مےگفت‌اگھ‌برآ؎خدآڪارڪنۍ🖐🏼 شھآدت‌میآد‌بغلت‌مےگیرھ👀 آخرش‌میشے‌الگو؎چندتاجوون‌🥥🌱• ڪھ‌آرزو؎شھآدت‌دآرن🖇 همینقدرقشنگ‌‌ودلبر🌻 خدآهمہ‌چیو‌میچینھ‌وآست☕️🎻• توفقط‌بآید‌برآ؎خودش‌ڪآرڪنے... ! • • 🎻"🥥├#شہیدانہ ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••‹🌧️ •ʝσɨŋ↷ 🎻°•| @shahidane_ta_shahadat ‌

🌱| #شهیدانه اگه خُـدٰا رو↫♥️|• بیشتَر از خـودِت ‌دوسـت ‌داشتـٰی به ‌شَهید شُدنت‌ شَڪ ‌نڪُن...↜🌿| °🌿| @shahidane_ta_shahadat

‹🖤🌧› 🖤¦⇢ اگࢪسرۍبہ‌گلزاࢪشھدازدۍ🌱 مطمئن‌باش‌شھدا…♥️ آنقدࢪمࢪام‌ومعرفت‌وجوانمࢪدۍ🥺 دࢪگلبࢪگ‌هایشان🌸 جاࢪیست‌…🌊 ڪہ‌توࢪادست‌خالےرَدنڪنند🖐🏻 - 🖤 ⃟¦🌧⇢ #شهیدانه ✨ •• 🖤 ⃟¦🌧⇢ #گاندو •• 🖤 ⃟¦🌧⇢ #محرم •• ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↷ 🖤 ⃟🌧|@shahidane_ta_shahadat

‹☁️🖤› 🖤¦⇢عزیزم! من از بی قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده ام؛من به امیدی از این شهر به آن‌شهر و از این صحرا به آن‌صحرا در زمستـان و تابستان می‌ روم. کریم ، حبیب، به کَرَمت دل بسته ام، تو خود میدانی دوستتــــ دارم. خوب میدانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن. قسمتی‌ازوصیت‌نامه‌حآج‌قاسم- '🌱° - 🖤 ⃟¦☁️⇢ #شهیدانه •• ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ↷ ☁️ ⃟🖤|@shahidane_ta_shahadat

‌#شهیدانہ🌿 یه آقایے بود ڪه توے آخرین مداحیش گفت: [یعنے قسمت میشه منم شهید بشم تو سوریه؟] دقیقا بعد از اون مداحے رفت سوریه و شهید شد.😌🤞🏻 #شهیدحسین‌معزغلامے ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‎‎‌ 🌿°•|@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانه🧡 ••🔥" 𖧹 دنیاجا؎ #ماندن‌ نیستـ 𖧹 بھ‌چگونه‌رفتنت 𖧹 فڪر‌ڪن ! 𖧹 مُردن‌یا 𖧹 شھادت 🍁|• @shahidane_ta_shahadat

#شهیدانه 💖 سالگرد زمینی✨ شدنت مبارک ❤️ به وقت⭐️ ۷/۲۱ سالگرد زمینی شدن 🌻 ❤️°•☁️شهید بابک نوری☁️•°❤️ 🎆|• @shahidane_ta_shahadat

#شهیدانه 💖 فرازی از وصیت نامه ی شهید بابک نوری به مادرشان : مادرجان ! حالا دیگر من کنار تو نیستم امید روزهای پیری ات که قرار بود اب دست تو بدهم .😔 همیشه در پی درخ واست برای به میدان رفتن از من می پرسیدی :(بعد از رفتن تو من چه کنم؟) و من همیشه می گفتم:( صبر )💔 این صبر را ساده به زبان می اوردم در حالی که صبر کردن به زبان راحت است اما در عمل، جان را تکه تکه می کند . اما تو صبر کن و هیچ وقت این جمله را از ذهنت گذر نده که من برای که رفتم ؟😞 که رفتنم تنها و تنها برای خدا بود پس اگر دیدی بعد از من بعضی ها به ترکستان رفتند این را بدان که جنگ الک خدا برای محاسبه بود هرکس کوچک تر شد ،افتاد و خریده شد و هرکس خود نشکست ،ماند و همین خود نشکستن آرمان ها را شکست . (عاشق ابدیت پسرت بابک)✨💔

#شهیدانه🌱 شهید ابراهیم همت هر وقت‌ می خواست‌ برای بچه‌ها یادگاری بنویسه مینوشت: "من کان لله،کان الله له" هرکی با خدا باشہ خدا با اوست...😍 شهید ابراهیم همت 🍭|•@shahidane_ta_shahadat

• . #شهیدانہ🌱 #رفیق شهیدم🍊 به پوسٺر حٰاج همت روی كمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من همان جملہ حاج همت است! با خدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم:) شھیدروزاول شهید محمودرضا بیضاہے🌸❄️ 🌼l•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ🌿 ^مۍ‌گفت : هر‌وقت‌فکرکردۍخیلےعاشقے یہ‌سربروگلزارشهدا‌رسم‌ عاشقےهم‌یاد‌بگیر..!ｼ(:♥🌿 🌿|•@shahidane_ta_shahadat ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#شهیدانه🕊 خوش به حال اونایی که 《فی الارضِ مجهولون فی السماءِ معروفون...》 هستند . . . 💖|• @shahidane_ta_shahadat

• . #شهیدانه🌿 دل‌گیر‌نباش... دلت‌که‌گیر‌باشه،رها‌نمی‌شوی؛یادت‌باشه خدا‌بنده‌هاشو‌با‌همون چیزی‌که‌بهش‌دل‌بستن آزمایش‌میکنه... _شهید‌ابراهیم‌همت ('': 🌿|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ🌿 گاهی‌وقتا‌‌به‌شوخی‌می‌گفت درجه‌برای‌آبگرمکن‌‌است.. "به‌درجه‌اعتقادی‌نداشت و‌دنبالش‌‌هم‌‌نمی‌رفت روی‌لباسش‌‌هم‌‌نمی‌زد" می‌گفت‌درجه‌رو‌باید‌خدا‌‌ بده‌تاشهادت‌نصیبت‌بشه‌...♥️ #شهیدجوادمحمدی🌱 🌿|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ🌻 مـٰادَر گُفت : نَرو ، بِم‌ـٰان!!😔 دِلَم میخواهَد پِسَرَم عَصـٰای دَستَم باشَد...! گُفت : چَشـم هَر چه تـو بِگویے!🙂 ⏳فَقَط یِك سُوال...؟ میخواهی پِـسَرَت عَصـٰای ایـݧ دُنیـٰایَت بـٰاشَـد یـٰا آݧ دُنیـ🌎ــٰا مـٰادرش چیـزی نگفت و بـٰا اشـك بدرقه اش كرد...🕊 +شهیدجوادرحمانی‌نیکونژاد 🌻|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ🌸 وقتے‌میومدخونہ دیگه‌نمیذاشت‌من‌کار‌کنمـ🙈 زهرا‌رو‌میذاشت‌رو‌پاهاش وبا‌دست‌بہ‌پسرمون‌غذا‌میداد میگفتم : یکےازبچہ‌ها‌رو‌بد‌ه‌بہ‌من! بامھربونےمیگفتـ : نہ‌شما‌ازصبح‌تا‌حالا بہ‌اندازه‌کافے‌زحمت‌کشیدی؛🌻🖇 دوستاش‌بہ‌شوخے‌میگفتن : مهندس‌کہ‌نباید‌تو‌خونه‌کار‌کنہ! میگفت: من‌کہ‌از‌حضرت‌علے؏ بالاتر‌نیستم؛مگہ‌بہ‌حضرت‌زهرا کمك‌نمیکردند✨؟! #شھید‌عباس‌بلباسے♡ #روایت‌عاشقانہ 🌸|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ🦋 همیشه‌با‌وضو‌بود‌، موقع‌شهادتش‌هم باوضو‌بود‌. دقایقـےقبل‌از‌شهادتش وضوگرفت‌و‌رو‌به‌من‌گفت‌ان‌شاءالله‌آخریش‌باشه(: آخریش‌هم‌شد...💔:) #شهیدمحمودرضابیضایـے 🦋|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانه🌷🕊 میگَن‌ناٰمہ‌اَعمال‌‌شُـھدا [حَقُّ‌ٱللھ] ندارِه‍.. براےخُدا‌ڪه‌از‌خودت‌بِگذرے خدا‌اَزخودش‌برات مےگذرھ♡🌱 🖤|• @shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ🌿 پدرشون،خوابشون‌رو میبینھ میگہ پسرم ! بعداینڪه‌تیر‌خوردۍ‌و به زمین خوردۍ آیا‌ دردێ ࢪوحس‌ڪردی‌یانه' ؟! گفٺ‌بابادردچیه؟😳 صحبٺ‌ازچےمیڪنی ! گفٺ‌چرا؟ گفٺ‌اصن تیرخوردم‌بھ زمین‌نخوردم🙂 چششموبازڪردم‌دیدم‌آقاسرموبہ‌دامن‌گرفت -شهید مرتضی زارع #میفهمی‌ࢪفیق‌آقا‌سرشون‌رو‌بھ‌دامن‌گرفت:)♥️ 🌿|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ👑 گفت:میری‌جبهه‌مامان‌جون،کی‌میای؟  گفت:ان‌شاءالله‌شب‌عروسی‌دخترخاله میام.گفت:دخترخاله‌ڪه‌۱۶سالشه‌ ڪوتاعروسیش؟! رفت‌جبهه؛دقیقاً۱۱سال‌بعد،شب‌عروسی دخترخالہ،استخوانهای‌مفقودش‌اومد! _حاج‌حسین‌یکتا 👑|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدآنه🦋 ✨می‌گفټ:↓ •°🌱اگر‌مےخواهید‌نذرے‌ڪنید فقط‌ #گناه‌ نڪنید...!مثلا‌نذر‌ڪنید یڪ‌روز‌گناه‌نمےڪنم‌هدیہ‌بہ‌آقا‌صاحب‌الزمان «عج»‌‌🧡 از‌طرف‌خودم•°‌یعنے‌از‌طرف‌خودتان‌عملے‌را‌براے‌سلامتی‌و‌تعجیل‌در‌فرج‌آقا‌امام‌زمان‌«عج»‌انجام‌مےدهید‌ڪہ‌یڪے‌از‌مجربترین‌ڪارهابراے‌آقا‌است.🌿🙂 _شہید‌مجید‌‌سلمانیان 🦋|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانہ🌿 پرسیدناهارچۍداریم‌مادر؟! مادرگفت‌باقالۍپلوباماهے ! باخنده‌روڪردبھ‌مادرش‌گفت "ماامروزاین‌ماهیارومیخوریم‌ ویھ‌روزی‌این‌ماهیامارو...💔" چندوقت‌بعد‌تو عملیات‌والفجر ۸ داخل‌اروندرود‌گم‌شد🌊 ودیگرمادرش‌لب‌بھ‌ماهےنزد ... -شهیدغلامرضاآلویی 🌿|•@shahidane_ta_shahadat

#شهـیـدانہ... ارمنۍبود؛مۍخـواست‌زبـٰان‌فـارسۍ‌رو یادبگیردتصمیم‌گرفـت‌یہ‌ڪتاب‌فـارسۍ روانتـخاب‌ڪـنہ‌وبراۍتمریـن‌بخـونہ....! تـصویرچـھره‌نـورآنۍابـراهیم‌روۍجـلدِ ڪتـٰاب‌،چشمش‌روگرفت‌ڪتاب‌سـلام‌بر ابراهیـم‌روخوندمسلمون‌شدشیـعہ‌شد... طـلبہ‌شـدساڪن‌قـم‌شدایـن‌داستـٰان‌یڪ‌ خانم‌تازه‌مسلمـانہ #خـٰانم‌نازلۍمارگاریان ‌ 🌸°| @shahidane_ta_shahadat

#شهیدانه دستش رو محکم گرفتم.. +گفتم بحثُ عوض نکن! این سوختگیِ رویِ دستت چیه هادی؟! خندید.. -سرشُ پایین انداخت گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم :) -شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری🕊 🌸|•@shahidane_ta_shahadat

#شهیدانه خیلی به بحث حجاب اهمیت میداد. وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه ، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم می‌کرد.... میپرسیدم :چی شده باز؟ با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این  سر و وضع  بیرون بیاد...💔🚶🏻‍♂ -شهید مصطفی صدرزاده 🌿|•@shahidane_ta_shahadat