eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
f31cc8b8505e1f0b855ce955b5f870f62b78b8d7.mp3
2.83M
🎧🎧🎧 💠 نوحه شور بسیار زیبا 《 آی شهدا دل ما تنگه براتون 》 🎤 🎤 حاج مجتبی #رمضانی #راهیان_نور #یاد_شهدا_صلوات ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈سردار‌ مــدافـــع حـــرم🔻 #شهیــد_حسنعلی_شمس‌آبادی 🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 إنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا 🍃 خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست. #سوره_نساء_آیه_۵۸ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #سلام_امام_زمانم 💗 ♻️ تو... تنہا حضور همیشہ حاضرے... ڪہ حتی لحظہ‌اے رهایماڹ نڪرده‌اے❗️ ⭕️ و ما...ساڸ‌هاست... ڪہ بہ غفلت از حضورت... خو گرفتہ‌ایم ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆 #سݪام_بر_شهـــــدا 🔹چـه خوب است بسم رب الشهداء گفت و روز را آغاز ڪرد 🔸و چه خوش است وقتی تمام روز را به یاد شهدا بود 🔹بی‌شڪ بودن در جمع خوبان، حاصلش آرامش است... #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #دݪنوشتـــــہ دلـــ❤️ــم تا برایت تنگ می‌شود می‌نشینم اسمت را می‌نویسم می‌نویسم می‌نویسم بعد می‌گویم این همه او پس دلتنگی چرا ...؟ #ابوالفضل_جبهه‌ها #شهید_حسیـــن_خـــــرازی 🌺 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖﷽💖 🔹⇦به پاس تمام دلیری‌هایش 🔸⇦به پاس تمام رشادتهایش 🔹⇦به پاس تمام ... 💖 در روز تولد ⇩⇩⇩ سردارترین سردار دلهــ♥ـــا اول #تولدشان را تبریک می‌گوییم و بعد #صلواتی هدیه می‌کنیم برای (سلامتی‌شان) تا خاری شود در چشم دشمنان..‌‌➣ ❤️سردار دلهـــــا❤️ #حـــاج_قاســـــم_سلیمانـــــی 🌺 《ســــالــــروزولادتــــــــ》 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌹﷽🌹 #شهیـــــدانــہ 💠 مجید در یک کلام مرد بود، او باغیرت به شهادت رسید، او حتی در سال 88 هم خودش را سپری برای حفظ جمهوری اسلامی کرد. 🔹ارادت خاصی به آقا داشت، اسم آقا که می‌آمد خودبه‌خود اشک در چشمانش جمع می‌شد. راوی 👈 همرزم شهید ▒ مدافـــع حــــرم ▒ #شهیــد_مجیـــــد_نـــــان‌آور 🌺 《ســالــــروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔻 ۹۷ 👈این داستان⇦《 دنیای من 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎دنیای من فرق کرده بود ... از هیچ چیز و هیچ کس نمی‌ترسیدم ... اما کوچک‌ترین گمان ... به اینکه ممکنه این کارم خدا رو برنجونه ... یا حق الناسی به گردنم بشه ... من رو از خود بی خود می‌کرد ...😔 🔸و می‌بخشیدم ... راحت‌تر از هر چیزی ... هر بار که پدرم لهم می‌کرد ... یا سعید همه وجودم رو به آتش🔥 می‌کشید... چند دقیقه بعد آرام می‌شدم ... و بدون اینکه ذره‌ای پشیمان باشم ... 🍃✨خدایا ... بندگانت رو به خودت بخشیدم ... تو، هم من رو ببخش ... و آرامش وجودم رو فرا می‌گرفت ... تازه می‌فهمیدم معنای اون سخن عزیز رو ...✨👌 🍃- به بندگانم بگو ... اگر یک قدم به سمت من بردارید ... من ده قدم به سمت شما میام ... 🔹و من این قدم‌ها و نزدیک‌تر شدن‌ها رو به چشم می‌دیدم... رحمت ... برکت ... و لطف خدا ... به بنده‌ای که کوچک‌تر از بیکران بخشش خدا بود ...🍃 🔻حالا که دیگه حق سر کار رفتن هم نداشتم ... تمام وقتم رو گذاشتم روی مطالعه ... حرف‌هایی که از آقا محمدمهدی شنیده بودم ... و اینکه دلـــ❤️ــم می‌خواست خدا را با همه وجود ... و همون طور که دیده بودم به همه نشون بدم ... دلم می‌خواست همه مثل من ... این عشق و محبت رو درک کنن... و این همه زیبایی رو ببینن ...😍😍 🔹کمد من پر شده بود از کتاب 📚... در جستجوی سوال‌های مختلفی که ذهنم رو مشغول کرده بود ... چرا خدا از زندگی‌ها حذف شده؟ ... چه عواملی فاصله انداخته؟ ... چرا❓ ... چرا❓ ... 🔶من می‌خوندم و فکر می‌کردم ... و خدا هم راه رو برام باز می‌کرد ... درست و غلط رو بهم نشون می‌داد ... پدری که به همه چیز من گیر می‌داد ... حالا دیگه فقط در برابر کتاب خریدن هام غر می‌زد😵 ... و دایی محمد ... هر بار که می‌اومد دست پر بود ... هر بار یا چند جلد کتاب📚 می‌آورد ... یا پولش رو بهم می‌داد ... یا همراهم می‌اومد تا من کتاب بخرم ...😊 🔸بی‌جایی و سرگردانی کتاب‌هام رو هم که ... از این کارتون به اون کارتون دید ... دستم رو گرفت و برد ... پدرم که از در اومد تو ... با دیدن اون دو تا کتابخونه ... زبونش بند اومد ... دایی با خنده خاصی بهش نگاه کرد ...😁 حمید آقا ... خیلی پذیرایی تون شیک شد ها ... اول، می‌خواستیم ببریمشون توی اتاق ... سعید نگذاشت ...😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃 #فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩ ✍ از این که این راه را انتخاب کرده‌ام، ترسی ندارم افتخار می‌کنم و با تمام قدرت به سوی دشمن حرکت می‌کنم ، همه‌ی موجودات طعم مرگ را می‌چشند و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس خداوند متعال است، همه‌ی ما رفتنی هستیم دیر یا زود، اما چه بهتر که زیبا برویم. 🔻شهادت لیاقت می‌خواهد و هر کس به این توفیق الهی دسـت نمی‌یابد ، اگر شهید شدم بدانید که لطف الهی شامل حالم شده است. ‌▒ مدافـــع حــــرم ▒ #شهید_علـــــی_منیعـــــات 🌺 《ســـالـــروزشهـــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃 #فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩ ✍ در اسلام تماشاچی نداریم!! همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد بین حق و باطل شرکت کنند و گرنه خود نیز باطلند! #شهید_احســـان_قاسمیـــه🌺 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #بر_باݪ_سخن 💢 برای من چرا گریه می‌کنید، دعا کنید توفیق پیدا کنیم تا در مقابل اسرائیل لعنتی، آل سعود خائن و امریکا جنایتکار بایستیم. ▒ مدافــع حـــرم ▒ #شهید_رحمان_بهرامی 🌺 《سالــروزشهـادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 عشق کتاب 》 🖇زینب، شش هفت ماهه بود ... علی رفته بود بیرون ... داشتم تند تند همه چیز رو تمیز می‌کردم که تا نیومدنش همه جا برق بزنه ...✨ نشستم روی زمین، پشت میز کوچیک چوبیش ... چشمم که به کتاب‌هاش📚 افتاد، یاد گذشته افتادم ... عشق کتاب و دفتر و گچ خوردن‌های پای تخته ... توی افکار خودم غرق شده بودم که یهو دیدم خم شده بالای سرم ... حسابی از دیدنش جا خوردم و ترسیدم ... چنان از جا پریدم که محکم سرم خورد توی صورتش ...😱 حالش که بهتر شد با خنده گفت😁 ... عجب غرقی شده بودی... نیم ساعت بیشتر بالای سرت ایستاده بودم ... منم که دل شکسته💔 ... همه داستان رو براش تعریف کردم... چهره‌اش رفت توی هم ... همین طور که زینب توی بغلش بود و داشت باهاش بازی می‌کرد ... یه نیم نگاهی بهم انداخت ...🤔 🔸- چرا زودتر نگفتی؟ ... من فکر می‌کردم خودت درس رو ول کردی ... یهو حالتش جدی شد ... سکوت عمیقی کرد ... می‌خوای بازم درس بخونی❓... از خوشحالی گریه‌ام گرفته بود😭 ... باورم نمی شد ... یه لحظه به خودم اومدم ... - اما من بچه دارم ... زینب رو چی کارش کنم❓ ... - نگران زینب نباش ... بخوای کمکت می‌کنم ...😊 🔹ایستاده توی در آشپزخونه، ماتم برد ... چیزهایی رو که می‌شنیدم باور نمی‌کردم ... گریه ام گرفته بود😭 ... برگشتم توی آشپزخونه که علی اشکم رو نبینه ... علی همون طور با زینب بازی می‌کرد و صدای خنده های زینب، کل خونه رو برداشته بود ...👧 خودش پیگر کارهای من شد ... بعد از 3 سال ... 📂پرونده‌ها رو هم که پدرم سوزونده بود ... کلی دوندگی کرد تا سوابقم رو از ته بایگانی آموزش و پرورش منطقه در آورد ... و مدرسه بزرگسالان ثبت نامم کرد ... 🔸اما باد، خبرها رو به گوش پدرم رسوند ... هانیه داره برمی‌گرده مدرسه ...✨✨✨ ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🔰 👉 @MODAFEH14 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
💢 ذولفقار حیدر 🔹 برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی... 👆👆 #سردار_قاسم_سلیمانی #رهبر #نشان_ذوالفقار ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ 🌷وقتیڪہ عشق خواست در پایِ خویشتن صدهـا هــزار دسته گلِ نوجوان دهد فهمیده‌های قافله گفتند: می‌رویـم ! این خـون ، چه قابل است اگر باغ جان دهد ...🕊 🌹 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
بی نمازی، نحسی میاره .mp3
4.08M
🎧🎧🎧 🎙حجت الاسلام #سعیدی 《بـــــی نـــــمازی، نــحسی میاره》 ⬅️ بسیار زیبا و شنیدنی👆👆 #پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈ســرداررشیــــــداســلام🔻 #شهیــد_علیرضـــــا_نـــــوری🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 واصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ 🍃 در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو در حفاظت کامل ما قرار داری! و هنگامی که برمی‌خیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گوی! #سوره_طور_آیه_۴۸ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #سلام_امام_زمانم 💗 🌼از قعر زمین به اوج افلاک سلام 🍃از من به حضورحضرت یارسلام 🌼صبح است دلم هواییت شد مولا 🍃از جانب قلب من بر آن یار سلام ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ 🍃خدای من🍃 |~‌❥می‌گویند که هــر روز رزق |~❥بندگانت را تقسیم می‌کنی |~❥می‌شود رزق مـــــن |~❥امروز رفاقتی باشد |~❥از جنس شهیــــدان🌹 #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃 #فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩ ✍ ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما که همیشه در مقابل کفر ایستاده‌اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان۰ 🔻درود بر شما ‌ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید. #شهیــد_مرحمــــت_بــــالازاده 🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃 #کلام_شهیـــــد 💢 عاشق انقلاب و امام بود، می‌گفت: عظمت امام را ما نمی‌توانیم درک کنیم، بلکه بعد از قرنها متوجه شخصیت و ابعاد وجودی این دانشمند و حکیم فرزانه خواهیم شد ... #شهیــد_سیدحســـن_نقشه‌چـــی 🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🕊﷽🕊 #بر_باݪ_سخـــــن 💢 آرزوی داوود تخریب‌چی را همه می‌دانستند بارها با خنده گفته بود که "شهادت فقط باید مثل شهادت امام حسین(ع) باشد و حضرت ابوالفضل". 🔻آخرش هم به آرزویش رسید، درست مثل امام حسین(ع) بی‌سر و مانند حضرت عباس(ع) بی دست و پا شهید شد، پیکری چنان تکه و پاره که حتی به خانواده و همسرش هم اجازه آخرین دیدار را ندادند. ▒ مدافـــع حــــرم ▒ #شهیــد_داوود_مرادخانـــــی 🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔻 ۹۸ 👈این داستان⇦《 خفه ‌شو روانی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎زمان ثبت نام مدارس بود ... و اون سال تحصیلی به یکی از خاص‌ترین سال‌های عمرم تبدیل شد ...😍 🔻من، سوم دبیرستان ... سعید، اول ... اما حاضر نشد اسمش رو توی دبیرستانی که من می‌رفتم بنویسن ... برام چندان هم عجیب نبود ... پا گذاشته بود جای پای پدر ... و اون هم حسابی تشویقش می‌کرد و بهش پر و بال می‌داد ... تا جایی که حاضر نشد به من برای رفتن به کلاس زبان پول بده... اما سعید رو توی یه دوره خصوصی ثبت نام کرد ... اون زمان ... ترم ۳ ماهه ... ۴۰۰ هزار تومن ... با سعید، فقط ۶ نفر سر کلاس بودن ...✨ 🔸یه دبیرستان غیرانتفاعی ... با شهریه‌ی چند میلیونی اسمت رو توی لیست بنویسم ... - تو رو خدا اذیت نکنید ... خواهشا درش بیارید ... من، نه وقتش رو دارم ... نه روحیه‌ام به این کارها می‌خوره ... از من اصرار ... از مدرسه قبول نکردن ... فایده نداشت ... از دفتر اومدم بیرون و رفتم توی حیاط ... رای گیری اول صبح بود...🔆 بیخیال مهران ... آخه کی به تو رای میده❓ ... بقیه بچه‌ها کلی واسه خودشون تبلیغ کردن ... اما دقیقا همه چیز بر خلاف چیزی که فکر می‌کردم پیش رفت ... مدیر از بلندگو ... شروع کرد به خوندن اسامی بچه‌هایی رو که رای آورده بودن ... نفر اول، آقای مهران فضلی با ۲۶۵ رای ... نفر دوم، آقای ...😱😳 🔻اسامی خونده شده بیان دفتر ... ✨برق از سرم پرید ... و بچه‌های کلاس ریختن سرم ... از افراد توی لیست ... من، اولین نفری بودم که وارد دفتر شدم ... تا چشم مدیر بهم افتاد با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...😳 🔹فکر می کردم رای بیاری ... اما نه اینطوری ... جز پیش‌ها که صبحگاه ندارن ... هر کی سر صف بوده بهت رای داده ... جز یه نفر ... خودت بودی❓😁 ... 🔸... همه همکلاسی‌هاش بچه های پولداری بودن که تفریحشون اسکی کردن🏂 بود ... و با کوچک‌ترین تعطیلات چند روزه ای ... پرواز مستقیم اروپا ...✈️ 🔸سعی می‌کرد پا به پای اونها خرج کنه ... تا از ژست و کلاس اونها کم نیاره ... اما شدید احساس تحقیر و کمبود می‌کرد ... هر بار که برمی‌گشت ...سعی می‌کرد به هر طریقی که شده ... فشار روحی ای رو که روش بود رو تخلیه کنه ... الهام که جرات نزدیک شدن بهش رو نداشت ... و من... همچنان هم اتاقیش بودم ...😐 💠شاید مطالعاتم توی زمینه های روانشناسی و علوم اجتماعی ... تخصصی و حرفه‌ای نبود ... اما تشخیص حس خلأ و فشار درونی ای رو که تحمل می‌کرد ... و داشت تبدیل به عقده می‌شد ... چیزی نبود که فهمیدنش سخت باشه ... بیشتر از اینکه رفتارهاش ... و خالی کردن فشار روحیش سر من ... اذیتم کنه و ناراحت بشم ... دلم از این می‌سوخت که کاری از دستم براش بر نمی‌اومد ...😔😔 هر چند پدرم حاضر نشده بود ... من رو کلاس زبان ثبت نام کنه ... اما من، آدمی نبودم که شرایط سخت ... مانع از رسیدنم به هدف بشه ...✌️ این بار که دایی ازم پرسید کتاب چی می‌خوای؟ ... یه لیست کتاب انگلیسی در آوردم📕 ... با یه دیکشنری ... و از معلم زبان مون هم خواستم خوندن تلفظ ها رو از توی دیکشنری بهم یاد بده ... کتاب ها زودتر از چیزی که فکر می‌کردم تموم شد ... اما منتظر تماس بعدی دایی نشدم ... رفتم یه روزنامه به زبان انگلیسی خریدم ... 🔹از هر جمله ۱۰ کلمه‌ایش ... شیش‌تاش رو بلد نبودم ... پر از لغات سخت ... با جمله بندی‌های سخت‌تر از اون ... پیدا کردن تک تک کلمات ... خوندن و فهمیدن یک صفحه‌اش ... یک ماه و نیم طول کشید ... پوستم کنده شده بود ... ناخودآگاه از شدت خوشحالی پریدم بالا و داد زدم ...😲 جانم ... بالاخره تموم شد ...👌 خوشحالی‌ای که حتی با شنیدن ... خفه شو روانی ... هم خراب نشد ...😍😂 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1