eitaa logo
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
809 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
44 فایل
گویندچرادل‌به‌شهیدان‌دادی!؟ والله‌که‌من‌ندادم‌آنهابردند💚🌱 بگوشیم👇 https://harfeto.timefriend.net/17230456282329 کانال دوم @yaran_mehdizahra313 کپی‌رگباری‌؟حلالت‌رفیق 「ٺــــوَڶُــــــڌ۲۶آݕـــإݩ¹⁴۰¹❥︎」 「 اِݩقضا!؟تـﺄخداچہ‌بخـۈاهـد」
مشاهده در ایتا
دانلود
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_بیست_ودوم ] خسته از مغازه بازگشتم. ته دلم سب
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] عروسی افشین در نوع خودش به بهترین شکل برگزار شد. لحظه ی خداحافظی کلید ویلا را توی جیبش گذاشتم و کنار گردنش را بوسه ای زدم و زودتر از تالار بیرون آمدم. افشین با همراهم تماس گرفت و شاکی از اینکه مثل یک مهمان غریبه در جشن اش شرکت کرده ام، از سپردن ویلا به او و النا خیلی تشکر کرد و برای مدتی طولانی که شاید به واسطه ی ویلای من که اجاره بها را از خرجشان کاست، خداحافظی کرد و با آرزوی دیدن من در لباس دامادی تماس را قطع کرد. با پوزخند به خودم و زندگی ام مسیر شهر را پیش گرفتم و از جاده فرعی تالار عروسی روی اتوبان آمدم. نمی دانم چرا نتوانستم محیط خانوادگی و متفاوت از پارتی های مجردی جشن افشین را تحمل کنم‌. چه بر سر خلق و خو و رفتارم آمده بود؟ چرا قرار نداشتم؟ قربان صدقه های پدر و مادر افشین را که به گرد پسر و عروسشان می آمدند و نثارشان می کردند قند توی دلم آب می کرد. شادی و پایکوبی خواهر های افشین به دور عروس و داماد سر ذوقم می آورد اما... چرا جمع خانوادگی را نمی توانستم تحمل کنم؟ خودم را حسابی آماده کرده بودم برای مراسم افشین. با خودم می گفتم بعد از مامان و بابا و مادربزرگ، شاید با شرکت در جشن عروسی افشین باز هم بتوانم مفهوم خانواده را ببینم و درک کنم. دورهمی های سالم و آدم های متنوع و باشرف را ببینم و بی دغدغه برای چند ساعت خوش بگذرانم. اما آشوبی به دلم افتاد که قرار را از وجودم گرفت. ( _چته؟ نکنه حسودیت شد؟) صدای درونم آزارم می داد. یعنی واقعا به افشین، تنها رفیقم، به شب عروسی و خوشبختی اش حسادت می کردم که تحمل نداشتم بمانم و ببینم و لذت ببرم؟ نه... این حسادت نبود. من افشین را با تمام وجودم دوست داشتم. برادرم نبود اما تنها رفیقم و همدم تنهایی هایم که بود. نه... حسادت نبود اما حسرت... بله حسرت بود. حسرت نداشتن ها... نبودن ها... حسرت سالهای تنهایی... پشیمان بودم از اینکه مثل بچه ها، نسنجیده جشن را ترک کردم و دیگر روی بازگشتن را نداشتم. تا نیمه های شب در خیابان های خلوت و سوت و کور شهر با ماشینم دور زدم و خسته به آپارتمانم رفتم. به ساعت نگاهی انداختم‌ ساعت به وقت نماز و شیدایی دختر کوچه پشتی. هه... بدون اینکه لباس هایم را درآورم به بالکن رفتم. چند دقیقه منتظر ماندم. نیم ساعت. یک ساعت. نیامد. خسته به حمام رفتم. چقدر عجیب شدی حسام... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_بیست_وسوم ] عروسی افشین در نوع خودش به بهتری
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] با صدای زنگ موبایلم از خواب پریدم. سرم داشت از درد منفجر میشد. دستم به موبایل خورد و از لبه پاتختی روی پارکت کف اتاق افتاد و خاموش شد. اعصابم به هم ریخته بود. به شدت خوابم می آمد و حالا با این یکه ای که خورده بودم، نبض زدن سردرد تنشی بدی که گوشه ی گیجگاهم را گرفته بود و ول نمی کرد غیر قابل تحمل شده بود. موبایل را برداشتم و آنرا روشن کردم. طولی نکشید که دوباره زنگ خورد. نمی دانم چه کسی پشت خط بود. فقط صدای پسری آمد که گرم احوالپرسی کرد و تند و بی وقفه از دعوت به پارتی اش گفت و تماس را قطع کرد. بلافاصله با همان شماره آدرس مکان پارتی راهم پیامک کرد. « این کی بود دیگه؟ خودشو که معرفی نکرد شماره هم ناآشنا بود... بد به دلت نیار چقدر ترسو شدی... لابد یکی از بچه ها بوده. شماره شو عوض کرده فکر کرده شماره شو داری خودشو معرفی نکرده. وگرنه چه کسی تو گند اخلاق رو میشناسه که اینقدر صمیمی حرف بزنه و مثل آشناها حسام هم خطابت کنه. حالا چیکار می کنی؟ یه پارتی افتادی ها... تو که لیاقت جمع خانوادگی رو نداری... دیشب رو که یادته. لا اقل اینو از دست نده» بی توجه به افکار وسوسه آمیزم به یخچال سری کشیدم. سرم عجیب درد می کرد. یکبار دیگر پیام و آدرس محل پارتی را نگاه کردم جایی خارج از شهر و کاملا ناشناس. عزمم را جزم کردم که سری بکشم. مدتها بود که پارتی نرفته بودم. آخرین پارتی که پارتی خودم بود و خودم هم بخاطر ساناز.‌.. اه اه ااااه آن عفریطه... بخاطر او خرابش کردم. دوست نداشتم فکرم را خراب کنم و خودم را آزار بدهم. تدارک ناهار دیدم و منتظر تماس باربری شدم. قرار بود برای مغازه جنس بفرستند. نزدیک غروب بود که تماس گرفتند. عصبی از این همه تأخیر لباس پوشیدم و به سمت مغازه حرکت کردم. اجناس را که تحویل گرفتم و وسط مغازه رهایشان کردم و مغازه را مهر و موم تعطیل کردم، شب شده بود. از همانجا به سمت مکان پارتی دعوت شده حرکت کردم. خیلی از شهر دور شده بودم که فرعی را پیدا کردم و به آن پیچیدم. انتهای فرعی، نوری پیدا بود که بی شک مکان پارتی را نشان میداد. با تماس افشین به دنیای درون ماشینم بازگشتم _ سلام خوبی؟ چه خبرا؟ _ خبرا پیش شماست شادوماد. خوش میگذره؟ _ اون که بله... خواستم بگم ویلاییم. جات خالی و بازم دستت درد نکنه. اما... یادم دادی عروسیت بعد شام فرار کنم. خندیدم و گفتم: _ من قصد ندارم شام بدم حالا تکلیف چیه؟ _ خودم یه فکری میکنم. کجایی مغازه نیستی؟ _ نه... جنس اومد حوصله نداشتم بچینم. بستم اومدم دور دور. _ پشت فرمونی مزاحمت نشم. امیدوارم فقط دور دور باشه حرفی نداشتم برای پاسخ به افشین. _ برو به عسل خوردنات برس. کاری نداری؟ _ نه... ولی بدون فهمیدم پیچوندی. خداحافظ و تماس را قطع کرد. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
۵۰۰ تاییمون مبارک😍🥳🥳 همسایہ ها تقدیمی نمیدین!؟☺️ 【 ݥڪٺݕ ۮࢪس شۿۮݳ 】 @Iran_gavi
• شـهادت به آسمان رفتن نیست ، بھ خود آمدن است . . 🌼
--------- خیلیا دنبالِ راحت شدن هستن نه ادای تکلیف ، همتون میخواید شهید شید .. پس کی بمونه جلویِ دشمن؟!🔥
‌دوست‌دارم‌اگرشہیدشدم‌پیکرۍنداشته‌باشم ازادب‌به‌دوراست‌درمحضرسیدالشہدا‌ باتنۍسالم‌وڪفن‌پوش‌‌محشورشوم. واگرپیکرم‌برگشت،دوست‌دارم‌سنگ‌قبرۍ برایم‌نگذارند،برایم‌سخت‌است‌ڪه سنگ‌مزارداشته‌باشم‌وحضرٺ‌زهرابی‌نشان‌باشد
ٻسمـِ‌ࢪَبِ‌ڂالِقِ‌‌النۅرِو‌خَلق‌اڶمَہـد؎✨💛 🦋 طریقه خواندن نماز شب 🦋 خب رفقا ... نماز شب در کل 11 رکعته ✨🌸 اول باید 8 رکعت نماز 2 رکعتی مثل نماز صبح بخونیم ( یعنی 4 نماز 2 رکعتی ) به نیت نماز شب ،، یعنی ( 2 رکعت نماز شب میخوانم برای رضای خدا قربةً اِلَی الله ) 🌺✨ در ادامه باید 2 رکعت نماز به نیت نماز شفع خوانده شود در این نماز باید در رکعت اول بعد از سوره حمد ، سوره توحید ( قل هوالله ) و ناس و در رکعت دوم بعد از سوره حمد ، سوره توحید و فلق خوانده شود 🍃✨ اخرین نماز ، یک نماز یک رکعتی به نام وتر است ( یک رکعت نماز وتر میخوانم برای رضای خدا قربةً اِلَی الله ) 🌹✨ طریقه خواندن این نماز : ابتدا بعد از سوره حمد ، 3 بار سوره توحید ، سپس یک بار فلق و بعد آن هم یک بار سوره ناس خوانده شود 🌱✨ بعد به قنوت میرویم و میخوانیم : ابتدا حاجات خود را از خداوند میخواهیم 🌙✨ سپس باید برای 40 مومن طلب آمرزش کنید( در مفاتیح نام این 40 مومن ذکر شده است ) یا میتوانید برای 40 نفر از اطرافیان خود استغفار کنید . به این صورت 👇 اَللهُم اغفر ... فلانی نکته : اگر نام بردن برایتان سخت است میتوانید فقط بگویید : ( اَللهُمَّ اغفِر لِلمومنینَ وَ المومنات وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمات ) 🌱✨ سپس 70 مرتبه : اَستَغفِرُ اللّه رَبّی و اَتوبُ اِلَیه 🌸✨ بعد از آن 7 مرتبه ذکر : هٰذا مَقامُ العائِزِ بِکَ مِنَ النّار 🕊✨ سپس 300 مرتبه : اَلعَفو ☘✨ در پایان یک بار جمله : رَبِّ اغفِرلی وَارحَمنی و تُب عَلَیَّ اِنَّکَ اَنتَ التَّوابُ الغَفور الرَّحیم سپس رکوع و سجود و تشهد و سلام ‼️ هر چقدر به اذان صبح نزدیک تر باشید و نماز را بخوانید ثواب بیشتری دارد ‼️‼️‼️ اگر مقداری از نماز شب را خواندید و اذان صبح را گفتند می توانید بقیه نماز شب را هم به نیت اَداء بخوانید ‼️‼️ اگر تازه میخواهید شروع به خواندن نماز شب کنید یا وقت کم بود میتوانید فقط نماز شفع و وتر را بخوانید یا فقط وتر 💫 التماس دعای مخصوص ✨دعا برای ♥بابا مهدی (عج)♥فراموش نشه❗️ ًِِـُِِ✿َُِِِِِِّ͜͡🌸🕊❥ِِّـٍِِ ًِِ
ما ‌اهلِ ‌توییم..🖐🏿 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
حَ‌ـضرَتِ آقا ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
حضرت‌آقا‌مدام‌میفرمایند: نیرو‌هاے‌جوان‌؛جوانان‌هی‌دم‌ازما جوونامیزنن‌امیدشون‌ماییم✌️🏼🕶! این‌لطف‌خیلی‌بزرگیه‌‌‌بایدقدرشو ❁ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
بہ چادرم مینگرم بہ رنگ سیاهشـ بہ تنهآ رنگے کھ در اینـ هیاهوها رنگـ خویش را نگہ داشتھ… ورنگ عوض نکرده‌تآ ⇓ همرنگ رنگارنگے این شهر بشود بہ چادرم مینگرم کھ مدت‌هاست… قرن هاستـ‌ـ برای حفاظتش میلیون‌ها آدمـ شهید شده اند که مآدر پشتـ درخانه برزمینـ افتاد ولے نگذاشت چادر از روی سرش برزمینــ بیفتد ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
دل‌گیرنبـاش! دلت‌ڪه‌گیر‌باشد‌رهـا‌نمیشوے! یادت‌باشد؛ خدابندگانش‌راباآنچه‌‌بدان‌دل‌بسته‌اند می‌آزماید..🌱! ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
سخت گیرے نیست چاد ابتداے راحتی ست دخترم! این بهترین ارثیّه ے یک مادر است مادر ما حضرت زهراست باور کردنے ست مادرے که از همه زنهاے این عالم، سَر تر است کودکے را زینبی باش آخرش با فاطمه (س)! از همین حالا حجاب تو ،جهاد اکبر است چادرت دارد زمین را آب و جارو میکند! میهمانت آمد از راه آسمان پشت در است ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
ٻسمـِ‌ࢪَبِ‌ڂالِقِ‌‌النۅرِو‌خَلق‌اڶمَہـد؎✨💛 📞از شهید هادی ذوالفقاری به همه خواهـران... 🌱حجابتـان را مثل حجـاب حضرت زهرا(س) رعایت کنید نه مثل حجاب های امروز.. چون این حجـاب هـا؛ بوی حضرت زهـرا (س) نمی‌دهد.🍂 ًِِـُِِ✿َُِِِِِِّ͜͡🌸🕊❥ِِّـٍِِ ًِِـُِِ✿َُِِِِِِّ͜͡🌸🕊❥ِِّـٍِِ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
ٻسمـِ‌ࢪَبِالنّۅرِو‌الذیخَلق‌اڶمَہـد؎✨💛 💥 گناهاتونو بذارید کنار..بعدش به همه چی میرسید😍 چون گناه کردن مخ آدم رو تعطیل میکنه و جلو پیشرفت آدم رو میگیره... خدا تک تک اینارو جبران میکنه...❤️🌺 تو سمت حرام نرو...خدا حلالشو بهت میده😊👍 هم این دنیا هم اون دنیا... ❗️اون گناهی رو بذار کنار که بهش خیلی کشش داری.... مثلا گناه غیبت برای من اصلا جذاب و لذت بخش نیست... اما ممکنه برای شخص تو غیبت کردن خیلی لذت بخش باشه. اگه برات لذت بخشه بذارش کنار تا بعدش خدا کلی به زندگیت خیر و برکت بده و کلی برات جبران کنه.☺️ تک تک اینارو خدا میبینه... من اینارو با ایمان بهتون میگم..چون واقعا رخ میده...❤️ ًِِـُِِ✿ُِِ‌ِِّ‌َِِ🌸🕊❥ِِّـٍِِ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
میگفت↓ -و‌َخدا‌نکنه‌تو‌مجازی‌ حق‌الناس‌کنیم.! با‌چت‌‌نامحرم‌! بایه‌پروفایل‌‌که‌به‌گناه‌میندازه‌! با‌یه‌کانال‌مبتذل بایه‌کپی‌کردن‌که‌راضی‌نیستن‌! با‌یه‌مزاحمت‌! باایجاد‌گروه‌مختلط‌|: با‌تبرج‌ با‌یه‌لایک‌و‌کامننت -حواست‌باشه‌همش‌نوشته‌میشه‌‌رفیق🙂 ‌┈┈⋆┈┈⊰🤍⊱┈┈⋆┈┈ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
حیفِ زمینِ خدا نیست آدم بدونِ وضو روش راه بره؟!🚶🏾‍♂🌱 -شهیدحسن‌طهرانی‌مقدم ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
مثـلافڪرڪن! یھ‌رفیــق‌داشتـھ‌باشـۍ؛ ڪھ‌واسھ‌هم‌بھتـرین‌باشیـن براےیہ‌هدف‌والابجنگیـن‌.. آخرش‌هم‌باهم‌یڪ‌جایڪ‌روزدرڪنار هــم‌شھیدبشـین..! قشنــگ‌نیست؟(: ️️ــــــــــــــ❁ــــ ـــ ــ ـ ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
💕 👀|• دیده از دیدار تو💚 خوشتر تماشایی😌 نیافت✋ /✍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 ➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇 -------•••🕊•••------- @Iran_gavi🌱 -------•••🕊•••-------
مبحث: چگونه زمینه ساز ظهور و یار امام زمان باشیم؟ جلسه اول
انسان برآمده از دو جوهر جسم و روح است و خداوند متعال به انسان اختیار و حق انتخاب داده است، انسان اختیار رشد دادن به هر کدام را که بخواهد دارد، چه روح و چه جسم. می تواند به اوج دنی فتدلی برسد، و یا می‌تواند تا حضیض ذلت کالانعام بل هم اضل سقوط کند. می تواند به جایی برسد که از فرشته برتر باشد و بجز خدا را نبیند و بالعکس می تواند از حیوانات هم پست تر باشد. در این مسیر همیشه بر سر راه انسان دوراهی حق و باطل، دو راهی خیر و شر قرار می گیرد که با انتخاب یکی از این دو راه سعادت و شقاوت انسان رقم می خورد.
البته موقع قرار گرفتن بر سر دوراهی انتخاب به این راحتی نیست بسته به شرایط یا نمی شود حق و باطل را تشخیص داد یا تشخیص دادن کافی نیست نمی‌توان به حق عمل کرد.
برای مثال شرایط مسلمانان در جنگ خندق را در نظر بگیرید، مسلمانانی که ۶ شبانه روز در سرمای استخوان سوز مشغول حفر خندق بوده اند و بعد از رسیدن لشکر کفر، مجبور می شوند برای جلوگیری از نفوذ لشکریان دشمن در کنار خندق به طور شبانه روزی نگهبانی بدهند.
در این شرایط خبر می رسد یهود بنی قریظه هم پیمانش با مسلمانان را شکسته و دست یاری به سوی سپاه کفر دراز کرده و می خواهد از پشت و از داخل شهر مدینه به مسلمانان حمله کنند.
شرایط را در نظر بگیرید، خستگی مفرط از حفر شبانه روزی خندق و سپس نگهبانی در کنار خندق، و ترس هجوم یهودیان از پشت سر و سرمای استخوان سوز. در این شرایط فوق العاده دشوار، شهسوار یلیلی مثل عمرو بن عبدود که به تنهایی هزار نفر را حریف بوده است با اسب از خندق پریده و ندای هل من مبارز سر می دهد.
ما که قبول داریم عده ای از اصحاب حضرت رسول ایمان درست نداشته اند و یا بهتر بگویم منافق بوده اند، اما چرا در هر سه مرتبه ای که حضرت رسول از مسلمانان می خواهد که کسی به جنگ عمرو بن عبدود برود به غیر از امیرالمومنین سلام الله علیه کسی به حضرت رسول جواب مثبت نمی دهد؟ مگر در بین مسلمانان افرادی مثل سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و ... نبوده اند؟ پس چرا آنها پیش قدم برای جنگ نشده اند؟
نظر اکثر کسانی که خود را منتظر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می دانند این است که، معاصران ائمه اطهار علیهم السلام قدر ایشان را ندانسته اند و ائمه اطهار در عصر خودشان تنها مانده و یا یاران اندکی داشته اند. اگر ما آن موقع بودیم و یا اینکه اگر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه ظهور بفرمایند، چه ها که نمی کنیم. برای ﺁﻥ ﻛﻪ ﺩﺭﻳﺎبید ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺩﻫﺸﺘﻨﺎﻙ ﻭ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺷﺒﻬﺎﻱ ﺧﻨﺪﻕ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺣﺪ ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻤﻞ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺳﻬﻤﮕﻴﻦ ﻭ ﺁﺯﻣﻮﻧﻬﺎﻱ ﺑﺰﺭﮒ، ﻗﺼﻪ ﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﺗﻮﺟﻪ شما ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻴﺮﻩ ﺍﺑﻦ ﻫﺸﺎﻡ، ﺝ 3، ﺹ 242 ﻣﻌﻄﻮﻑ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭم.
ﺍﺑﻦ ﻫﺸﺎﻡ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﺑﻦ ﺍﺳﺤﺎﻕ، ﻣﻮﺭﺥ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ، ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺷﺐ را از ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺑﺪﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺧﻨﺪﻕ ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﻲ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﻪ ﺣﺬﻳﻔﺔ ﺑﻦ ﻳﻤﺎﻥ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻟﻘﺐ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩ) ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺩﺭﻙ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻧﺎﻳﻞ ﮔﺸﺘﻪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻓﻴﺾ ﻣﺼﺎﺣﺒﺘﺶ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﮔﺸﺘﻴﺪ. ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﻠﻮﻙ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻳﺪ؟ ﺣﺬﻳﻔﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺿﺎﻳﺶ ﻣﻲ‌ﻛﻮﺷﻴﺪﻳﻢ. ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺁﻩ... ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﭼﻪ‌ﻫﺎ ﻛﻪ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ... ﻧﻤﻲ ﮔﺬﺍﺷﺘﻴﻢ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ﻭ (ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺟﺎﻱ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺩﻳﻢ. ) ﺣﺬﻳﻔﻪ ﭼﻮﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﻨﻴﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺑﺮﺍﺩﺭﺯﺍﺩﻩ ﭼﻪ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻲ؟ ﻛﺎﺵ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺧﻨﺪﻕ ﺑﺮ ﻣﺎ ﮔﺬﺷﺖ، ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﻣﻲ‌ﮔﺬﺷﺖ ﻭ (ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺩﻳﺪﻳﻢ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﺩﻳﺪﻱ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺩﻋﺎﻳﻲ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩی! ) ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺻﻌﺐ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ. ﺷﺒﻲ ﺍﺯ ﺷﺒﻬﺎ (ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺷﺐ ﺟﻨﮓ) ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺑﻨﮕﺮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﭼﻪ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ - ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺩ - ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ، ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺭﺗﺒﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎﺷﺪ... ﺍﻣﺎ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻭﻱ، ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺗﺮﺱ، ﺷﺪﺕ ﮔﺮﺳﻨﮕﻲ ﻭ ﺷﺪﺕ ﺳﺮﻣﺎ ﻭﻱ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻧﺨﺎﺳﺖ.