eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
#دعــاےفرج به نیابت از 👈خلبان هوانیروز #شهیــد_احمـــــد_کشــــوری🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #شبتون_شهدایی💔🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹 ❤️ عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد سالها قلب من از دوریتان مرده ولی خبری از تو بیاید ضربان میگیرد 🍃🌹↬ @shahidane1
🍃🌹 ✨صبح ڪه مےشود باز ڪبوتر دلمـــ❤️ـــان پر مےڪشد بہ بام یاد تو ای شهیــــــد بہ یادمان باش گرداب دنیا دارد غرقمـــــــان مےکند... #شهید_امیر_حاج_امینی🌹 #یـادش_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌸 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 🌺 شمــــا رفتیـد و حـــالا مـــــــــــا مـــانده ایــــــــــم با خیــــــل عظیم حملات دشمــــــن مــا مانده ایـــم و ایستـــــــــاده ایم در این نبــــــــــرد تن به تن نـــــــرم❗️ 🍃🌹↬ @shahidane1
🍃🌹 💢 شهیدی که بعد از شناخته شد ▫️شهید مدافع حرم اکبر شهریاری حافظ کل قران و مداح اهل بیت بود ▫️مادر شهید : من نمی‌دانستم که وی مداح اهل بیت حافظ و قاری قرآن کریم است اما پس از شهادت فهمیدم که قاری و مداح اهل بیت علیه السلام بوده است در واقع من فرزندم را پس از شهادت شناختم ▫️همسر شهید : او حافظ کل قرآن بود اما از آنجایی که انسان متواضعی بود نگذاشت کسی این قضیه را بداند. 🌹 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 🍃🌹↬ @shahidane1
🍃🌹 ⬅️ فرازی از #وصیت_نامه_شهید ﷽ ━━━━━✨🌹✨━━━━━ ✍ سلام بر آنان که در راه خدا از جان و مالشان دریغ نمی‌کنند. ▫️امت شهیدپرور از شما درخواست می کنم پشتیبان #ولایت_فقیه باشید طلوع⇦۴۲/۲/۱ عروج⇦۶۴/۱۱/۱ #شهیـــد_تـــــرور #شهیـــد_مجیـــد_تاج_الدیـــن🌹 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 #یـادش_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 ▫️میگفت یه روز به دیدار خانواده رفیق شهیدم رفتم و میدانستم که دختر کوچکی دارد، من هم برایش یه اسباب بازی تهیه کردم و رفتم... ▫️وقتی به خانه آن شهید رسیدم و در زدم، دخترک در خانه را باز کرد، بدون این که به اسباب بازی که توی دستم بود، نگاه بیندازد گفت: ▫️اگر بابام را آورده ای بیا تو، اگر نیاورده ای برو.... و تا چند روز حال شهید کلهر گرفته بود. 🌹 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 🍃🌹↬ @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــــان_مدافــــع_عشق💞 #قسمتــــ_پنجــــاه و هشتم ۵۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💞 و نهم ۵۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎و پیش از آنکه جوابی بدهم بوق اِشغال در گوشم می پیچد📞 آنقدر تعجب کرده بودم که وقت نشد بپرسم شماره ام را از کجا آورده؟ با فکر اینکه الآن می رسد، به طبقه پایین می روم. حسین آقا با هیجان علی اصغر را کول کرده و در حیاط می دود. هر از گاهی هم از کمر درد، ناله می کند.😞 به حیاط می روم و سلام نسبتاً بلندی به پدرت می کنم. می ایستد و گرم با لبخند و تکان سر جوابم را می دهد. زهرا خانوم روی تخت نشسته و هندوانه بزرگی را قاچ می دهد.🍉 مرا که می بیند می خندد و می گوید: بیا مادر! شام حاضری داریم. گوشه لبم را به جای لبخند کج می کنم.😏 فاطمه هم کنارش قالب های کوچک پنیر را در پیش دستی می گذارد. زنگ در خانه زده می شود.🛎 – من باز می کنم. این را در حالی می گویم که چادرم را روی سرم می اندازم. حتم دارم که سجاد است، ولی باز هم می پرسم: کیه❓ – منم. خودش است. در را باز می کنم. چهره آشفته و موهای بهم ریخته. وحشت زده می پرسم: چی شده❓ آهسته می گوید: هیچی! خیلی طبیعی برید تو خونه… قلبم می ایستد. تنها چیزی که به ذهنم می رسد می گویم: علی!…علی چیزیش شده❓ دستی به لب و ریشش می کشد. – نه. برید تو… پاهایم را به سختی روی زمین می کشم و سعی می کنم عادی رفتار کنم. حسین آقا می پرسد: کیه بابا❓ – آقا سجاده. و پشت بند حرفم، سجاد وارد حیاط می شود. سلام علیکی گرم می کند و به سمت خانه می رود. با چشم👀 اشاره می کند بیا… “پشت سرش برم که خیلی ضایع است❗️” به اطراف نگاه می کنم. چیزی به سرم می زند. – مامان زهرا!؟ آب آوردید❓ فاطمه چپ چپ نگاهم می کند. – آب بعد از نون پنیر❓ – خب پس شربت! – آره. شربت آبلیمو می چسبه… بیا بشین برم درست کنم. از فرصت استفاده می کنم و سمت خانه می روم. – نه❗️ بذارید یه کم هم من دختری کنم واسه این خونه. – خداحفظت کنه. در راهرو می ایستم و به هال سرک می کشم. سجاد روی مبل نشسته و پای چپش را با استرس تکان می دهد.😞 – بیایید آشپزخونه. نگاهش👀 در تاریکی برق می زند. بلند می شود و به دنبالم به آشپزخانه می آید. یک پارچ از کابینت برمی دارم. – من تا شربت درست می کنم کارتونو بگید❗️ و بعد انگار تازه متوجه چیزی شده باشم می پرسم: اصلاً چرا نباید خانواده بفهمن❓ سمتم می آید. پارچ را از دستم می گیرد و زل می زند به صورتم. این اولین بار است که این قدر راحت نگاهم👁 می کند. – راستش…اولاً حلال کنید من قایمکی شماره شما رو ظهر از گوشی📱 فاطمه پیدا کردم. دوم فکر کردم بهتره اول به شما بگم. شاید خود علی راضی تر باشه. اسمت را که می گوید دست هایم می لرزد. خیره به لب هایش منتظر می مانم. – من خودم نمی دونم چه جوری به مامان یا بابا بگم. حس کردم همسر از همه نزدیک تره.🍃 طاقتم تمام می شود. – می شه سریع بگید❗️ سرش را پایین می اندازد. با انگشتان دستش بازی می کند. یک لحظه نگاهم😳 می کند. “خدایا چرا گریه می کنه❓” لب هایش بهم می خورد. چند جمله را به هم قطار می کند که فقط همین را می شنوم. – امروز… خبر رسید که علی … علی شهید…🌹 و کلمه آخرش را خودم می گویم: شهید شده❓ تمام بدنم یخ می زند. سرم گیج😇 و مقابل چشم هایم سیاهی می رود. برای حفظ تعادل به کابینت ها تکیه می دهم. احساس می کنم چیزی در وجودم می میرد. نگاه آخرت❗️… جمله ی بی جوابت… پاهایم تاب نمی آورند. روی زمین می افتم. می خندم و بعد مثل دیوانه ها خیره می شوم به نقطه ای دور… و دوباره می خندم.😊 چیزی نمی فهمم… “دروغ می گه!… تو برمی گردی… مگه من چند وقت.. چند وقته… تو رو داشتم⁉️” گفته بودی منتظر یک خبر باشم… زیر لب با عجز می گویم: خیلی بدی علی… خیلی❗️ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ✨🌹✨ 🍃🌹↬ @shahidane1
🍃🌹 💢 پلیس موتور سوار شهید استوار دوم محسن شکراللهی جمعی یگان امداد اصفهان که در تاریخ  ۲۸/۱۰/۹۳ به همراه همکار خود شهید استواردوم سید اسدالله جعفری در حال گشت زنی در اتوبان فرودگاه اصفهان بودند که به یکدستگاه خودرو سواری مشکوک شده و راننده خودرو در اقدامی جنون امیز موتور سوار پلیس را زیر گرفته و باعث شهادت این دو بزرگوار شدند. 🌹 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 🍃🌹↬ @shahidane1
🍃🌹 آهای زمستــــ❄️ــــان؛ حواست جمع باشد !!! دور تو و تمام عاشقانه هایت را خط خواهم کشید، اگر با آمدنت آقای ما حتی یک سرفه کند... اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای✨ ❤️ 🍃🌹↬ @shahidane1
🍃🌹 ▪️کوچڪ بود وقتے ڪه رفت؛ را مے گویم... ▪️ڪوچڪتر شد وقتے ڪه برگشت؛ را مے گویم...! 🌹 🍃🌹↬ @shahidane1