شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_بیست_و_هشتم ۲۸ 👈این داستان⇦ 《 پسر پدرم 》 ـــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_بیست_و_نهم ۲۹
👈این داستان⇦ 《 هادی های خدا 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
◀️- خداوند می فرمایند داستان: بنده من ... تو یه قدم به سمت من بیا... من ده قدم به سمت تو میام ... ✨اما طرف تا 2 تا کار خیر می کنه ... و 2 قدم حرکت می کنه ... میگه کو خدا؟ .. چرا من نمی بینمش؟ ...😳
🔸فاصله تو تا خدا ... فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از اینجا تا آخر کهکشان راه شیریه ...☄ پیامبر خدا ... که شب معراج ... اون همه بالا رفت ... تا جایی که جبرئیل هم دیگه نتونست بالا بیاد ... هم فقط تا حدود و جایی رفت ...
🌼حالا بعضی ها تا 2 قدم میرن طلبکار هم میشن ... یکی نیست بگه ... برادر من ... خواهر من ... چند تا قدم مورچه ای برداشتی ... تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی ... فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ...😏
تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ ... چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ ... از مالت گذشتی؟ ... از آبروت گذشتی؟ ... از جانت گذشتی ...
🌸آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ...
🌷اما با همه اون اوصاف .. عشق ... این راه چند میلیون سال نوری رو ... یک شبه هم می تونه بره ... اما این عشق ... درد داره ... سوختن داره ... ماجرای شمع و پروانه است ...✨
لیلی و مجنونه ... اگر مرد راهی ... و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری ... بایست بگو ... #خدایا ... خودم و خودت ... و الا باید توی همین حرکت مورچه ای بری جلو ... این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ... ره صد ساله رو میره ... یکی توی دایره محدود خودش ... دور خودش می چرخه ...💫
واکمن به دست ... محو صحبت های سخنران شده بودم ... و اونها رو ضبط می کردم ... نماز رو که خوندن ... تا فاصله بین #دعای_کمیل رو رفت بالای منبر ...
خیلی از خودم خجالت کشیدم ... هنوز هیچ کار نکرده ... از خدا چه طلبکار بودم ... سرم رو انداختم پایین ... و توی راه برگشت ... تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار می شد...😔
اون شب ... توی رختخواب ... داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو ... چیزی درون من جرقه زد ... و مثل فنر از جا پریدم ...⚡️
- مهران ... حواست بود سخنرانی امشب ... ماجرای #تو و #خدا بود ... حواست بود برعکس بقیه پنجشنبه شب ها ... بابا گفت دیر میاد ... و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها بری دعای کمیل ... همه چیز و همه اتفاقات ... درسته ... خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده ...
و اونجا ... و اولین باری بود که با مفهوم هادی ها آشنا شدم ...
اسم شون رو گذاشتم #هادی_های_خدا ... نزدیک ترین فردی... که در اون لحظه می تونه واسطه تو با خدا باشه ... واسطه فیض ... و من چقدر کور بودم ... اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم ...🍁
دوباره دراز کشیدم ... در حالی که اشک چشمم بند نمی اومد ... همیشه نگران بودم ... نگران غلط رفتن ... نگران خارج شدن از خط ... شاگرد بی استاد بودم ...
اما اون شب ... خدا دستم رو گرفت 😊و برد ... و بهم نشون داد... خودش رو ... راهش رو ... طریقش رو ... و تشویق ... اینکه تا اینجا رو درست اومدی ...
اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم ... با اون قدم های مورچه ای ... تلاش بی وقفه 4 ساله من ...
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ ✨🍃✨
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
💠⚡️💠⚡️💠
#عشــــــــــــق💔
رازیست ڪہ
تنهابہ #خــــــدا باید گفتـــ ..
دلم یڪـــ
دنیـا میخـواهد شبیـہ #دنیاے شـما
ڪـہ همـہ چیــزش بـوے خــــدا بدهـد...
#درآرزوے_شهادتــــــ💔
#حاج_عمار
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی🌹
ـ-------------~♥~--------------
🌼ســــــلامـ...
#صبــحتــــون_شــھــــدایــــے🌸🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🌸 #الگــوگــرفتــــن_ازشهــدا🌸
✍ آقا مهرداد خیلـی از #غیبــت بدش میومد اصلا خوشش نمیومد جایی نشسته ڪسی غیبت کنه... سعی میڪرد مجلس رو #ترڪ ڪنه...
تو خـونـه همیشه میگفتن دلـم میخواد تو خـونـه من "غیبــت" نباشه
دلم میخواد #خدا و #ائمه به خونه زندگی من یه جور دیگه نگاه ڪنن...
👌بسیار #مهـربـان بودن و #مودب..رفتـارش با فامیل و همسایه زبانزد بود انگار این مـرد خوبی تمام رو داشت،
هیـچ وقـت #عصبـانیـت ایشون رو نمیشد دید بے انـدازه #صبــور بودن
و مـدام #ذڪــر_لبش این بود...و #ڪفــی_بـاللـه_نـاصــرا ✨
، پایین #نوشته هاش همیشه این ذڪر رو می نوشت تا صبورے براے خانوادشون بمونه...
همیشه بهش میگفتم آرزوم اینه دخترمون مثل خودت صبور باشه
ڪه به خواست خدا همین جورے هم شده...
ـ~~~~~~~~~~~~~~
#شهیدمدافع_حرم_مهرداد_قاجاری💐
#سالروز_شهادت🕊
👈 #راوے؛ همسـرشهیـد
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
💠💠🌹💠💠 به عشق شیر سامرا افتخار حزب الله خار چشم منافقین و کفار فاتح لانه فتنه فدایی نهضت روح الله بسی
🔺🔺🔺
#ادامــــــه....
#متولد_نهضت_امام_روح_الله بود، ۱۵ خرداد ۶۱ به دنیا آمد...
♦️⇦شاید باور کردنش سخت باشد ولی در شش سالگی به طور پنهانی پشت وانت دایی اش پنهان شد و به #منطقه_عملیاتی رفت😳
♦️⇦اصلا این بشر از هیچ چیز و هیچ کس جز #خدا نمی ترسید، شجاعت محض بود، شیعه واقعی #امیرالمومنین (ع) بود👌
♦️⇦در کرمانشاه با قاچاقچی های اسلحه درگیر می شد، در زاهدان و کردستان کلی ماموریت سنگین انجام داد، در #فتنه_ننگین_۸۸ منافقین و ضدانقلاب برای سرش جایزه گذاشتند، اگر روز عاشورای ۸۸ آقا مهدی و رفقایش به میدان نمی آمدند، فضاحت آن روز صد برابر بیشتر می شد🌸👌
❤️⇦در #سامرا و اطرافش هر کجا کار نیروهای مقاومت به مشکل بر می خورد و کار گره می خورد؛ شیر سامرا به میدان می رفت و خط شکنی می کرد، لقب شیر سامرا را قبل از شهادت به او داده بودند
حماسه آخرش عاشورایی بود، حتی زمانی که تیر خورده بود و غرق به خونش بود باز تیراندازی می کرد و تا شلیک #آخرین_گلوله_اش مقاومت کرد
روز آخر پیراهن مشکی پوشیده بود و وصیت کرده بود بعد از #شهادت آن پیراهن را داخل قبرش بگذارند...
▓⇦اگر مهدی نوروزی شیر سامرا شد به خاطر این بود که پدری داشت که #لقمه_حلال به او داده بود و شیر زنی مادرش بود که وقتی خبر شهادتش را شنید #سجده شکر کرد👌
🌹⇦آقا مهدی راهت را با قوت ادامه می دهیم، یعنی همانطور که با داعش خارجی می جنگیم، حواسمان به داخل نیز هست، اگر کفتارها دوباره از لانه فتنه بیرون آمدند، امانشان نمی دهیم و روی سرشان آوار می شویم❣...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻مــــــدافــــــع حــــــــرم🔻
#شهیــدمهــــدی_نــوروزی💔🍃
*(ســــــــالــــروزشهــــــادت)*
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦محمدحسینفهمیــــده ●تولد⇦۱۳۴۶/۲/۱۶ ●شهادت⇦۸ آبان ۱۳۵۹ ●مزار شهید⇦به
🔺🔸🔺
#بخشےاز_زنــدگینــــامــہ↯↯↯
🌸🍃محمد حسین فهمیده در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۴۶ در محله پامنار شهر قم زاده شد. در سال ۱۳۵۲ به دبستان «روحانی» قم (نام قبلی: کریمی) وارد شد و از مهرماه سال ۱۳۵۶ تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی حافظ در شهر قم ادامه داد. سپس به همراه خانوادهاش به کرج مهاجرت کرد و از مهرماه ۱۳۵۸ در مدرسه خیابانی مشغول به تحصیل شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻فرمانده اش ازش پرسید با رضایت پدر و مادرت آمده اے جبهه گفت: با #رضایت_خدا اومدم
⇦ #خدا گفت برو سر مرز کمک بچه ها
منم اومدم...؛
🔷این حرفو که زد یک دفعه ولوله ای در مسجد جامع به پا شد شیخ شریف صلوات فرستاد و پیشانی اش را بوسید فرمانده سپاه خرمشهر هم بغلش کرد سرش را فشرد به سینه اش و بغض کرده گفت ( #بنازم_به_غیرت_مرد)🔸
#شهیدمحمدحسینفھمیــده🌸🍃
《سالــــــروزولادتــــــ💚》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
هدایت شده از ورزش سه | فوتبال برتر |✔️🇮🇷ایران varzesh3 استقلال| پرسپولیس خبر ورزشی اخبار ورزشی|سپاهان ورزش۳
🍁 حضرت #آیت_الله_بهجت
🍃 غیر از #خدا ، چیزی نیست که بتواند از ما دستگیری کند .
فردا غیر از خدا همه چیز فانی است . "والله خیر و ابقی "
🌻 «تنها خدا،خیر و پاینده تر است.»
📚در محضر بهجت،ج۲،ص۲۹۵
@olama12