✨﷽✨
💢 دعای رفع #سیل
دعای پیامبر گرامی(ص) برای باران و منع سیل:
🍀 «اللَّهُمَّ سُقْيَا رَحْمَةٍ ، وَلَا سُقْيَا عَذَابٍ، وَلَا بَلَاءٍ، وَلَا هَدْمٍ، وَلَا غَرَقٍ، اللَّهُمَّ عَلَى الظِّرَابِ وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ، اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا وَلَا عَلَيْنَا».
⛈ "خداوندا! این باران را مایهء رحمت قرار بده نه عذاب و نه بلا و نه ویرانی و نه غرق؛ خدایا! آن را بر تپهها و رستنگاههای درختان و گیاهان فروبار؛ خداوندا! آن را بر زمینهای اطرافمان فروریز نه بر سر خودمان". آمین.
🔸هر مسلمانی به نیّت خود و همسایگان و هموطنان و مسلمانان بخواند، ان شاءالله مستجاب و مؤثّر است.
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ
🍃 ما بر اساس چه عذری به خداوندِ یکتا و حقی که به سوی ما آمده ایمان نیاوریم؟ درحالی که امیدواریم پروردگارمان ما را در زمرۀ شایستگان درآورد
#سوره_مائده_آیه_۸۴
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
❤️🌾
#یادتــــ_بخیــــــر🔻
💠⇦قبل از رفتنت به سوریه برای دفاع از حرم اهل بیت (ع)، توی حرم حضرت معصومه (س) کارت اقامتت را نشانم دادی!↻
🔶گفتم: آقاسید مصطفی، اعتبار این کارت تا 11 بهمنه و بعدش باز باید بدوی برا تمدیدش ... مکافاتی داری ها! خوب بیا ایرانی شو و شناسنامه ایرانی بگیر، خودت را راحت کن!👌
گفتی: ان شالله تمدید همیشگی رو #بیبیزینب (سلام الله علیها) می کند تا برای همیشه ساکن خاک ایران شوم.☺️
🔷وقتی 7 بهمن 1394 درقم تشییعت کردیم و برای همیشه به خاک ایران سپردیمت، تازه فهمیدم 4 روز قبل از اتمام اعتبار کارت اقامتت، بی بی زینب تمدیدش کرد تا برای همیشه ساکن قم شوی!❣
ـ♢〇♢〇♢〇♢〇♢
مــــدافــــــعحــــــرمـ🔻
#شھیــدسیــدمصطفــےموســـوے🌹🍃
#تیپــــــــــفاطمیــــــــــــون💛
《ســــالــــروزشھــــادتــــــ♡》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوهجده 👈این داستان⇦《 گم گشته 》 ـــــــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدونوزده
👈این داستان⇦《 مارگیر 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎شروع کردیم به گشتن ... کل خونه رو زیر و رو کردیم ... تا پیدا شد ... سعید رفت سمتش برش داره ... که کشیدمش عقب ...😳
🔹- سعید مطمئنی این زهر نداره؟ ...
علیرغم اینکه سعید اصرار داشت مارش بیخطره ... اما یه حسی بهم میگفت ... اصلا این طور نیست ... مار آرومی بود🐍 و یه گوشه دور خودش چمبره زده بود ... آروم رفتم سمتش و گرفتمش ...
کوچیک هم نیست ... این رو کجا نگهداشته بودی❓ ...
تو جعبه کفش ...👟
🔸مار آرومی بود ولی من به اون حس ... بیشتر از چیزی که میدیدم اعتماد داشتم ... به سعید گفتم سینک ظرف شویی رو پر آب کنه ... و انداختمش توی آب ... به سرعت برق از آب اومد بیرون و خزید روی کابینت ...
🔻سعید شک نکن مار آبی نیست ... اون که بهت دروغ گفته آبیه ... بعید میدونم بیزهر بودنش هم راست باشه ...
🔹چند لحظه به ماره خیره شدم ...
- خیلی آروم برو کیسه برنج رو خالی کن توی یه لگن ... و بیارش ...
🔸سعید برای اولین بار ... هر حرفی رو که میزدم سریع انجام میداد ... دو دقیقه نشده بود با کیسه برنج اومد ...
🔻خیلی آروم دوباره رفتم سمتش ... و با سلام و صلوات گرفتمش ... و انداختمش توی کیسه ... درش رو گره زدم ... رفتم لباسم رو عوض کردم ...
کجا میری❓ ...
💢میبرمش آتشنشانی ... اونها حتما میدونن این چیه... اگر زهری نبود برش میگردونم ...
صبر کن منم میام ...
و سریع حاضر شد ...✨🍃
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌸 ﷽ 🌸
#طنـــــز_جبھـــــہ
💢 چفیـــــہ
🔷 چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن..
داد میزد:
آهای 🗣🗣
سفره، حوله، لحاف، زيرانداز، روانداز، دستمال، ماسك، ڪلاه، ڪمربند، جانماز، سايه بون، باند زخم، تور ماهیگیریم...
همه رو بردند!!!😱😂😄😂
💠 شادی روحشون ڪه دار و ندارشون همان يک چفيه بود صلوات!
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
#طنز
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1