eitaa logo
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
262 ویدیو
26 فایل
#تابع‌قوانین‌جمھورۍ‌اسلٰامے💚⛓ ڪپی‌رمان‌حرام❌ چنل‌هاۍ‌دیگرمون‌درایتا🌱 @morabaye_shirin @istgahkhoda @DelSheKastE31 @banooye_IdeaLL شرایط @Sh_shahidane
مشاهده در ایتا
دانلود
«🦋به‌نام‌خدای‌تبسم‌هایِ‌شیرین🌿»
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
‹ بی‌توجه‌به‌بدی‌های‌جهان ؛ باز‌بخند . . !✉️🌿' ›
«یا رب العالمین»
ناگھان‌ڪسی‌پیدامیشوددست‌بہ‌سویمان‌
درازمیڪندونجاتِمان‌میدھد 💚'! 
__ خدا‌جانم'(: • ° سلاااام رفقای شهیدانہ اولین روز هفتتون بخیر و شادی🌱🌸 🌸|•@shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇 به سختی اب دهنمو قورت میدم و صدام از ته چاه بلندمیشه +هفته آینده نه نگاه همه رو حس میکنم اما نگاه متفاوت سینا و فاطمه نگاه متفاوتشون میگه فهمیدن دلیل مخالفتمو حتی نفس عمیقی که هردو میکشن روهم حس میکنم سمیرا خانم که از مخالفتم تقریبا جاخورده به من من میافته _خب...خب تو چه روزی راحتی؟! بندازیم چهارشنبه مشکلی نداری جانم‌؟! حرفی میخوام بزنم اما زبونم نمیچرخه سینا بازهم میشه پشتیبانم و جای من پاسخ میده _نه حاج خانم چهارشنبه مشکلی نداره صدای خوشحال عمو محسن بلندمیشه _پس مبارکه ان شاءالله ↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞ _حالا تو برو یه امتحانش کن خسته برمیگردم سمتش +مهسا بابا این به من نمیاد من خودم کت دامن دارم همون اولم گفتم هی گفتی نه دستمو میکشه و کشون کشون به سمت اتاق پرو میبرتم _خب دیگه تا اینجا که اومدیم از اینجا به بعدشم میریم دیگه بیا بپوشش خیلی نازه بخدا وای سحر تو یه چیزی بگو از توی آینه میبینم که شونه هاشو بالا میندازه _بخدا خسته شدم از بس توگوشش خوندم کتو از دست مهسا میکشم و داخل اتاق میرم و درو میبندم _درو باز کنی منم ببینما حرصی و عصبی دکمه آخر کت رو میبندم و درو بازمیکنم +خفه مهسا _بخدا سارا خیلی خوبه توی تنت خیلی خوشگله بیا همینو بخر دیرشد بخدا +اصلا توقیمتشو نگاه کردی؟! _به جای اینکه به مهسا بگی خفه من باید به توبگم خجالت بکش سارا بابا بفهمه اینجوری گفتی خیلی ناراحت میشه بخدا سمت سحر برمیگردم ‌‌+سحرجان بخدا من دیگه ۱۹ ۲۰ سالم نیست مستقلم شاغلم زشته بابام خرجمو بده دیگه مهسا که هولم میده توی اتاق اجازه ادامه دادن بهم نمیده _زودباش ولش کن بپوش لباساتو بریم دیرشد ↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞ _زَوَّجتُ مُوکِّلَتی سارا موسوی لمُوَکَّلی پارسا سلمانی فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ عَلَی المَهر المَعلُوم .... (پارسا) عرق سردی که روی تیره کمرم نشسته و تشویش و اضطرابی که توی وجودم نشسته فقط با قبلت گفتن سارا از بین میره _قبلتُ لبخند عمیقی روی لبم میشینه فرق بین امید و ناامیدی مثل فرق بین عشق و نفرت فقط و فقط به اندازه یک تارمو هست حس اینکه الان سارا محرم من شده کسی که دوسش دارم الان میتونم دستشو بگیرم و به همه دنیا بگم ماداریم برای هم میشیم نه توصیف داره و نه وصفی داره درمقابلش صدای کل کشیدن خانوما که میاد تازه به خودم میام و برمیگردم سمتش و آروم پارچه سبز روی صورتش رو بالامیزنم با دیدن چهره قشنگش که حالا دیدنش برام کاملا حلال شده قند توی دلم آب میشه ڪپے رماݧ حراـم❌ جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️ نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿 🍒 🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
『🌱بہ‌نٰامش‌و‌در‌پنٰاهش🌸』
🌱 ازش‌پرسیدم‌زندگیت‌چطورمیگذره؟ گفت:خط‌خطی -پیگیرشدم‌که‌یعنی‌چی؟ گفت:هی‌نوشت‌شهادت‌من‌هی‌خط‌زدم... 🌱|•@shahidane_ta_shahadat
⧼🌱به‌نامت‌ای‌که‌‌آرام‌ِجان‌هایـے🎈⧽
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
#خداێ‌جان🍒 در اندک من تویی فراوان یا رب... 🌱 🍒|•@shahidane_ta_shahadat
توکل کلمشم قشنگه ، تو و کل ! خداوندگارم ، تو کٌل رو داری کل هستی ، کل همچی دست توعه ! پس دلم قرصه به تو ، توکل به تو♥️🌿
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبایی دیدن همبستگی و اتحاد و کنارهم بودن مردم رو خواستم باشماهم شریک بشم😍🙈 اجرای در 😍❣
شَھـــیدانہ‌تٰا‌شَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇 تبسمی که برای اولین بار روی صورتش نشسته و مخاطبش منم حس شیرین تر از هرشیرینی تودلم مینشونه جعبه ای که مامان کنارم میگیره وادارم میکنه کمی چشم ازش بردارم جعبه رو بازمیکنم و گردنبند ظریفی که باسلیقه سحر خریدیم رو بیرون میکشم +اجازه هست؟! لبخندش شیرینه یا شیرینه یا من شیرین حسش میکنم برمیگرده و توی گردنش میندازم و دوباره صدای کل و کف بلند میشه میخندم برای اولین بار از ته دل باتمام وجود میخندم خوش میخندم؛خوش و شیرین دستبند و انگشتر روهم توی دستش میندازم که برای اولین بار صداشو وقتی میشنوم که دیگه بهم محرمه حتی موقت _ممنونم خیلی زحمت کشیدین +قابلتو نداره. مطمئن باش ارزشت بیشتر ازاینهاست ↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞ +میتونم تلفنتو داشته باشم؟! چشم ریزمیکنه انگارکه میخوادچیزیو از زیرزبونم بیرون بکشه ناخودآگاه خندم میگیره که چین بین ابروهاش بیشترمیشه _شما که شمارمو داشتین نمیتونم جلوی بالاپریدن ابروهامو بگیرم اما از موضعم کوتاه نمیام +خب نه اونموقع داشتم اما تماس باشما مجازنبود اینوپرسیدم بگم تماس مجازه؟! میخنده و سرتکون میده _آره مجازه لبخند دندون نمایی که روی صورتمه مطمئنا به همه نشون میده امشب چه حالیم +باشه پس شبت بخیر صبح ساعت ۸ میام دنبالت که بریم آزمایشگاه با مامانم و نسرین خانم _باشه ممنون شبتون بخیر صدای گریه فاطمه زهرا که میاد منتظر خروج من از کوچه نمیشه و داخل خونه میشه ‌↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞↻∞ باصدای پیامک گوشی به امید دیدن شماره سارا گوشیو بازمیکنم اما با دیدن شماره غریبه بیخیال و خسته گوشیو خاموش میکنم و به دنیای بی خبری وارد میشم ڪپے رماݧ حراـم❌ جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️ نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿 🍒 🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
بسم‌الله النور🌱🌙
«🦋به‌نام‌خدای‌تبسم‌هایِ‌شیرین🌿»
🌿 تَمـٰام‌نَرگِس‌هاۍ‌دُنیـٰا‌ھَم کِہ‌یِک‌جـٰا‌جَمع‌شَـوَند،هیچ‌نَرگِسۍ‌بوۍ‌ یوسـف‌زَهرا‌را‌نِمۍ‌دَھَـد💔!' ✋🏻 🌿|•@shahidane_ta_shahadat