زیارتآلیاسین+دعا۩فرهمند.mp3
7.37M
🕌 زیارت آل یاسین + دعای بعد از آن
🎙 با نوای محسن فرهمند.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_222
🌷 #آیه_204_سوره_بقره
🌸 وَمِنَ الْنَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِى الْحَيَوةِ الْدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهُ عَلى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ
🍀 ترجمه:و از مردم كسى است كه گفتارش درباره زندگى دنیا، مایه ى اعجاب تو مى شود و خداوند را بر آنچه در دل (پنهان) دارد گواه مىگیرد (در حالى كه) او سرسخت ترین دشمنان است.
🌺 شأن نزول آیات 204تا206سوره بقره: مفسران گفته اند این آیات درباره اخنس بن شریق نازل شده که مردی خوش زبان بود و تظاهر به دوستی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می کرد و خود را مسلمان جلوه می داد ، و سوگند می خورد که پیامبر اسلام را دوست دارد و به خدا ایمان آورده ولی او در باطن منافق بود ، در یک ماجرا زراعت بعضی از مسلمانان را آتش زد و چهارپایان آنان را کشت و این آیات نازل شد که پرده از روی کار او برداشته شد.
🌺 كلمه «لُدّ» به معناى خصومت زیاد است و كلمه «اَلَدّ» به كسى گفته مى شود كه شدیدترین خصومتها را دارد . كلمه ى «خصام» یا جمعِ «خصم» است و یا مصدر، به معناى خصومت است. منافقان با ترفندهاى مقایسه اى، آمارى، كارشناسى، تجربى و حدسهاى به ظاهر عالمانه با تكیه بر مسائل اجتماعى و با شایعات، تهدید، تطمیع و تبلیغات، تنها قدرت مانور در همین زندگى مادّى را دارند، ولى در میدان معنویّات و در توجّه به امدادهاى غیبى و اراده ى خداوندى، پاى آنان لنگ است و در آخرت نیز زبانشان بسته و حتّى اجازه عذرخواهى نیز ندارند.
🔹 پيام های آیه 204 سوره بقره🔹
✅ #سخنان_شیوا و سحرآمیزِ منافقان، شما را فریب ندهد. «یعجبك قوله»
✅ به هر سوگندى اطمینان نكنید. «یشهد اللَّه على ما فى قلبه»
✅ #سوگند دروغ یكى از راههاى نفوذ منافقان است. «یشهد اللَّه على ما فى قلبه» دشمنان همیشه از مقدّسات علیه مقدّسات و از مذهب علیه مذهب استفاده مى كنند و با سوگند به نام خدا، به رسول خدا خیانت مى كنند.
✅ سوژه هاى سخن #منافقان، مربوط به مسائل دنیوى است تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. «یعجبك قوله فى الحیوةالدنیا»
✅ #خداوند پیامبرش را از غیب و درون دیگران آگاه مى سازد. «هو الدّ الخصام»
✅ كسانى كه مى دانند دروغگو هستند، با سوگند و زیباسازى كلمات، سعى دارند خود را دلسوز و مخلص نشان دهند. «یشهد اللَّه»
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
#چهاردهم_تیرماه1361
#بیروت
#اسارت
#چهار_دیپلمات_ایرانی
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشكر_پاسدار
#جاویدالاثر
#حاج_احمد_متوسلیان
و
#سید_محسن_موسوی
#تقی_رستگار_مقدم
#کاظم_اخوان
در #چهاردهم_تیرماه1361 ، مزدوران حزب فالانژ ، اتومبیل #چهار_دیپلماتیک کشورمان را در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی و ورود به شهر #بیروت متوقف و #چهار_سرنشین خودرو مزبور به رغم #مصونیت_دیپلماتیك ، توسط آدم ربایان دستنشانده رژیم تروریستی تلآویو به گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعی در دست نیست و همه مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از این عزیزان برسد...
سلامتی و تعجیل در فرج یوسف #زهرا_س ، #حضرت_ولیعصر_عج و تعیین وضعیت این #چهار_دیپلمات عزیزمان #صلوات
قافله.... قافله....
گذشتید
و ما فقط#نظاره کردیم
دورشدنتــــان را
نه.... نه....
دور شدنمان را....
ســـلام✋
#عاقبتتان_شهـ🌹ـــدایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
((شهیدی که خلقاً و خُلقاً همانند شهید ابراهیم هادی بود))
#شهید_داوود_عابدی اول فروردین ۴۲ به دنیا آمد. علی رغم اینکه یک بار هم شهید هادی را ندیده بود اما او را الگوی خود قرار داد.
وی آنچنان از نظر سیما و چهره به ابراهیم هادی شباهت داشت که وقتی وارد مجلس ختم شهید هادی شد او را با ابراهیم اشتباه گرفتند.
شهید عابدی اخلاقا و رفتارا نیز همانند معشوق شهیدش بود.
صدای بسیار رسایی داشت و بسیار زیبا روضه میخواند به همین خاطر دوستانش به او داوود غزالی هم می گفتند.
او توانست در اوایل جنگ هیئت رزمندگان با عنوان محبان المرتضی را در کشور راه اندازی کند.
علاقه شدیدش به #حضرت_علی علیه السلام باعث شد که با دوستانش قرار بگذارند که روزهای #یکشنبه دور هم جمع شوند.
📙کتابش با عنوان قرار یکشنبه ها توسط گروه شهید هادی منتشر شد.
سرانجام در ۲۲/ ۱۲/ ۱۳۶۳ در عملیات بدر شربت شهادت را نوشید و به ابراهیم ملحق شد.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تا رمز عملیات رو گفتم
دیدم داره آب قمقمه اش رو خالی میکنه روی خاک!
با تعجب گفتم :
پانزده کیلومتر راهه…! چرا آب رو میریزی…؟!
گفت:مگه نگفتی رمز عملیات یا ابوالفضل العباس علیه السلام…
من شرم میکنم با اسم آقا برم عملیات و با خودم آب ببرم…!!!
🌹عملیات کربلای یک
🌹با رمز یا ابالفضل العباس✋
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب_با_بابا
براساس خاطراتی از
#سردار_شهید_حاج_محمد_طاهری
و فرزندش#مصطفی
#قسمت_چهلم
#سرباز_امام_خمینی«ره»
برادر حسین عاقبتي از همرزمان حاجي تعریف کرد: حدود یک هفته مي شد که از مرخصي برگشته بودیم. چیزي که این بار خیلی برایمان عجیب بود، سکوت معنادار و چهرهي ناشاد حاجي طاهري بود! همه فهمیده بودند که این حاجي، حاجي قبلي نیست! حاجي قبلي با تبسمي نمکین که گاه از چاشني مزاح نیز استفاده
می کرد، غم غربت را از دل رزمندگان مي زدود. اما حالا، این تبسم ها به جای این که به بچه ها حال بدهد، به قول امروزيها ضد حال ميزد. يكي از دوستان گفت: حاجي چي شده، کشتي هات غرق شدن؟ چند روزه رو فرم نیستي؛ نکنه با والدهي آقا مصطفي حرفت شده؟ حاجي که به نظر می رسید خجالت کشیده، سرش را پایین
انداخت و چیزی نگفت. دوباره یکی دیگر از بچه ها پرسید:حاجي! راستش رو بگو، با خانمت دعوات شده؟ ناراحت نباش، همدردیم. حاجي در حالي که لبخندي بر لب داشت، سرش را به علامت تأييد تکان داد و دست برد تا لیوان آب را بردارد، یکی از رفقا لیوان را برداشت و با تعجب گفت: «بالاخره خياط تو کوزه افتاد!؟»
👇👇👇👇
بچه ها که موضوع برایشان
جالب شده بود، خواستار توضیح بیشتر شدند، ولي حاجي از پاسخ طفره رفت. هر چه بچه ها اصرار کردند، فایده اي نداشت، دست آخر، حاجي گفت: «باشه به موقعش میگم.» چند روز دیگر هم گذشت و حاجي، هنوز توي خودش بود. تا این که بالاخره یک روز، آقاي سالاري از کاشمر آمد. کیسه اي
دستش بود. وقتي در جمع ما نشست گفت: براي حاجي خبر خوبي دارم. بعد نامه اي از داخل کیسه درآورد و داد دست حاجي. حاجي هم بلافاصله از چادر زد بیرون و به اصطلاح، غیبش زد. بچه ها که کنجکاو شده بودند، پرسیدند: « مگه براي حاجي
چه خبري داشتي؟» یکی از بچه ها، لاي چادر را باز کرد، به نقطه اي اشاره کرد وبچه ها را صدا زد، نگاه که کردیم، دیدیم حاجي زیر درخت بلوطي نشسته، درحالي که لبخندي بر لب دارد، مشغول خواندن نامه است. همه فهمیدند که خبر خوشي است، اما چه بود نمي دانستند. چند دقیقه بعد، در حالي که گل از گل حاجي شکفته بود، وارد چادر شد. یکی از بچه ها رو کرد به حاجی و گفت: انشاء الله مبارکه!» حاجي کهنمي توانست جلوي تبسمش را بگیرد، گفت: «سلامت باشین.» بچه ها با اصرار پرسیدند چه خبر؟! حاجي که انگار چارهاي جز پاسخ دادن نداشت، نشست و در حالي که از چهره اش معلوم بود کمي خجالت می کشد، گفت: باشه، اما صبر کنید. حاجي نفسي تازه کرد و گفت: راستش، همه میدونید کهمدت زیادیه از خانه و خانواده دورم. همهي ما و شما مشکلاتي در خانه داریم که بدون حضور ما حل نميشه. از طرفي، خانواده هم حق دارن؛ چند ساله که از اونا دورم؛ اونها هم توقع دارند مثل تمام خانواده های دیگه، ما هم کنار اونها باشیم؛ اما چه جوري ميتونيم جبهه ها رو ول کنیم و به دشمن اجازه بدیم به اسلام و کشور ما حمله کنه.
هنوز صحبت حاجي ادامه داشت که یکی از بچه ها پرید توي صحبتش و گفت: «پس غرغرهاي عيال، به منزل شما هم کشیده شده!؟ حاجي گفت: «بله، خب اونهام آدمن، دل دارن، حق دارن.» بچه ها زدند زیر خنده و گفتند: «حاجی! برو سر اصل مطلب.» حاجي گفت: خلاصه، این دفعه ي آخري که رفته بودم مرخصي، هنوز مرخصي ام تمومنشده بود، خبر دادند که فورا برگردم؛ من هم ساکي بستم و تا آمدم از خانواده خداحافظي کنم، دیدم مثل این که اوضاع، قمر در عقرب شده؛ دم در خانه والدهي آقا مصطفي ایستاده بود. فرزندانم رو به سمت من هل مي داد و گفت: بیا، تو که همیشه در جبهه هستي، پس اینها رو هم با خودت ببر! خلاصه، عیالم حسابي ناراحتبود. تا این که امروز نامه اش اومد و خیالم رو راحت کرد. یکی از بچه ها به مزاح گفت: «خب چي شده؟ نکنه رفته دادگاه، تقاضاي طلاق کرده و گفته: شوهر من از اول جنگ از خانه خارج شده و تاکنون به خانه بازنگشته؟» بچه ها زدند زیر خنده. یکی دیگه گفت: احتمالا گفته: شوهرم با حوريهاي بهشتي ازدواج کرده.
در حالي که بچه ها از خنده غش کرده بودند، حاجي گفت: نه، توي نامه اش نوشته: سه چهار روز بعد از رفتن شما، در حالي که من به شدت ناراحت بودم، در عالم خواب دیدم که در خانه را می زنند. مصطفي رفت در رو باز کرد. دیدم آقا «امام خميني » است. وارد حیاط شدن و در حالي که بچه هاي مرا بغل کرده بودند، دستي از سر محبت به سروصورتشان مي کشند. من از اتاق آمدم بیرون و سلام کردم. اما آقا به من چندان محلي نگذاشتند. پرسیدم: آقا، چرا ناراحتید؟ جواب دادند: شما دل سرباز مرا شکستید و... حالا عیالم نامه نوشته و از من عذرخواهي کرده. خوشحالم که با وساطت آقا، فعلا در خانه ما، آتش بس برقرار شده.»
⬅️#ادامه_دارد....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#چهارشنبه های امام رضایی
#به_تو_از_دور_سلام
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_222
🌷 #آیه_204_سوره_بقره
🌸 وَمِنَ الْنَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِى الْحَيَوةِ الْدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهُ عَلى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ
🍀 ترجمه:و از مردم كسى است كه گفتارش درباره زندگى دنیا، مایه ى اعجاب تو مى شود و خداوند را بر آنچه در دل (پنهان) دارد گواه مىگیرد (در حالى كه) او سرسخت ترین دشمنان است.
🌺 شأن نزول آیات 204تا206سوره بقره: مفسران گفته اند این آیات درباره اخنس بن شریق نازل شده که مردی خوش زبان بود و تظاهر به دوستی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می کرد و خود را مسلمان جلوه می داد ، و سوگند می خورد که پیامبر اسلام را دوست دارد و به خدا ایمان آورده ولی او در باطن منافق بود ، در یک ماجرا زراعت بعضی از مسلمانان را آتش زد و چهارپایان آنان را کشت و این آیات نازل شد که پرده از روی کار او برداشته شد.
🌺 كلمه «لُدّ» به معناى خصومت زیاد است و كلمه «اَلَدّ» به كسى گفته مى شود كه شدیدترین خصومتها را دارد . كلمه ى «خصام» یا جمعِ «خصم» است و یا مصدر، به معناى خصومت است. منافقان با ترفندهاى مقایسه اى، آمارى، كارشناسى، تجربى و حدسهاى به ظاهر عالمانه با تكیه بر مسائل اجتماعى و با شایعات، تهدید، تطمیع و تبلیغات، تنها قدرت مانور در همین زندگى مادّى را دارند، ولى در میدان معنویّات و در توجّه به امدادهاى غیبى و اراده ى خداوندى، پاى آنان لنگ است و در آخرت نیز زبانشان بسته و حتّى اجازه عذرخواهى نیز ندارند.
🔹 پيام های آیه 204 سوره بقره🔹
✅ #سخنان_شیوا و سحرآمیزِ منافقان، شما را فریب ندهد. «یعجبك قوله»
✅ به هر سوگندى اطمینان نكنید. «یشهد اللَّه على ما فى قلبه»
✅ #سوگند دروغ یكى از راههاى نفوذ منافقان است. «یشهد اللَّه على ما فى قلبه» دشمنان همیشه از مقدّسات علیه مقدّسات و از مذهب علیه مذهب استفاده مى كنند و با سوگند به نام خدا، به رسول خدا خیانت مى كنند.
✅ سوژه هاى سخن #منافقان، مربوط به مسائل دنیوى است تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. «یعجبك قوله فى الحیوةالدنیا»
✅ #خداوند پیامبرش را از غیب و درون دیگران آگاه مى سازد. «هو الدّ الخصام»
✅ كسانى كه مى دانند دروغگو هستند، با سوگند و زیباسازى كلمات، سعى دارند خود را دلسوز و مخلص نشان دهند. «یشهد اللَّه»
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
دست شهید پیش خدا رد نمی شود
باید دعا کنیم که ما را دعا کنند.....
ســـلام✋
#روزتان_شهــ🌹ــدایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب_با_بابا
براساس خاطراتی از
#سردار_شهید_حاج_محمد_طاهری
و فرزندش#مصطفی
#قسمت_چهل و یکم
#موتورسیکلت
همه کنجکاو شده بودیم که سر دربیاوریم بالاخره کار کیه؟ راستش همه نوع ایثار دیده بودیم، الا این که ببینیم غروب که از حمام بیايي، لباس هاي کثیفت داخل ساک باشد، اما صبح که بلند مي شوي، ببيني لباس هایت شسته شده و بیرون از چادر، روي بند پهن
شده! آن هم نه یک بار، بلکه چندین بار. خلاصه براي همه ي مامعما شده بود که کار کیست؟ آن زمان اوایل جنگ بود و خيلي این مسائل باب نشده بود. تا این که شبي، يکي از بچه ها پرده از این راز برميدارد! او تعریف می کرد که آن شب، کسالت داشتم و خوابم نمي برد، اما سعي مي کردم خودم را به خواب بزنم تا شاید به خواب بروم. تازه چرتم برده بود که صدايخش خشي، چرتم را پاره کرد. چشم هایم را که باز کردم، دیدم یک نفر سر ساکي را باز کرد، چيزي از داخل آن برداشت و بعد رفت سر ساک بعدي؛ دقت که کردم، دیدم حاجي است. ماندم که این وقت شب، حاجي به ساکهاي بچه ها چه کار دارد؟! صبر کردم، دیدم وسایل را که از داخل ساکها برداشت، از چادر زد بیرون. يواشكي
👇👇👇👇
تعقیبش کردم. دیدم رفت سراغ تانکر آب و تشت و تاید و... تازه فهمیدم که بله، این لباس شوي گمنام، کسي نبوده جز فرماندهي گردانمان حاجي طاهري؛ مدتي بعد آقا يدالله، برادر حاج آقا آمده بود جبهه، دوستان و هم ولایتيها جمع شده بودند و از هر دري سخني مي گفتند. یکباره آقا يدالله رو کرد به حاجي و گفت: راستي يادم
رفت بگم، سپاه کاشمر چند تا موتورسیکلت آورده که براساس امتیاز به بچه ها واگذار مي کنند. شما که امتیازتون بالايه حتما اولویت دارین و برنده ميشين، یک وکالت بدین به یکی از بچه ها تا اسمتون رو بنویسه. حاجي، سرش را پایین انداخت، مکثی کرد و گفت: اي داداش! درسته که غیر از یک دوچرخه، وسیله دیگه اي ندارم. اما
موتورسیکلت که سهله، اگه همه ي تویوتاهاي سپاه رو هم بهم بدن، حاضر نیستم دو رکعت نماز در جبهه رو با اونها عوض کنم، بگذار موتورسیکلت ها رو هم کساني بگیرن که دنبال مادیات هستند.
⬅️#ادامه_دارد....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷