
@shahidane1
⊰•🗞°🧸•⊱
+خدآچـہ قۺڹڲ میگه:
{ولآتحزن🖤
اِنَّاللهمـعنــٰا :)🌱}
-غمگین نشو من کنارتم🙂💞
@shahidane1
°∞💚∞°
•❮ #منبرمجآزے🦋🍃❯•
«•[جورۍباش
ڪههروقت
حضرتمهدۍ(عج)
یادتوافتاد
بالبخندبگهخداحفظشڪنه...]•»
@shahidane1
اگر خُدا بِخواهَد ...
از کارهای خَراب ما ؛
با تُوبه ؛
نَتیجه و عَملِ نیک ؛
دَرمیآورد ...
یَا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات است ...
پس دم صبح ؛
اِغفِر لِهذا بحَقِّ الْمَهْدِی ...
@shahidane1
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته
🌷خجالت میکشم..😢
اسمم را گذاشتــــــه ام : منتظر
اما زمـانی که دفـــــتر انتظارم را ورق میزنی می بینی؛
فضای مجــــازی رابیشتر ازامامم میشناسم!😔
حتی گاهی صبح آفتاب نزده آنها را چِـــک میکنم.
امــــا عهــدم را نــــه...!
💗در قنوت نمازهایمان برای مهدی
فاطمه دعا کنیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
̣̣̣̣̉
@shahidane1
#بیو
••
"دائـماًیڪساننبــآشدحـالِدورانغـممخور"
فالِحافـظگفت: از رَھ مےرسدآقاےِمـن! 🍃
~|°°اللهمعجللولیکالفرج...
@shahidane1
چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم :
⚠️ جاده لغزنده است!
🏁 دشمنان مشغول کارند!
🚦با احتیاط برانید!
⛔️ سبقت ممنوع...!
📛 دیر رسیدن به پست و مقام ،
بهتر از هرگز نرسیدن به "امام زمان" است..!
♨️ حداکثر سرعت،
امابیشتر از سرعت "ولی فقیه" نباشد.
🆘 اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید،
لااقل کمربند "دشمن" را نبندید!
⛔️ دور زدن اسلام و اعتقادات ممنوع!
🛑 با دنده لج حرکت نکنید
و با وضو وارد شوید.
🥀 چرا که این جاده ،
آغشته به خون مطهر شهداست.💚
@shahidane1
✨#تلنگرانه
👇جوانی موبایلش را که کنار قران گذاشته بود یادش رفت با خودش ببره و رفت بیرون از منزل " قران سوالی ازموبایل میکنه "
* چرا اینجا انداختنت ؟
📱موبایل:این اولین بار است که منو فراموش میکنه
📖قرآن : ولی من که همیشه فراموش میکنه
📱موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من
📖قرآن:منم همیشه بااون حرف میزنم ولی ان نه گوش میده ونه بامن حرف میزنه *
📱موبایل:آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم..
📖قرآن:منهم پیام و بشارتهای دارم و وعده های زیبا دادم ولی فراموشم میکنند*
📱موبایل:از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضررباز هم منو ترک نمیکنه..
📖قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان ،از من دوری میکنه
📱موبایل:از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه
📖قرآن:من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه..
دراین بین صدای پا ی جوان امد که " موبایلم یادم رفته "
📱موبایل: با اجازه شما ،اومد منو ببره،من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه....
📖 "" منهم قیامت به خدایم شکایت میکنم وعرضه میدارم "یارب ان قومی اتخذو هذا القران مهجورا "
ای مسلمانان والله قرآن مهجور مانده... در نشر این پیام کوشا باشید..
ان شاءالله دلهای هممون به نور قرآن منور باشه ❤
@shahidane1
🌿 #داستان_کوتاه_آموزنده
#سوء_ظن
#داستان_واقعی_پدر_شوهر_و_عروس
✍من نرگس هستم حدود یکساله با پدرام ازدواج کردم...
از همون ابتدا متوجه نگاه های مخفی پدر شوهرم به خودم میشدم...
پدر شوهرم از حق نگذریم از شوهرم جذابتر و خشگلتر مونده بود
👈یه وقتایی تعجب میکردم اما به روی خودم نمیاوردم...
یه روز پدرام برای ماموریت به عسلویه رفت...یکی زنگ در را زد آیفون را برداشتم دیدم پدر شوهرمه خیلی ترسیدم در را باز کردم و سریع کنار تلفن نشستم و به مادرم زنگ زدم تا خودش را ب منزلمان برساند
پدر شوهرم در خانه را باز کرد ووارد شد دو تا نون سنگک دستش بود و گفت چطوری دخترم امده ام باهات صبحانه بخورم
چه خبر و مشغول صحبت شد
از کارهایش سر در نمیاوردم...
گفتم من صبحانه خورده ام اگر میخواهید برای شما بیاورم...ناگهان دست در جیبش کرد و گفت این پول را بگیر تا زمانیکه شوهرت خونه نیست داشته باشی...کم و کسری هم داشتی به من زنگ بزن...نانها را روی میز آشپزخانه گذاشت خداحافظی کرد و رفت...
و من ...و من ماندم و هزاران فکر و گمان کثیف و بد نسبت به پدر شوهرم
از درگاه خداوند توبه کردم و خواستم که مرا ببخشد
از قرآن بپرس👇👇
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِيراً مِنَ الظَّنِ إِنَ بَعْضَ الظَّنِ إِثْمٌ
وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ يَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ
وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ
💥ترجمه
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید،چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!(به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است...
@shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ تلاوت یک نفس سوره حمد توسط قاری برجسته جهان اسلام سیدجواد حسینی
ببینید
@shahidane1
✅حکایت
✍روزی لقمان با کشتی سفر میکرد، تاجری و غلامش نیز در آن کشتی بودند غلام بسیار بیتابی و زاری میکرد و از دریا میترسید. . مسافران خیلی سعی کردند او را آرام کنند اما توضیح و منطق راه به جایی نمیبرد. ناچار از لقمان کمک خواستند و لقمان گفت که غلام را با طنابی ببندند و به دریا بیندازند! آنان این کار را کردند و غلام مدتی دست و پا زد و آبِ دریا خورد تا این که او را بالا کشیدند. آنگاه او روی عرشه کشتی نشست، عرشه را بوسید و آرام گرفت.
این حکایت بسیاری از انسانها است... بسیاری قدر هیچ کدام از نعمت هایشان را نمیدانند و فقط شکایت میکنند... و تنها وقتی با مشکلی واقعی روبرو میشوند یادشان میافتد چقدر خوشبخت بودند...
@shahidane1