﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#چھارشنبـــــہ
☀️ ۲۲ خــرداد ۱۳۹۸
🌙 ۸ شــــوال ۱۴۴۰
🌲12 ژوئـــــن 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام ڪاظم (ع)
▫️امام رضــــا (ع)
▫️امام جــواد (ع)
▫️امام هــادی (ع)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
5c64414487e0522ec1aa42ca_7755893307292857623.mp3
19.1M
🎧🎧🎧
#ترك_ویـــــژه
#ایام_تخریب_قبور_ائمه_بقیع(ع)😭
🎙حاج حسین #سیبسرخی
#پیشنهاد_ویژه_دانلـــــود💯
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_بیستویکم 🔹روزهای تنهایی و زجرآو
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_از_سوریه_تا_منا
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#قسمت_بیستودوم
🔹با صالح به همهی فامیل سر زدیم😊 میگفت دوست ندارد صبر کند با کوله باری از خجالت مهمان سفرههای اسراف اقوام شویم. کمی خجالت زده بودم. میترسیدم فامیل، از ما دلخور شوند.
🔸منزل اقوام خودشان که میرفتیم با روی گشاده و رفتاری عادی پذیرای ما بودند.😳 میگفتند انتظار این رفتار را از صالح داشتهاند اما اقوام من... بخاطر اینکه حداقل آمادگی داشته باشند از قبل تماس میگرفتم که میخواهیم بیاییم😂
🔹"والا بخدا این مدل پاگشا نوبره"
ــ سخت نگیر خانومم. اقوام تو هم باید با این رفتار من آشنا بشن.
ــ میترسم ناراحت بشن😔
ــ نه عزیز دلم. من فقط میخوام زحمت نیفتن و سفرههاشون ساده و صمیمی باشه😊
🔸کمکم داشتم به رفتارهایش عادت میکردم. مشغول پخت و پز بودم که از پشت چشمم را گرفت.
ــ سلام
ــ سلام به روی ماهت خانوووم. خوبی؟ خسته نباشی.😘
ناخنکی به غذا زد و گفت:
ــ بلیط هواپیما گرفتم. برا امشب.
🔹از تعجب چشمانم گشاد شده بود.
ــ امشب؟؟؟!!!😳 کجا؟!
ــ اول شیراز بعد هر جا خانومم بگه
ــ الان باید بگی؟😒
ــ گفته بودم از سوریه برگردم حتما ماه عسل می برمت.
ــ خب... من آمادگی ندارم... وااای صالح😫همیشه آدمو شوکه میکنی.
ــ خب این خوبه یا...
ــ نمی دونم. اگه دیوونه نشم خوبه😂
🔸تا شب به کمک صالح چمدان را بستم. از زهرا بانو و بابا خداحافظی کردیم و با سلما و پدرجون به فرودگاه رفتیم. صبح بود. از خواب بیدار شدم و روی تخت جابه جا شدم. صالح توی اتاق نبود. همه جای اتاق را گشتم اما نبود.
🔹بیشتر از دو ساعت توی اتاق هتل حبس بودم. دلم نمیخواست تنها به جایی بروم. کلافه و گرسنه بودم. از طرفی نگران بودم برای صالح... درب اتاق باز شد و صالح با دو پرس غذا آمد. لبخندی زد و گفت:
ــ سلاااام خانوم گل... صبح بخیر😊
ابرویی نازک کردم و گفتم:
ــ ظهر بخیر😒 میدونی ساعت چنده؟ چرا تنهام گذاشتی؟
ــ قربون اون اخمت... ببخشید. کار داشتم.
🔸دارم میمیرم از گشنگی. آخه تو شهر غریب چیکار داشتی؟
ــ برات غذا آوردم. ببخشید خانومم. کاری بود از محل کارم سپرده بودن بهم.
چیزی نگفتم و با هم غذا خوردیم و بعد از استراحت به تخت جمشید رفتیم. شب هم برای نماز و زیارت به شاه چراغ رفتیم. خیلی با صفا بود و دل سیــــــر زیارت کردیم.🙏
#فدایی_خانم_زینـــــب
✍ ادامه دارد ...
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @MODAFEH14
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #گذری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضـــــائی #قسمت_چهارم ◽️در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه در ر
🔷🔹🔹
#گذری_بر_زندگی_شهدا
#شهید_محمودرضا_بیضـــــائی
#قسمت_پنجم
◽️در شهریور سال ۸۵ از دانشکدهی افسری فارغ التحصیل گردید و قدم در راهی گذاشت که تا آخرین حیات ظاهری او، هیچ تزلزلی در پیمودن آن در وی مشاهده نشد.
◽️پُرکاری و ساعتهای انگشت شمار خواب در طول شبانه روز از ویژگیهای بارز او بود. به طوری که کار در روزهای جمعه را هم در یکی از جلسات اداری در محل کار خود به تصویب رسانده بود!!
◽️یک بار در حضور حاج قاسم برای بچهها حرف میزد، گفته بود بچهها من این طور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پُرکار هستند و شهدای ما غالبا این طور بودهاند.
◽️حاج قاسم هم این حرف مرا تأیید کرده بود و گفته بود بله همین طور است.
👈 ادامه دارد ...
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#پنجشنبـــــہ
☀️۲۳ خــرداد ۱۳۹۸
🌙 ۹ شـــوال ۱۴۴۰
🌲13 ژوئـــــن 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #لااِلهَاِلااللّهُالْمَلِكُالْحَـــقّالْمُبیـــنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام حســن عسڪری (ع)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💖🌼🌾
°•{ مــدافـــع حــرمـ
#پاسدار_شهیــدعلیـرضابریـرے🌹🍃}•°
یڪ #سلامم را اگر
پاسخ #بگویــے می روم😔
#لذتــش را با تمام
#شهـــر قسمت می ڪنم..☺️
⇦ســــلام...
#صبــحتــــون_شــھــدایــے🌸🍃
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌷🌸🍃
°•{ صیــــــــــاددلھــــــــا
#شھیدعلــےصیــادشیــــرازے🌹🍃}•°
#پروردگارا...!
《رفتن در دست توست من نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب #امام_زمان(عج) قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خوردهات بجنگم تا به فیض #شهادتــــ♡ برسم》
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚ــــ}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔺~🔺 °•{ #بــــرگــےازخاطــــراتــــــ🍃 👈 #قسمتــــــــ_اول ⇩ }•° ❣ #آرزوےشهادت_برا
🌸🍃
°•{ #بــرگـےازخــاطــراتــــ📄
#قــسمتــــــــ_دومـ }•°
🔷《تشبیه و تنبیه برای همه》
نظامیها یک قانون دارند که میگویند: تشویق برای یکی تنبیه برای همه.
🔹در میدان موانع یک گودالی بود🕳 به ارتفاع دو و نیم متر، قبل از ورود به آن مرحله آموزشهای لازم برای خروج از مانع را دادند که چطور از گوشههای گودال🕳 استفاده کنیم و خودمان را سریع از مانع بکشیم بیرون.
🔸من وارد گودال شدم ولی بخاطر آموزشهای سنگین قبلی توانی در بدنم نبود که خودم را بکشم.😔 من سعی میکردم از گودال خارج بشوم و رفقایی که قبل از من مانع را رد کرده بودن داشتن آن بیرون تنبیه میشدند تا من خودم را برسانم. بخاطر همون قاعده نظامی : "تشویق برای یکی تنبیه برای همه..."
🔹با تمام وجودم سعی میکردم که از مانع خارج شوم که شهیـــد سالخورده پرید توی چاله🕳 پاهایش را خم کرد و شانههایش را آورد پایین که زانویش لگد کنم و پایم را بگذارم روی شانه محمدتقی و از گودال خارج شوم.
🔸محمدتقی گفت: سید برو بالا بچهها منتظرت هستند، من اول خودداری کردم. ولی با اصرار شهید بزرگوار درحالی که واقعا خجالت میکشیدم😓 از پا و دوشش استفاده کردم و بالا آمدم. بعد خود شهید خیلی سریع بالا آمد و من هم عذرخواهی کردم و صورتش را بوسیدم.😘
°•{مــدافــــع_حــــرم
#شھیدمحمدتقےسالخـــورده🌹🍃}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_بیستودوم 🔹با صالح به همهی فامی
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_از_سوریه_تا_منا
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#قسمت_بیستوسوم
🔹دو روز بعد به سمت جنوب حرکت کردیم. دریای نیلگون جنوب را دوست داشتم. هوا هم خوب بود و فصل گرمای جنوب هنوز شروع نشده بود. دلم تاب نیاورد.
ــ صالح جان...😊
ــ جان دلم؟
ــ اااام... تا اینجا اومدیم منطقه نریم؟😔
ــ دو روز از مرخصیم مونده. همه جا رو نمیتونیم بگردیم. اشکالی نداره؟
ــ نهایتش چند جاشو میگردیم خب. از هیچی که بهتره
ــ باشه عزیزم. عجب ماه عسلی شد😂
🔸دو روز باقیمانده را روی رد پای شهـــ🌷ــدا گذراندیم. حال عجیبی بود. همیشه مناطق عملیاتی حالم را عوض میکرد. نمیدانم چرا یاد شهید گمنامی🌷💔 افتادم که گاهی به مزارش میرفتم. بغض کردم و از صالح جدا شدم. گوشهای نشستم و چادر را روی سرم کشیدم. مداحی گوشیام را روشن کردم و دلم را سبک کردم.😭😭
🔹"شهید گمناااام سلام... خوش اومدی مسافرم... خسته نباشی پهلوون...🌹🕊
...................................................
🔸بعد از بازگشتمان زندگی رسما شروع شد. صالح را که داشتم غمی نبود. با زهرا بانو و سلما سرگرم بودم و حسابی غرق زندگی شده بودم.
🔹گاهی پیش میآمد که صالح چند روزی نبود اما خیالم راحت بود که مراقب خودش هست. همیشه قولش را یادآوری میکرد و میگفت هرگز یادش نمیرود.😊
🔸حالم بد بود. هر چه میخوردم دلم درد میگرفت و گاهی بالا میآوردم. سرم گیج رفت😞 و دستم را به لبه ی تخت گرفتم و نشستم.
🔹ــ سلما...😰
صدایم آرام بود و درب اتاق بسته. به هر ترتیبی بود سلما را بلند صدا زدم. سراسیمه خودش را به من رساند.
ــ چیه چی شده؟ مهدیه جان...!!!😳😔
ــ حالم بده سلما... برو زهرا بانو رو صدا بزن.
ــ بلند شو ببرمت دکتر👨⚕. رنگ به روت نداری دختر...
ــ نمیخواد... بذار صالح برگرده باهاش میرم.
🔸سلما بدون جوابی بیرون رفت. روی تخت دراز کشیدم و چشمم را بستم و دستم را روی پیشانیام فشار دادم. موبایلم📱 زنگ خورد. بلند شدم و آنرا از روی پاتختی برداشتم. چشمانم سیاهی رفت و دوباره تلو خوردم.😞
🔹ــ الو...
ــ سلام خانومم😕 چی شده صدات چرا اینجوریه؟
صدای صالح بغضم را ترکاند. با گریه😭 گفتم:
ــ ساعت چند میای صالح حالم بده😭
صدایی نیامد. انگار تماس قطع شده بود. بیشتر بغضم گرفت و روی تخت ولو شدم. زهرا بانو هم سراسیمه با سلما آمد و هر دو کمکم کردند که لباسم را عوض کنم و دکتر برویم.
🔸منتظر آژانس بودیم که صالح با نگرانی وارد منزل شد و کنارم زانو زد و دستم را گرفت و گفت:
ــ مردم از نگرانی. چی شده مهدیه جانم؟😔
#فدایی_خانم_زینـــــب
✍ ادامه دارد ...
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @MODAFEH14
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
❤️🍃🌸
🍃🕊
🌸
°•{مــــــدافــــــع حـــــرم
#شھید_مرتضـی_ســواری🍃🌹}•°
#شـھیـــــد شدن دلـــــ♡ مےخواهد
دلے آنقدر قوے که بتواند بریده شود از همه تعلقات ...
دلے که آرام له شود زیر پایت، به وقت بریدن و رفتن ...
و شـھـــ🌷ــدا "دلدارِ بـے دل" بودند....😭
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالروزشھــــادتــــــــــــــ🍃💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💔🍃
°•{مــــدافــع حــــــرم
#شھیــــدسعیــدشامــــلو🌹🍃}•°
💌 #فــــرازےازوصیتنامــہ
▫️من از امت اسلامی و فرزندان میخواهم که از اسلام ناب محمدی و ولایت فقیه دفاع کنند🛡 مبادا روزی بیاید که شما از اسلام دفاع نکنید امروز همان عاشورای حسینی(ع)💔 تکرار میشود باید بگویم اگر در زمان حسین(ع) بودم میگفتم ای کاش آن روز یکی از یاران حسین(ع) باشم که از اسلام و مسلمین دفاع کنم. بهترین کاری که شما انجام میدهید با تقوا و صبور باشید.🍃✨
°•{ نشــــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــ💔🍃}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
⭕️🍃🌸
🍃✨
🌸
🔻مــــــدافــــع حــــرم
#شهیــــد_علیرضا_مشجـــــری🌹🍃
💌 #فــــرازےاز_وصیتنــــامــہ
🔶 علیوار زیستن و علیوار زندگی کردن را و حسینوار زیستن و حسینوار زندگی کردن و حسینوار #شهیـــــد شدن را دوســـ❤️ــت میدارم.
🔸#شهـــــادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات⚡️ را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد میزند و خواهد زد، ببین ما به چه روزی افتادهایم و استکبار جامعه را به لجنزار کشیده است ولی چارهای نیست، این ها سد راه اسلام شدهاند و باید برداشته شوند تا راه تکامل طی شود.🍃
🔴 #اولین_نیروی_سپاه_ایران در دفاع از کربلای معلی و مقدسات اسلامی در خاک عراق به #شهـــــادت رسید.🕊
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ🍃💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#جمعـــــہ
☀️ ۲۴ خــرداد ۱۳۹۸
🌙 ۱۰ شـــوال ۱۴۴۰
🌲14 ژوئـــــن 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #اَللَّهُـمَّصَلِّعَلیمُحَمَّـدٍﷺوَآلِمُحَمـَّدﷺ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️حضرت بقیةالله الاعظم (عجلالله تعالی فرجه الشریف)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#ادمینتبــــادلحرفهایمیپذیریم📣
به ایدی خادم کانال مراجعه نمایید
@Modafeh14
🌸🍂
°•{مــــدافــــع حــــــرم
#شهیــدحسینـــعلــےپورابراهیــمے🍃🌹}•°
💠《او کودکان سوری را در آغوش میگرفت، دست و صورت آنها را میشست و موهایشان را شانه میکرد،👌 یکی از آرزوهای شهید برای این بچههای جنگزده این بوده که برایشان اسباب بازی بخرد تا غبار جنگ را از چهرههای پاک و معصوم آنها برای مدت کوتاهی نیز که شده بزدایدو لبخند را برلبان آنها بنشاند☺️. آنها میگفتند؛ جشن تولد شهید را نیز به دلیل علاقه وی به کودکان در یک پرورشگاه برگزار کردیم تا آنها به این بهانه شاد شوند.👌☺️》
🔹(راوی⇦دوستشهید)
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتـــــــــــــ💔🍃}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
May 11
🌷🍃🕊
🍃🕊
🕊
°•{مــــــدافــــع وطــــن
#شھیــــــدروحاللهسلــطانــــے🌹🍃}•°
#بوےشهادت_میدهی...💔
🔹۱۲ سال از زندگی مشترک با آقا روحالله، خرید مایحتاج خانه با من بود. کارش طوری بود که فرصتی برای خرید و بازار نداشت. اما در هفتههای مانده به روز شهــ🕊ـــادتش، شده بود مسئول خرید مایحتاج خانه.
🔸اخلاق و رفتارش عالی بود، اما عالیتر شد. آنقدر که یکبار به آقا روحالله گفتم خیلی نور بالا میزنی، بوی شهـــ🌷ــادت میدهی. با ذوق و خنده میگفت: «جدی میگی؟» مدام از من میپرسید «خواب شهـــــادتم را ندیدی؟»😳 در حالی که یکبار خواب شهـــــادتش را دیده بودم، اما به روی خودم نیاوردم، دلم نمیآمد برایش تعریف کنم.
🔹امکان نداشت خنده بر لب نداشته باشد، حتی وقتی که ناراحت بود میخندید.😁
راوی 👈 همسر شهید
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯