فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سید_یاسر_جبرائیلی
🔵 مردم بدانید که ایران آماده جهش اقتصادی و تمدنی شده اما لیبرالها معیشت شما را گروگان گرفتهاند ...❗️
💥📣 ما نیاز به #قیام_علیه_لیبرالیسم داریم✊
💎 بـه آمـرین بپیـوندیـد
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
👈 الخائـن خائـف
اگر مسئولین این دو تا کلمه را متوجه بشن کار تمومه!
🔹 از لحاظ روانشناسی هر کسی مخالف عموم جامعه قدم بردارد _ چه مثبت و چه منفی _ منتظر واکنش هست.
🔹 حتی اگر در ظاهر حق به جانب باشد، اما توقع برخورد دارد! و اگر با او برخورد نشود متعجب میشود ✅
❗️به اضافه اینکه ما اعتقاد داریم گروهی اندک اگر راسخ باشند خداوند ياری اشان میکند، الان که اکثریت، با اسلام هستند!
❗️خدا چیزی میداند که امام زمان عجل الله را نمیفرستد.
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
مدیریت رهبرمون با توجه به کارشکنیهای اصلاحطلبا کشور را از ذلت و نوکری امریکا دردوران پهلوی به عزت وقدرت درجهان تبدیل کرده و سران کشورهای دیگر پی بردند کدخداپرستی و گاو شیر ده بودن جز بدبختی و خسارت محض چیز دیگری عایدشان نمیشود و لذا برای دوستی باج.ا.خیز برداشته و متوجه میشوند هر انچه که هست در یگانه پرستی هست و دست از کدخداپرستی برمیدارند
به امید روزیکه اصلاحطلبای برانداز از کدخداپرستی و ذلت پذیری و خودتحقیری به یگانه پرستی و خودباوری برسند...
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
🔴ناهید کیانی طلا گرفت
فرزانه فصیحی طلا گرفت
نازنین ملایی نقره گرفت
تیم قایقرانی روئینگ بانوان برنز گرفتن
این دخترها داخل همین مملکت اسلامی و با همین قوانین،افتخارات بین المللی بدست آوردند.
اگر فردا روزی همین ها پشت به مملکت کردند و با دشمن همصدا شدند بدونید مشکل از اسلام نیست ،از بیشرافتیِ افراده
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
#تلنگر
شیطان : مرا در سه جا یاد کن و بدان من در این سه جا حتما حضور دارم
۱-هنگامیکهمردنامحرمبازنینامحرمباهم
خلوتکردهاندمنسومینآنهاهستم.
۲-هنگامخشموعصبانیت.
۳-بههنگامقضاوت.
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|💚🇮🇷|•
.
براندازانعزیزباکمالاحترامخدمتتونبگمکه😔؛
شماجورابِرهبروشهدایماهمنیستینحالاواس
مامیخواینانقلابکنین!؟😔🤣🤣
.
#سیاسی
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
•|💚🇮🇷|• . براندازانعزیزباکمالاحترامخدمتتونبگمکه😔؛ شماجورابِرهبروشهدایماهمنیستینحالا
تاپای جان برای انقلابمان
برای حفظ حجاب اسلامی
برای شهدا
برای اهل بیت
برای رهبری
خواهیم ماند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امر به معروف چی پس؟
+یعنی همین
غریب..:)
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
آمریکا لاتین با ۶۰۰ میلیون نفر جمعیت تشنهی حضور محصولات و فناوری های ماست ولی به علت عدم توجه ویژه گذشتگان، کشورهای همسایه و حتی کشور های دورتر از ما اونجا بازار خوبی رو راه انداختن.
مقصد سفر فردای رئیس جمهور هم آمریکا لاتین که مطمئنم مثل سفرهای قبلی با دست پر بر خواهد گشت...
🗣 علی صفایی
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
نخرید❌❌❌❌ا
سم جنس پارچه "لنین" هست
و احتمالا وارداتیست و با همین نقوشی که در تصویر میبینید، فراوان چاپ شده
نقوشِ شیطان پرستی و کابالایی صهیونیستی
در احضار اجنه شیاطین و ارتباط با آنها از بعضی از این نقوش استفاده میکنند(اسرائیل و انگلیس)
این مدل پارچه را مُد کردن که در روح و روان انسانها و جذب آنها به سمت شیاطین تأثیر گذار است
🔴 در انتخاب پارچه دقت کنید
این طرح اخیرا در بازار به وفور دیده شده
❌داخل کانالاو گروهاتون بزارین داره فروشش زیاد میشه من خودم چند تاکانال دیدم که میفروشن
تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️❤️
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
هدایت شده از متروکه .
۶۰۰ تایی شدنت مبارک همسایه جان
انشاءالله ۶۰۰۰تایی شدنت رو تبریک بگیم!💛
از طرف👇
@Aztabarzahra
تقدیم به👇
@Iran_gavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لازم نیست حرف بزنی، فقط دستت را دراز کن..😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کاری در حد موشک هایپرسونیک در علم پزشکی
⭕️ لحظهی بینا شدن بانوی شیرازی بعد از ۴۲ سال در یک عمل جراحی پیچیده و ۶ ساعته
🔰 یک تکنولوژی فوق پیشرفته توسط متخصصان ایرانی😍
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
هدایت شده از امام حُسینَم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ من کم آوردم به اباالفضل...💔🥺
╔╦══• •✠•❀❀•✠ • •══╦╗
『@imamhosseineman』
╚╩══• •✠•❀❀•✠ • •══╩╝
📌دو نگاه به خانم ها
یکی از نظر امام خمینی 😍
و دیگری از نظر محمد رضا پهلوی😒
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواستگارهایی که دل میشکنند🤦♂
📻🌿 @Iran_gavi 🌿📻
【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_سی_وششم انگار رنگ و روی خانه با ورود حوریا عوض شده بود.
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
.
#توبه_نصوح۲
#قسمت_سی_وهفتم
حسام به خرید رفته بود. یخچال و فریزر خانه اش خالی بود و وقتی حوریا خواست غذا درست کند او را به خواندن امتحانش دعوت کرده بود. سر راه غذای حاضری هم گرفت و با چیزهای فراوان و بیش از حد نیازی که خریده بود سوار ماشینش شد. مهمان عزیز و نور چشمی داشت و دوست نداشت چیزی کم بیاورد. دوست داشت حوریا بیشتر از خانه ی پدرش احساس راحتی و رفاه داشته باشد و اگر به چیزی احتیاج داشت فراهم باشد. سر راه سری به خانه ی حاج رسول زد و چند پرس غذا برای لوله کش و کارگران همراهش گذاشت و روانه ی آپارتمانش شد. بین اینهمه حس خوشبختی متوجه نگاه پر بغض و غضبناک محمدرضا به زندگی اش نبود.
( محمدرضا می گوید )
با صدای نحس اش سر چرخاندم و او را دیدم که وارد فروشگاه شد. دوست نداشتم با او رو به رو شوم. این چند روز با دیدن جولان دادنش در منزل حاج رسول آن هم در نبود حاج رسول و زنش، عذاب کشیده بودم. فکر اینکه با حوریا تنها باشد و چه غلطی می کند داشت دیوانه ام می کرد. هر چه میخواستم دندان لق حوریا را بکنم و دور بیندازم، کمتر موفق می شدم و با دیدن این پسر بی کس و کار که حالا همه کاره ی حوریا و خانواده اش شده بود آتش به جانم کشیده می شد. خودم را بین قفسه ها پنهان کردم. اینهمه خرید برای دو نفر زیادی بود. مثلا می خواست با این کارها خودش را در دل این خانواده ی ساده جا کند؟ لابد حاج رسول و زنش دارند بر می گردند که آقا خیال خوش خدمتی دارد. کنجکاوی و حسادتم گل کرده بود و بعد از اتمام خریدش او را تعقیب کردم. به سمت خانه ی حاج رسول پیچید. پس حدسم درست بود. حاجی برگشته اما وقتی با سه پرس غذای آماده به خانه رفت شک کردم و کمی منتظر ماندم. بلافاصله بیرون آمد و به سمت آپارتمان خودش رفت. تمام خریدهایش را به علاوه ی دو پرس غذا با خود برداشت و ماشین را همانجا توی کوچه پارک کرد و به آپارتمان رفت. فکرهای مختلف عین خوره به جانم افتاد. شک نداشتم مهمان دارد که اینهمه خرید کرده بود و دو پرس غذا هم باخودش برد. نیشخندی زدم و با خودم گفتم:
_ چه نشستی حوریا که با سه پرس غذا خودت و پدر مادرتو فریب داده و حالا خودش نشسته با مهمونش غذا میخوره و...
همانجا ماندم. نباید این فرصت را از دست می دادم. باید فیلم می گرفتم و مدرک جمع می کردم و حوریا را از سادگی و خریت در می آوردم. من برای به چنگ آوردن این دختر خون دل خورده بودم. نمی گذارم راحت از دستش بدهم. دفعه ی قبل را با دوستان لااُبالی تر از خودش، ماست مالی کرد و مثلا رفع اتهام شد. این بار چه؟! نمیگذارم راحت حوریا را به دست بیاورد. نهایتا یک نامزدی موقتی بود که آن هم به هم میخورد و این بار حاج رسول خودش دخترش را تقدیمم می کند. دم غروب بود که حسام بیرون آمد و ماشین را روشن کرد. هه... باید مهمان عزیزی باشد که قید مغازه را هم زده. انگار منتظرش بود. دوربین گوشی ام را آماده کرده بودم و وقتی که در ورودی باز شد دکمه را زدم و فیلم گرفتن شروع شد اما همین که چشمم به حوریا افتاد، با آن چهره ی شاد و لبخند دلبرانه که حواله ی حسام کرد و کنارش نشست، دستم شل شد و گوشی را پایین آوردم و آن را محکم کف ماشین کوبیدم و از آنجا دور شدم. پس مهمان عزیزش حوریا بود... لعنت به جفتشان که حتی دیدنشان در کنار هم از عهده ی تحملم خارج بود. لعنت به حسام که حق مسلم مرا ربود و تنهایم کرد و برنامه هایم را به هم ریخت. لعنت به حوریا که دوست داشتن مرا ندید و دل به این پسرک بی کس و کار و هرزه داد... از شهر خارج شده بودم. کاش هیچوقت به این شهر لعنت شده بازنگردم.
#به_قلم_طاهره_ترابی
[⛔️]ڪپےتنهاباذڪرمنبعونامنویسنده
موردرضایتاست.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal