⏌̈̇ࡄܣܢߺ࡙ࡅߊܢߺ߭ܣ⎾🇮🇷
#خاطره
[کمۍاززندگیـنامہ]
متولدمھرماههزاروسیصدوھفتاد یک🌸
آذرۍالاصل،متولـدوساڪنرشت
دانشجوۍڪارشناسۍارشد دانـشگاهتھران🌿
بہگفتہےپـدرومـادرفرزندےپـر انرژےپـرجنبوجـوشبودپـدر مۍگـویدنورایـمانازچـشمهاے بابڪشمۍریـخت..🙃
مـادرمۍگفتبابڪشازبھترینها بـود..🙂
خـواهرشمۍگـفتداداشبابڪش عاشـقآراستگۍوتیپ زدنبـوده استوبـرادرےکہبـغضازخانـہهاے گـلویشپیداستوبـرقاشڪدر
چـشمانشهُویـداستمۍگویـد
بابڪبسیـاربـاایمانبـود😇
جوانقصہےجـوانۍدهـہهفتـادے
زیـبا،ورزشڪار،بسیـجۍ،دانـشجـو و..♥
ازهمہمـوقعیـتهاےدنیـایۍاش
گـذشت
و در۹۶/۸/۲۷ درمنطـقہالبـوڪمال سوریہبہسوےپـروردگـارشپـرواز ڪرد..💫🕊
#رفیقݜهیدم
#شہیدبابڪنورے♥️
{♡@shahidanehh♡}
⏌̈̇ࡄܣܢߺ࡙ࡅߊܢߺ߭ܣ⎾🇮🇷
#خاطره [کمۍاززندگیـنامہ] متولدمھرماههزاروسیصدوھفتاد یک🌸 آذرۍالاصل،متولـدوساڪنر
#خاطره🎞
✨🍃رفیقشہید:
🌼برای اولین بار و آخرین بار که شهید بابک #نوری و شهید عارف #کایدخورده رو دیدم زمانی بود بچه های مقاومت ل ۲۵ کربلا حدود ۲۵۰۰تا ۳۰۰۰متر به داخل خاک دشمن نفوذ کرده بودند.💫
🌻 با بچه های ل ۲۵کربلا مازندران تازه رسیده بودم به خط. زمانی که رسیدم گلوله های خمپاره و توپ بیست و سه مثل بارون به سمت بچه ها میومد.🌷
🦋 از ماشین که پیاده شدم با لحجه خودم چند تا متلک به داعشی ها👹 انداختم.
🌱بعد دیدم دونفر از بچه های موشکی چند متر اون طرف تر دارن میخندند...😂
من هم همینطور که میخندیدم با اونها(دو شهید بزرگوار) دست دادم🤝، خدا قوت گفتم رفتم تو سنگر خود و چند دقیقه بعد صدای
#لبیک_یازینب✨
#لبیک_یامهدی✨
#لبیک_یاخامنهای✨
شهیدان نوری و کاید خورده نظری به گوشمان👂رسید...
💫زمانی که برگشتم به سمتشان دیدم با ترکش خمپاره زخمی شدن وبچه ها آنها دارن انتقال میدن به عقب...💔
هیچ وقت رفـاقـــت وخنـده ها و
خوشــحالی دو شهید گرانقدر رو توی اون درگیری فراموش نمی کنم...✨🍃
💞هیچ وقت!
اون دو رفیـق آماده پـرواز بودن بالها شونو آماده کرده بودن ...🕊💚»
{♡@shahidanehh♡}
#خاطــره🎞
همرزم شہید:
توسوریه با بابڪ آشنا شدم.اوایل فقط باهم سلام علیڪ داشتیم ولے به مرور باهم رفيق شديم.
بابک یڪ انگشتر #عقیق داشت.خیلے خوشگل بود.به روز نشسته بودم کنارش ،گفتم:
"بابکانگشترت خیلے خوشگله."
بابڪ همون لحظه انگشتر را در آورد و گرفت سمت من ،گفت :
"داداش این براے شماست .."
من گفتم:
"بابڪ،نه نمیخوام این انگشتر براے توعه."گفت :
"داداش،این انگشتر دیگه به درد من نمیخوره،من دیگه نیازے به این انگشتر ندارم."
.. بله ،بزرگواران شهدا از دلبستگے و وابستگے هاے دنیایے خودشونو رها کردند.
#شهیدبابڪنورے•♥️•
{♡@shahidanehh♡}
#خاطــره🎞
|همدانشگاهیشهید|
دخترے میگفت:
من همکلاسی بابک بودم.
خیلیییی تو نخش بودیم هممون...
اما انقد باوقار بودکه همه دخترا میگفتند:
" این نوری انقد سروسنگینه حتما خودش دوس دختر داره و عاشقشه !" 😏
بعد من گفتم:میرم ازش میپرسم تاتکلیفمون روشن بشه...
رفتم رو دررو پرسیدم گفتم :
" بابک نوری شمایی دیگ ؟! "
بابک گفت : "بفرمایید ."
گفتم:" چراانقد خودتو میگیری ؟!
چرا محل نمیدی به دخترا؟! "
بابک یہ نگاه پر از تعجب و شرمگین بهم کرد
و سریع رفت و واینستاد اصلا!
بعدها ک شهیدشد ،
همون دخترا و من فهمیدیم بابک عاشق کی بوده که بہ دخترا و من محل نمیداد...
#عاشقحضرتزینبوشهادت🥺💔|
#شهیدبابکنورے💛🌻ٰٰٖٜٖٜ۬͜͡✿ٰٰٖٜٖٜ۬͜͜͡❪
@shahidanehh
#خدا
#خاطره
خیلی ساکت و مظلوم بود. خیلی هم نظم داشت،
هر وقت از مدرسه میآمد خانه، اولین کاری که میکرد پلهها را تمیز میکرد و کفشها را دستمال میکشید،
بعد دستهایش را میشست و جلوی آفتاب خشک میکرد.
بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان میآمد لذت میبردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده.
خودش غذا نمیخورد تا مهمانها غذایشان تمام شود».
راوی :مادر شهید
#شهید_محمد_بلباسی
#شهیدانه
@shahidanehh