eitaa logo
زندگی شهیدانه
230 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
726 ویدیو
71 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند». ادمین: @Ashahidaneh110 #زندگی_شهیدانه
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠💠بسم الله الرحمن الرحیم💠💠💠 🌀آیا در منزل قرنطینه هستید ؟چند روز ؟ حوصله تان سر رفته ؟ تحملتان تمام شده ؟ خیلی خسته شدید؟ 🔰 لطفا این متن را با دقت بخوانید ببینید یک عده برای شرف و عزت و ناموس ودین ما چه کشیده اند .......( خاطره ای از ۱۸ سال ، سرلشگر ،اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی که آخرین اسیری هم بود که آزاد شد) ♻️ آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بودکه رفت( اولین اسیر بود) و آخرین نفری بود که برگشت.... اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود ♻️حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... 📚کتاب خاطرات دردناک.ناصر کاوه. ♻️باما همراه شوید تا باهم ویروس‌های عقیدتی را شکست دهیم 💪.👇👇👇 🇮🇷 باتوکل . ____ https://eitaa.com/joinchat/284753958Cfff7d2b528
در شب شهادت امام موسی کاظم علیه السلام قرائت دعای توسل در ساعت ۲۰ و استغاثه ی سراسری مردم ایران به باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام. کاظم علیه السلام توسل ۲۰ eitaa.com/shahidaneh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو این ایام کرونایی و قرنطینه خانگی اگه کنترل زبان باشه، خیلی از مشکلات یا به وجود نمیاد یا زود برطرف میشه. گفتن فضیلتی بالاتر از گفتن هست. پیشنهاد میکنم حتما این داستان رو بشنوید... زبان گفتن eitaa.com/shahidaneh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  شهید مدافع حرم مهران عزیزانی که با آغاز جنگ سوریه به این کشور هجرت کرده بود تا مقابل تروریست های تکفیری در کنار دیگر مجاهدان، از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند سرانجام پس از سه هفته اسارت در دست شقی ترین و وحشی ترین گروهک تروریستی جبهه النصره به شهادت رسید. روحش شاد مهران عزیزانی حرم eitaa.com/shahidaneh110
هدایت شده از علیرضا پناهیان
👤 علیرضا پناهیان: توسل خانوادگی در شب سال نو را جدی بگیریم و به دیگران توصیه کنیم(۲۸اسفند۹۸) 🙏 به امید رهایی مردم جهان از ابتلا به بیماری کرونا 👈🏻 قرائت دعای توسل در شب شهادت باب الحوائج امام کاظم(ع) 🔻امشب، ساعت ۲۰، خانه هر ایرانی @Panahian_ir
در قصه کرونا شاهد حمله ی رقت بار شهروندان رشد یافته در سیستم منفعت گرای لیبرالیسم به فروشگاهها و خالی کردن آنها بودیم. بله یکی از ادله ی آن پی ریزی سیستم توزیع بر مدار فروشگاههای بزرگ و مال ها می باشد که رشد مصرف گرایی و خرید یکباره و حجیم و حتی خرید آنچه بدان نیاز نیست مؤثر می باشد که متأسفانه چند صباحی ما نیز شاهد رشد افسارگسیخته ی این هایپر مارکت های زنجیره ای سود محور در کشورمان‌هستیم. در مقابل، سیستم توزیع مویرگی مایحتاج زندگی از طریق بقالی ها و مغازه های خرد و سنتی را می بینیم که با چند قدم دور شدن از خانه به دو یا سه تا از آنها برمیخوریم.این نوع عرضه، علاوه بر ایجاد شغل برای تعداد زیادی از افراد جامعه با توجه عرضه ی کالا بدون تخفیف و بر اساس قیمت مقطوع و مندرج بر روی آن مانع از طمع کردن افراد و رشد افسارگسیخته ی مصرف گرایی میشود. ضمن اینکه در دسترس بودن و فعالیت شبکه ای این مغازه ها نگرانی از نایاب شدن مایحتاج زندگی را نیز برطرف میکند. ولی فارغ از این دلیل که در جایگاه خود و با یک نگاه برون دینی قابل بررسی است، این بحران ها عرصه ی محک خوردن جهان بینی ها مختلف مدعی سعادت بشر است. انسان رشد یافته در یک جهان بینی مادی و غیر معتقد به نظام حساب و‌کتاب در جهان آخرت تنها حیات خود در عرصه ی زندگی مادی را میبیند و تنها در جایی قدم بر می دارد که منفعتی برای او‌حاصل گردد. ولی انسان رشد یافته در جهان بینی توحیدی که دنیا را گذرگاهی به سمت آخرت میبیند مجاهدانه کمر همت بسته و برای نجات خود و دیگران از پول و آبرو و حتی جان خود سرمایه میگذارد و برای رفع بحران قدم بر می دارد. جهاد به معنای تلاش حداکثری برای دفع موانع حاکمیت الله خود نمایی میکند و مجاهدین الهی عرصه ای جدید برای جهاد خود میابند. ولی در سیستم منفعت گرای لیبرال آنچه مهم است من هستم و آنکه باید به فکر من باشد هم من هستم. هیومنی که زندگی خود را از تولد تا مرگ خلاصه کرده و مانند غریقی فقط برای چند صباح بیشتر زنده ماندن دست و‌پا میزند. در سیستم الهی (وقِّرُوا کِبارَکُم) به ما حکم میکند بیش از جوانها سالمندان را ‌مورد توجه و اکرام و درمان قرار دهیم که لطف به آنها مایه نزول برکت و رحمت الهی میگردد ولی در سیستم مادی، فرد هشتاد ساله دیگر یک نیروی کار به حساب نمی آید و اگر هر چه زودتر هم بمیرد به چالاکی جامعه در مسیر تولید ثروت کمک بیشتری نموده است. با این نگاه بستری کردن یک پیرمرد و مراقبت از چه توجیهی دارد؟؟؟ الکلام کرونا و مانند آن، بار دیگر صحنه ی نبردی برای جهان بینی ها ایجاد نموده است که وعده ی نصرت الهی پیروزی را در نهایت برای قومی رقم زده که باورمند به یک جهان بینی توحیدی بوده و در مسیر تحقق توحید مجاهدانه گام بردارد. کرونا جلوه ای دیگر از تحقق توحید بینی الهی eitaa.com/shahidaneh110
﷽ ✅ خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی ✍ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او». آن بعثی گفت: «او اذان گفت». برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم». مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو». برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است». به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود. ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند ، آب می‌آورد ، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد» . می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم . گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم» . سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار می‌کنم . این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن . دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است . در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام . اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید : بیا آب آورده‌ام . مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم . عراقی‌ها هیچ‌ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند . تا نام مبارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند». همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم . لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم . او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم . گفت : دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی . الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم . ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد . يازهرا (س) ناگفته (به روايت علی اكبر ابوترابی)، عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷ eitaa.com/shahidaneh110
همه ی عزیزان رو به خواندن خاطرات جوان مدافع حرمی که مدافع سلامت شد، دعوت میکنم.👇👇👇 https://www.farsnews.ir/news/13990123001044/این-پرستار-داوطلب-مدافع-حرم-است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 باورش سخته، ولی واقعیت داره خودتون ببینید... ارسال شده توسط حوزه مقاومت بسیج سیدالشهدا(ع) 🔸 چه برنامه‌ای برای جبران این عقب ماندگی (استان یا شهر، یا منطقه یا محل یا شاخص) داریم؟🤔 🔆 بالاخره باید از یک جایی شروع کرد....☺️ لایکلف الله نفسا الا وُسعَها... ظرفیت‌های خودمون رو بشناسیم (خودم چی بلدم؟ از چه کسانی میتونم کمک بگیرم فکری، یدی، مالی، موقعیتی و....) و کاری کنیم. طرح و ایده‌هاتون رو برای کانال بفرستید🔻 @attarieh 🕌 http://eitaa.com/joinchat/3553165344C81c3cee168 🌷در صورت صلاحدید این کلیپ رو به کسانیکه دوستشون دارید و عاقبتشون برای شما مهمه برسونید🌷
خاطره طنز رزمنده ی عزیزی میگفت: در منطقه عملیاتی بودیم. هر لحظه صدای سوت خمپاره و شلیک گلوله و..‌. از دور و نزدیک به گوش میرسید. نیاز به قضای حاجت داشتم.😁 آفتابه ای پیدا کردم تا خودم رو به یک منطقه امن برسونم. در حال رفتن به دستشویی بودم که صدای سوت خمپاره اومد و من هم سریع آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم. به خیر گذشت و دیدم خبری نشد. با خودم گفتم حتما خمپاره عمل نکرده و یه گوشه ای در خاک فرو رفته. بلند شدم و به مسیر ادامه دادم و دوباره صدای سوت شدیدتر و نزدیک تر اومد و من آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم ولی باز هم انفجاری صورت نگرفت. عجب. دوباره بلند شدم و با خودم گفتم انگار امشب هیچ خمپاره ای عمل نمیکنه. در حالی که آب آفتابه کم شده بود به سمت منطقه ی امن در حال حرکت بودم که دوباره صدای سوت خمپاره اومد و من هم که عزم خیز رفتن داشتم با چرخش آفتابه دیدم بالای آفتابه سوراخی هست که وقتی در جهت باد قرار میگیره صدایی سوتی تولید میکنه که شبیه صدای سوت خمپاره بود. منم که هر لحظه آماده شنیدن صدای سوت خمپاره بودم با صدای سوت آفتابه خیز میرفتم.😂😂 خمپاره آفتابه شفاهی eitaa.com/shahidaneh110
بخشی از وصیت نامه ی سردار عزیز شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟  خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران. عزیزم! من از بی‌قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن. خدایا! وحشت همه‌ی وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به حُرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آن‌ها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن. معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بار‌ها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان‌که شایسته تو باشم eitaa.com/shahidaneh110
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در یکی از سخنرانی‌های خود به استفاده از فرصت‌ها در شرایط بحران اشاره دارند و می فرمایند: من با تجربه این را می‌گویم که میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن، این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.
این نکته رو بگذاریم کنار بیان دیگر بزرگان در باب ترس.
امام خامنه ای: ایشان در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۲۹۴ می فرمایند: ترس ریشه همه ی بدبختی ها در زندگی انسان است. شما در طول تاریخ نگاه کنید. چه چیزهایی موجب شد طرف داران حق در اقلیت قرار گیرند؟ آدم وقتی پیگیری و مطالعه میکند، می بیند منشأ همه ی اینها ترس است. همچنین در کتاب انسان ۲۵۰ ساله ص۱۵۰ در جایی که از روش های جریان باطل برای رسیدن به هدف یعنی کسب قدرت سخن می گویند به استفاده از روش قدرت نمایی و سرکوب شدید مخالفین اشاره میکنند. برآیند طبیعی این روش ایجاد ترس و سلب قدرت اقدام از افراد جامعه است که امکان جولان باطل را بهتر فراهم می آورد.
ترس انسان را زمین گیر میکند. جرأت اقدام را از انسان میگیرد. دست انسان را از انفاق می بندد. سبب سرزنش اهل حق میگردد. انسان را به طمع می اندازد و..‌. همه ی اینها از ترس است ولی اهل ایمان... اهل ایمان نمی ترسند. کسی که از خدا ترسید از هیچ چیز دیگر نمی ترسد. أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻧﻪ ﺑﻴﻤﻰ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ . یونس ۶۲ eitaa.com/shahidaneh110
حضرت آیت الله حائری شیرازی(ره): ترس زندان انسان است، سلول انسان است. هر جا ترس همراه انسان است، انسان در سلول است؛ در زندان است. اگر یکبار آمد داخل صحنه و مقابله کرد، او را در هیچ شیشه‌ای نمی‌توان حبس کرد. این روح از شیشه خارج شده است و وقتی از شیشه خارج شده دیگر نمی‌توان او را دوباره در شیشه گذاشت.
به نظرتون فرق احتیاط کردن و ترسیدن چیه؟ اصلا فرق دارن؟ میشه احتیاط کرد ولی نترسید؟
شهید سید مرتضی آوینی: خوفْ فرزند شک است و شکْ زاییده ی شرک و این هر سه، خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حق اند... که اگر با مرگ انس نگیری، خوفْ راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد. eitaa.com/shahidaneh110
رعیت زاده ای که شجاعتش او را عزیز کرد. رهبر معظم انقلاب: (یکی مثل شهید محمد شهسواری - آزاده‌ی سرافراز جیرفتی - به یک چهره‌ی ماندگار در کشور تبدیل می‌شود؛ نه به خاطر این‌که وابسته‌ی به یک قشر برتر است؛ نه، او یک رعیت‌زاده و یک جوان برخاسته‌ی از قشرهای پایین اجتماع است؛ اما آگاهی و شجاعت او، او را در چشم مردم ایران عزیز می‌کند. آن روزی که ماها پای تلویزیون نشسته بودیم و دیدیم این جوان در چنگ دژخیمان رژیم بعثی صدام و زیر شلاق و تازیانه‌ی آنها فریاد می‌زند: ((مرگ بر صدام، ضد اسلام))، نمی‌دانستیم ایشان جیرفتی است؛ نه اسمی از او شنیده بودیم و نه خصوصیتی از او می‌دانستیم. اما همه‌ی وجود ما غرق تعظیم و تجلیل از این جوان آزاده شد. بعد هم بحمداللَّه به میان مردم و کشور ما برگشت. امروز هم به عنوان یک شهید نامدار و نام‌آور در میان ملت ما مشهور است. بنابراین در نظام جمهوری اسلامی، تعیین‌کننده‌ی رتبه‌ی انسانها، ارزش‌های معنوی است؛ ((انّ اکرمکم عنداللَّه اتقیکم)).» eitaa.com/shahidaneh110
زندگی شهیدانه
خاطره طنز رزمنده ی عزیزی میگفت: در منطقه عملیاتی بودیم. هر لحظه صدای سوت خمپاره و شلیک گلوله و..‌.
این روزا خیز رفتن خیلیامون سمت دوا و درمون از همین قبیله. یکی نیست بهمون بگه بابا سوت آفتابه هست، نه سوت خمپاره. چرا الکی ترسیدی و خیز برداشتی؟؟؟
شک و یقین بر دو قسم هست شک و یقین منطقی که تابع برهان و بود و نبود دلیل عقل قطعی هست شک و یقین روانشناختی که تابع هیچ چیزی نیست و اتفاقا هیجانات و احساسات بیشترین اثر رو در ایجاد این حالت روانی داره. نوع ما آدم ها گرفتار یقین و شک روانشناختی هستیم. مثال: الان به ما گفتن در ملاقات ها به هم دست ندید تا ویروس انتقال پیدا نکنه. حالا ما چند نفر به هم رسیدیم که میخوایم با هم گفتگوی نزدیکی داشته باشیم و بعد غذا بخوریم. حالا اگه وقتی به هم رسیدیم و دست دادیم و بعد دستامون رو شستیم آیا مشکلی پیش میاد!؟؟ خب اگه قراره مشکل پیش بیاد که جمع شدن ما خودش آغاز مشکل هست. چون افراد به ده جور وسیله دست میزنند که شما اصلا متوجه اونا نمیشی و دست شما هم به اونا میخوره، مثلا دستگیره ی در و کلی وسیله ی دیگه. حالا این وسط من به دستگیره در و هر وسلیله ی مشترکی دست میزنم ولی به افراد دست نمیدم. این حاصل یک فضای روانی حاکم بر وجود ما انسانهاست که اصلی ترین رسالت رسانه در ایجاد جنگ شناختی هست. رسالت رسانه ایجاد فضایی است که من خارج از الگویی که او به من تحمیل نموده است نتوانم فکر کنم. بحث بسته بودن اماکن دینی و مساجد و باز بودن دیگر مراکز شلوغی که توجیه اقتصادی هم داره رو در همین پازل میشه ارزیابی کرد. الان اینقدری که ما از رفتن به مسجد میترسیم و واهمه داریم آیا از رفتن به پارک و پاساژ هم میترسیم؟؟؟؟ آیا مراقبتی که در دیگر اماکن شلوغ انجام میدهیم (که نمیدهیم) را در مسجد نمی توانیم انجام دهیم؟؟؟؟ شناختی eitaa.com/shahidaneh110
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3992/5192/53985/فداکاری-یک-فدایی-دیگر قصه ی اصرار دختری نوزده ساله برای ازدواج با یک جانباز ۷۰ درصد. eitaa.com/shahidaneh110
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت های جالب مهمان برنامه تلویزیونی 🔹می‎رفتم تلفن عمومی و به آسایشگاه زنگ می‎زدم تا یک جانباز ۷۰ درصد پیدا کنم و با او ازدواج کنم! @Farsna
اولاد فدای حرم عمه سادات رفتیم که بمیریم دگران یاد بگیرند کرم eitaa.com/shahidaneh110
بابا فدای حرم عمه ی سادات... eitaa.com/shahidaneh110