وقتی به او اعتراض میکردم که شبها مرا تنها میگذاری میترسم! میگفت: برو منزل پدر من یا پدرت. در خانه تنها نمان.
مقابل خانه ما دالانی بود که جوانها در آن جمع میشدند و شعار میدادند تا اگر گاردیها به طرف آنها حمله کردند به داخل منازل فرار کنند. حسین که از همه شجاعتر بود میآمد سر کوچه نگاهی میکرد اگر کماندوها در آنجا بودند به دوستانش اطلاع میداد و اگر نبودند به آنها میگفت بیایید در کوچه اصلی شعار بدهیم. وقتی به او میگفتم که نرو اعتراض میکرد که من نروم، برادرم نرود؟ پس چه کسی برود. باید برای پیروزی انقلاب تلاش کرد.
سه روز قبل از شهادتش برای تشییع اولین شهید رفته بود که وقتی به خانه آمد یک شادابی خاصی داشت. میگفت: رفتم داخل قبر شهید میخواستم همانجا بخوابم دیگر بیرون نیایم. نمیدانی چه لذتی داشت. 24 سال بیشتر نداشت. 5 سالی بود که زندگی مشترکمان را آغاز کرده بودیم و دو فرزند پسر داشتیم. در شب شهادتش یعنی 24/9/57 ساعت 30/1 بعد از نیمه شب برای شرکت در تظاهرات شبانه علیه طاغوت زمان طبق معمول شبهای قبل از من خداحافظی کرد و گفت: از خانه بیرون نمیآیی و رفت. نزدیکی منزل ما مسجدی بود و با دوستانش قرار گذاشته بود که به داخل مسجد برود و اوضاع احوال کوچه را به گوش انقلابیون برساند. پاسی از شب نگذشته بود که از پلههای مسجد آهسته آهسته پایین آمده و سری به کوچه اصلی زده بود. کوچه در چشم او خلوت و در تاریکی مطلق فرو رفته بود غافل از اینکه سر کوچه گاردیها در کمین او نشستهاند همین که اوضاع را آرام میبیند با دست چپش اشاره میکند که بیرون بیایید، از قضا ساعتش در تاریکی شب میدرخشد و کماندوها او را میبینند. همینطور که اشاره میکرده است گلولهای شلیک میکنند که به سینۀ حسین اصابت میکند و در قلبش فرو میرود. با شیندن صدای گلوله دوستانش به طرف حسین میدوند و جنازۀ او را به داخل دالان میکشند تا به دست مأمورین نیافتد.
در آخرین کلام به همرزمانش میگوید: به منزل ما بروید و تمام اعلامیهها را بردارید و بعد شهید میشود. زیرا اگر پیکر حسین به دست گاردیها میافتاد باید پول تیر آنها را میدادیم و با کلی زحمت و اهانت او را پس میگرفتیم. این در صورتی بود که بیخبر از ما او را دفن نکرده باشند وگرنه هرگز او را نمیدیدیم.
نزدیک اذان صبح بود که دیدم سر و صدایی نیست و کسی شعار نمیدهد نه خبری از حسین است و نه دوستانش! از خانه بیرون آمدم و رفتم منزل برادرش. کوچه پر شده بود از جمعیت و من بیخبر از همه جا سراغ حسین را از آنها میگرفتم. همین که قضیه را فهیمدم زانوهایم سست شد و روی زمین افتادم. چند ماهی همینطور گیج و مبهوت بودم.
شهید به
بچه هاي خود علاقه فراوان داشت اما در چند ماه اواخر عمر خود تمام فكر و ذكرش امام و انقلاب بود به طوري كه وقتي يك بار به وي گفتم اين روزها كمتر به فكر من و بچه ها هستي، آخر كمي هم به فكر بچه ها باش، در جواب گفت كه اين بچه ها خدا دارند. اين روزها مسئوليت هركس بسيار سنگين است زيرا سرانجام اين انقلاب و اين اسلام بايد پيروز بشود و امام بايد به قم تشريف بياورند و اين مسئله هم به اين سادگي ها نيست و بالاخره افرادي بايد در اين راه تلاش كنند و من هم يكي از آنها هستم.
در آن موقع كه حتي ذكر نام امام خطر داشت اما اين شهيد عكس بزرگي از امام تهيه كرده و به دست خود در اتاق نصب كرده بود و هميشه سعي مي كرد هر طور شده پيامها و سخنان امام را بشنود و از هر كجا كه بود نوارهاي سخنان امام را تهيه مي كرد و براي دوستان و آشنايان پخش مي كرد.
هميشه آرزو مي كرد امام به قم تشريف بياورند و ايشان را زيارت كند.
به گفته شاهدان عيني آخرين جمله اي كه شهيد بر زبان جاري كرد اين جمله بود: الله اكبر، درود برخميني
كه دو بار اين جمله را ادا كرد.
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#لطیفه_نکته ۲۹
تو زندگیت مثل درخت فندق باش😳🤣
یادم رفت چرا ولی حالا تو باش ضرر که نمیکنی!دمت گرم 😃😃
راستی بعدا بهم بگو چی شد اگه خوبه منم باشم😂😂😂
امام باقر عليهالسلام
لِيَنصَحِ الرّجُلُ مِنكُم اَخاهُ كَنَصيحَتِهِ لِنَفسِه.
هر يک از شما همانگونه خيرخواه خود هستيد بايد که خيرخواه ديگر برادران خود نيز باشيد.
اصول کافي، ج ٣، ص ٢٩٦
سعی کنیم هر چه برای خود می پسندیم برای دیگران نیز بپسندیم مخصوصا وقتی با ما مشورت می کنند و یا قصد نصیحتشان را داریم. یادمان باشد انسانها موش آزمایشگاهی ما نیستند که نظراتمان را با آنان بسنجیم سپس اگر خوب بود برای خود بکار بگیریم و اگر بد بود رهایش کنیم.
🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
ریشههای تاریخی فاطمیه ۴.m4a
33M
سلسله بحثهای
#ریشههای_تاریخی_فاطمیه ۴
درخدمت حجةالاسلام دکتر یاوری
استاد حوزه و دانشگاه، مولف و محقق تاریخ اسلام
جلسه سوم: ۴شنبه ۲۶ آبان پس از نماز عشا
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زینالدین
🖋سالن مطالعه محله زینبیه، با کلی کتاب، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
💠 قرار شبانه
زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#زیارت_اهل_قبور
طبق روایاتی که از حضرات معصومین (ع ) وارد شده است زیارت اهل قبور مومنین در روزهای دوشنبه و پنج شنبه و جمعه مستحب موکد است و سنت پیامبر و سیره اهل بیت (ع ) نیز چنین بوده است و فعل معصوم نیز برای ما حجت است و در روایتی از رسول خدا(ص ) آمده است که حضرت فرمود: »هدیه بفرستید برای مردگان خود« پس سوال شد چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا.
و فرمود ارواح مومنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه ای اهل من و اولاد من ای پدر من و مادر من و خویشان من مهربانی کنید بر ما...«.
۱- مفاتیح الجنان , مرحوم حاج شیخ عباس قمی , ص ۱۰۱۴
۲- اصول کافی , ج ۳, باب ۱۳ از ابواب المزار
۳- کامل الزیارات , ابن قولویه , ص ۳۲۰
۴- وسائل الشیعه , ج ۳, باب ۵۵, ص ۲۲۳
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_120
🌷 #آیه_103_سوره_بقره
🌸 وَلَوْأَنَّهُمْ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِنْدِاللَّهِ خَيْرٌ لَّوْكَانُواْ يَعْلَمُونَ
🍀 ترجمه:و اگر آنها ایمان آورده وپرهیزكار شده بودند، قطعاً پاداشى كه نزد خداست براى آنان بهتر بود، اگر می دانستند.
🔴 این آیه ادامه آیه قبلی و درباره یهودیان بنی اسرائیل است که هم به #پیامبر_اسلام هم به حضرت سلیمان و هم دیگر انبیا ساحر می گفتند در حالی که خودشان ساحر بودند و از طریق سحر و جادو کسب درآمد می کردند. #قرآن در بیان بسیار لطیف آرزویی برای اینها می کند زیرا خداوند همه بندگان خود را دوست دارد و می گوید ای کاش آنها ایمان می آوردند و پرهیزکار شده بودند( و لو أنهم ءامنوا و اتقوا)
🔴 #اتقوا:همان طور که در آیات گذشته بیان کردیم از تقوا به معنای خود را حفظ کردن و مراقبت از بدی ها و گناهان است.( لمثوبة من عندالله خير لو کانوا یعلمون:قطعا پاداشی که نزد خداست برای آنان بهتر بود اگر می دانستد)امام صادق علیه السلام در معنای تقوا فرمودند: #تقوا همچون مراقبت هنگام عبور از منطقه تیغزار و پرخار و خاشاک است.
پيام ها
✅ #ایمان به تنهایى كافى نیست، تقوا و مراقبت لازم است. «امنوا و اتقوا»
✅ پاداش هاى الهى، قطعى است.
✅ پاداش هاى الهى از هرچیز بهتر است.
ای شهید!
سربنـد يا حُسينت...
نشان از عشقی کهن دارد
عشقی که تمام مبتلايان را
نيازمند شفا میکند
شفايی از جنس شهـادت ...
سلام ✋
#صبحتون_شهدایی🌸
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#شهیـد ڪه شوے
یڪبار #شهیـد میشوے
#مـادر_شهیـد ڪه باشے صدبار
و #مـادر_شهیـد_مفقودالاثر ڪه
باشے هر ثانیـه
باز آئینه ، آب ، سینے و چاے و نباٺ
باز پنجشنبه و یاد #شهدا با #صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#دلتنگی
#پسرها رفتند
و از آن ها
فقط #عڪسی
در قابِ چشمانِ
تمام #مادران مانده.......
#شهدای_جاویدالاثر
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#شهدای_محلمون_را_بهتر_بشناسیم.
#شهید_غلامعلی_رحیمی
شهید غلامعلی رحیمی در سال 1337 در شهر مذهبی قم در جمع خانواده ای مذ هبی با پدری شجاع و متدین و عاشق و خدمتگذار در مجالس اهل بیت عصمت و طهارت در جنوب شهر قم دیده به جهان گشود و با حضور در کلاس درس، دوران ابتدائی را گذراند. او در سال 1354 با از دست دادن پدر خود مسئولیت سنگین خانواده را به دوش کشید و درکنار مادر بزرگوار و برادران و خواهر خود سرپرستی آنان را به عهده گرفت.
شهید بزرگوار غلامعلی رحیمی در جمع خانواده و محل و بین دوستان با نام داش غلام مشهور بود و خوش خلق و با وقار همه جا و دارای احترام خاصی بود و هرگز به خود اجازه نمی داد تا در مقابل دیگران با هر سن و سالی که باشند بخواهد با بلندی و تندی یا پرخاشگری سخن یا برخوردی داشته باشد. او با کارگری روزمزد ولی در کنار استادکاری مسلمان و متدین و پایبند به رعایت حق الناس و شئونات اسلامی و داشتن اخلاق و روحیه بالای خواندن نماز و پاک بودنش خود افتخاری بر حضورش در میان همه بود و مرحوم حاج اصغر جورابچی روحش شاد.
این استاد کار مهربان تا سالها پس از پیروزی انقلاب هر وقت نام شهید غلامعلی رحیمی را می شنید اشک چشمانش را فرا می گرفت و شهید غلامعلی را فرشته ای
پاک و مسلمان در برابر رعایت حق و حقوق مردم و کارهایش می شناخت.
او از سال 54 به طور مداوم و بیشتر اوقات شبانه روز به کار و تلاش مشغول بود تا بتواند با رزق حلال مخارج زندگی خانواده را تأمین کند. در سال 56 با استقلال کاری و همکاری برادرانش در کنار یکدیگر خودش مغازه خدمات خودرویی و تعمیراتی را شبانه روزی به وجود آورد و حتی با نداشتن سرمایه نقدی او را مورد اعتماد می دانستند و هر مقدار اجناس مورد نیاز مغازه را به او می دادند و پس از فروش اجناس و کسر سود حاصله هرگز پول دریافتی جنس فروخته شده را با دیگر سرمایه خود مخلوط نمی کرد. با کنار گذاشتن آن در اولین فرصت تحویل صاحب اجناس همچون آقای حاج محمود اشرف زاده و یا حاج اصغر جورابچی یا دیگر اشخاص می داد. چه بسا خیلی وقتها برای خرید اجناس با مشتری قرار می گذاشت و هر چقدر اجناس را خریدم حلال وار درصدی را حق الزحمه خود می گیرم و اینگونه درآمدها را رزقی سالم و حلال می دانست.
در سال 57 اوج جمع بودن چند برادر در کنار یکدیگر همراه با کار و تلاش بود و محل کسب و کار ما پاتوق افراد مذهبی و حرکتهای افراد خاص شده بود. چون مغازه های ما برادران در خارج از شهر و در محل فعلی کنار پایه های پل کمربندی شهید دستغیب و جاده قدیم تهران بود و حرکتهای تظاهراتی و حضور دفاعی تانکهای ارتش در حومه شهر و نزدیکی ما به نوعی جرقه های بهم ریختگی نظم و نظام ستم شاهی را به دنبال داشت. با اوج گرفتن وسیع درگیریها و تظاهرات خیابانی و شعله ورشدن دود و آتش در مقابل تانکها و ارتش و کماندوهای مسلح و تشویق مردم به مقاومت در تظاهرات و حضور در خیابانها و اعتراضات به تیر اندازیهای به سوی مردم بود که ما صدها لاستیکهای فرسوده خودرویی را در پشت مغازه خودمان از سال گذشته جمع آوری کرده بودیم و فرصت خوبی شده بود. روزها و شبها با موتور و یا هر وسیله دیگر و چندین بار با پای پیاده تعداد زیادی از لاستیکها را در نقاط مختلف شهر پخش می کردیم و با آتش زدن آنها تجمع در کنار یکدیگر و تشویق به حضور مردم در خیابانها را به وجود می آوردیم.
در اکثر تظاهرات خیابانی مراکز شهر و خصوصاً خیابانهای آذر و چهارمردان و محله های شلوغ شهید غلامعلی با همت و تلاش برادرانش و شجاعت و دلاوری شهید محمد علی رحیمی با موتورسیکلت لاستیک را به محل تظاهرات خیابانی می رساندند و یکی از روزها وقتی همه مردم در خیابان آذر جلو محله پامنار در مقابل سلاح به دستان ارتش و کماندوها با مقاومت و پایداری مشغول شعاردادن و تجمع در خیابان بودن شهید محمد علی رحیمی خودش لاستیک بزرگی را با شعار الله اکبر و تشویق مردم در وسط خیابان روی زمین انداخت و روی آن را بنزین ریخت و با شجاعت در مقابل چشمان کماندوها آتش زد و در همین حال او را دستگیر کردند که با کمک مردم و شجاعت منحصر به فرد او از دست کماندوها فرارکرد.
همراه با برادران خود با تلاش و کوشش فراوان در کنار روحانیت معظم و علماء و حضور در تظاهرات خیابانی و نقش های کلیدی و ایثارگرانه و شهادت طلبانه در مقابل دژخیمان رژیم ستم شاهی تا پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری بت شکن زمانه امام خمینی (ره) و از سنگرداران و پیشگامان حضور درصحنه های انقلاب و دوران دفاع مقدس بود.
شهید غلامعلی
رحیمی با لطف عنایت حق تعالی با همسری صبور و فداکار ازدواج نمود و با هدیه الهی صاحب تنها فرزند یادگارش فاطمه دختر خرد سال چند ماهه ای بود که در خط مقدم سنگرهای ارتفاعات شیاء کوه به همراه کوچکترین برادرمان علی درکنار یکدیگر حضور داشتند و سرانجام در خطوط مقدم عملیات در حین پاتک و حمله به دشمنان بعثی هدف گلوله های دشمن قرارگرفت و جسد پاک و مطهرش جاویدالاثر در خطوط مقدم عملیات به عرش الهی پرواز نمود.
روحش شاد یادش گرامی با ذکر #صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
نوشته جالب بر روی لباس یک رزمنده : ورود ترکش و خمپاره بدون اجازه خدا ممنوع است.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷