🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_329
🌹 آیات23و24و25سوره آل عمران
🌷 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيباً مِّنَ الْكِتاَبِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتاَبِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُّعْرِضُونَ (23) ذلك بأنهم قالوا لن تمسنا النار إلا أياما معدودات و غرهم فى دينهم ما كانوا يفترون (24) فکیف إذا جمعناهم ليوم لا ريب فيه و وفيت كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (25)
🍀 ترجمه:آیا ندیدى كسانى را كه از كتاب آسمانى بهره اى داده شدند، وقتی به كتاب الهى دعوت مى شوند تا میانشان حكم كند، (وبه اختلافات پایان دهد) گروهى از آنان (باعلم و آگاهى) از روى اعراض روى بر مىگردانند؟ (23) اين براى آن بود که اهل کتاب گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نمی رسد. و این افتراها آنان را در دینشان فریفته ساخت. (24) پس حالشان چگونه خواهد بود وقتی که آنان را در روزی که شکی در آن نیست ، جمع کنیم و به هر کسی در برابر آنچه به دست آورده پاداش یا کیفر بطور کامل داده می شود و به آنان ستم نخواهد شد. (25)
🌷 #ألم_تر: آیا ندیدی
🌷 #أوتوا: داده شدند
🌷 #نصيب: بهره
🌷 #يدعون: دعوت می شوند
🌷 #ليحكم: تا حكم كند
🌷 #بينهم: بين آنها
🌷 #يتولى: روى گرداندن ، پشت کردن
🌷 #فریق: گروه
🌷 #معرضون: روی بر می گردانند
🌷 #تمسنا: از مس به معنای تماس است لن تمسنا یعنی به ما نمی رسد
🌷 #أياما_معدودات: چند روزی
🌷 #غرهم: فریفته ساخت
🌷 #یفترون: افترا و خیالی بافی می کردند
🌷 #فکیف: پس چگونه
🌷 #جمعناهم: آنها را جمع کردیم
🌷 #لا_ریب: شکی نیست
🌷 #وفیت: یعنی چیزی را کامل پرداختن
🌷 #کل_نفس: هر کسی
🌷 #کسبت: آنچه به دست آورده
🌹 #کتاب_خدا یعنی قوانین الهی و این قوانین الهی همان دین هستند. دین چیزی است که اگر به آن عمل شود از ما ، انسان بهتر و اخلاقی تر و مسئولیت تر می سازد. به این خاطر قرآن کریم و کتاب های آسمانی قبل از #اسلام مثل تورات موسی و انجیل عیسی برای این آمدند که ما انسان های بهتر و اخلاق مدارتر باشیم اما قرآن بهترین انسان ها و بهترین زندگی را می سازد به شرطی که به آن عمل شود. و همه اکنون باید پیرو قرآن باشند چون آخرین کتاب خدا قرآن است.
🌹 ألم تر إلى الذين أوتوا نصيبا من الكتاب: آیا ندیدی کسانی را که از کتاب بهره ای داده شدند. منظور از الكتاب کتاب آسمانی تورات موسی که کتاب #یهودیان است. و منظور از اینکه بهره ای داده شدند یعنی آشنایی با این کتاب الهی تورات داشتند. یُدعَون إلى کتاب الله لیحكم بینهم: وقتی به کتاب الهی دعوت می شوند تا میانشان حکم کند. منظور از کتاب الله ، #قرآن است. تا قرآن میان آنها حکم کند یعنی بر اساس اختلاف و هوا و هوس های خود حکم نکنند بلکه حرف اول و آخر در زندگی آنها از آن به بعد قرآن بزند. ثم یتولی فريق منهم و هم معرضون: سپس گروهی از آنان از روی اعراض روی بر می گردانند.
🌹 اما موضوع این آیات چه بود؟ در تفاسیر آمده است كه زن و مردى از یهود، با داشتن همسر مرتكب زنا شدند. حکم زنای زن شوهر دار و زنای مردی که زن دارد در #تورات سنگسار است چون هم حریم خدا را شکسته و هم حریم خانواده را آلوده کردند و گناهی بسیار بزرگ است ، ولى چون از اشراف بودند سعى بر این داشتند که از این قانون سرپیچی کنند به این خاطر یهودیها نزد پیامبراسلام آمدند تا ایشان حكم كنند، فرمودند: حكم #اسلام نیز همانند حكم تورات است. آنها منكر حكم تورات شدند. ابن صوریا كه از علماى یهود بود، از فدک به مدینه فراخوانده شد تا تورات را بخواند. ابن صوریا چون از ماجرا با خبر بود، هنگام خواندن آیات تورات، دستش را روى جملاتى مىگذاشت تا آیهى سنگسار دیده نشود. عبداللّه بن سلام كه در آن روز از علماى یهود بود ودر آن جلسه حضور داشت، ماجرا را فهمید و موضوع را بر ملا كرد.
🌹 این آیه هشدارى به مسلمانان است كه مبادا شما هم مثل یهود به هنگام اجراى قانون #قرآن، از دستور الهى رویگردان باشید و میان مردم تبعیض قائل شوید. ذلك بأنهم قالوا لن تمسنا النار إلا أياما معدودات: اين براى آن بود که اهل کتاب گفتند: هرگز #آتش_دوزخ جز چند روزی به ما نمی رسد. این ها اعتقاد داشتند که عذاب خداوند فقط چند روز است. و غرهم في دينهم ما کانوا یفترون: و این افتراها آنان را در دینشان فریفته ساخت. فکیف إذا جمعناهم ليوم لا ريب فيه و وفيت کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون: پس حالشان چگونه خواهد بود وقتی که آنان را در روزی که شکی در آن نیست ، جمع کنیم و به هر کسی در برابر آنچه به دست آورده پاداش یا کیفر بطور کامل داده می شود و به آنان ستم نخواهد شد. کیفر و پاداش بر اساس اعمال است.
پیام های آیه در جلسه بعدی
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⛅هر صبــح...
شروع
تازه ای است از زندگی
که من..
به نگاه تــو
اقتدا می کنم
نفس های تازه تازه را...
ســــلام✋
#صبح_و_عاقبتمون_شهـ🌹ـدایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#پسرانعلوے🍃
مادرمڱفت:
ڪہ با اهلِ جهان مُنصِف بـاش
پا به شیطان نده و بر دلِخود مُشرِف باش
مادرمڱفت:
🌹 تـو باید به #شهادت برسے
🌹 شهرهم غرقِ زلیـخا بشود...
یوسف باش❗️
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
⭕️اطلاعنگاشت | مایه آبروی ایران
🔹 مروری بر چند دستاورد علمی برجستهی دانشمندان و نخبگان ایرانی
🔺️ رهبر انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی ۱۴۰۱/۷/۲۷ با بیان این موضوع که «نخبگان دانشگاهی ما مایهی آبروی ایران شدند.» به برخی نمونههای ورود و تمرکز و پیشرفت دانشمندان ایرانی که منجر به تحسین محافل علمی جهان شده اشاره کردند که در این اطلاعنگاشت مرور میشود.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 #شهـــید_جواد_حسناوی:
از پاهايی که نمیتوانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔻لشکر تک نفره
در عمليّات والفجر۴ يکی از تپّه هايی که عراقی ها روی آن مستقرّ بودند، «تپّه سبز» بود. قرار شد لشکر ۱۷، طی يک عمليّات آفندی تپّه را تصرّف کند. جواد گفت:
« اين کارو بذاريد به عهده من، فقط هشت تا نيروی بسيجی چابک و يک قبض خمپاره ۶۰ میخوام، من کار اين تپّه رو يکسره میکنم!»
شايد برای بعضی اين ادعا باورنکردنی و بلندپروازانه بود! امّا وقتی جواد شروع کرد با پشتیبانی بسیجی ها، فرفره وار خمپاره زدن، چشم های همه خیره مانده بود.
با اينکه عراقی ها هم جواب خمپاره هايش را با خمپاره می دادند، امّا اين فرمانده متبحر و با تجربه جنگ، با عنايت الهی و شجاعت زايدالوصف خود، دشمن را چنان به ستوه آورد که عراقی ها ناچار به عقب نشينی از تپّه شدند.
پس از عقب نشینی دشمن، از سرشانه های تپّه که بالا رفتيم، دیدیم جنازه پشت جنازه از دشمن روی زمین ريخته بود. جواد واقعا به تنهایی کار یک لشکر را انجام داد.
🔹به یاد سرباز مخلص #امام_زمان(عجل الله)، شیر دارخوین، سردار شهید محمدجواد دل آذر، فرمانده عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) که در ۱۳ اسفند ۶۴ در فاو به فیض شهادت نائل شد.
👇👇👇👇
هدایت شده از
امام زادگان عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞#آرشیو
لحظات تشییع پیکر سردار شهیدمحمد جواد دل آذر
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تهاجم ترکیبی دشمن از زبان حکیم انقلاب
🔸جهاد تبیین لازم است. جهاد تبیین یک فریضه الهی است.
#جهاد_تبیین
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
47.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 یه معترض خیابانی رو با یه نیروی
ضدشورش رو به رو کردیم !
🔶 اتفاقی افتاد که خودشونم فکرشو نمیکردن ...
جای #شهید_زارع خالی که همسرش میگفت:
برگه مأموریتش را امضا نکرد تا نگویند مدافعان حرم برای پول میروند...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*💢 پیشبینیِ آینده #ایران طبق روایات*
📹 مرحوم محمد دشتی ساعاتی پیش از تصادف در سال ۱۳۸۰ درباره زمان نزدیک به ظهور #امام_زمان و آینده انقلاب اسلامی طبق روایات معصومین سخنرانی کردند؛
این سخنرانی مرحوم دشتی مربوط به دوره تقریباً ۲ سال قبل از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام برمیگردد و زمانی است که ایران در کشورهای منطقه دارای نفوذ نبود.
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : سی و چهارم
یعنی میشد که ما هم دستمان به مزار برسد و با خانم درددل کنیم؟ قلبم داشت از سینه ام بیرون میزد. یک نفر از رادیو تلویزیون سوریه از حسین تصویر می گرفت. چند نفر هم با همان لباس های سفید به حسین اضافه شدند که ما نمیشناختیمشان. مردان که غبارروبی کردند از ضریح بیرون آمدند و دور شدند. تنها آن تصویربردار و
همراهش ماندند و به ما اجازه دادند، وارد ضریح شویم. زهرا و سارا هم اشک ریزان کنارم ایستادند. و غافل بودیم که شکار دوربین شده ایم. چادرم را روی صورتم انداختم و روی سنگ مزار افتادم و زار زدم و زمزمه کردم:
سلام بر تو، قلب شکسته تو، آن زمان که مادرت، زهرا را در کوچه می زدند و تو میدیدی. سلام بر تو آن زمان که طناب برگردن پدرت علی (ع) انداختند و قلب کوچک تو میشکست و نظاره می کردی. سلام برتو آن زمان که از بالای تل، برق خنجر را روی گلوی برادرت حسین دیدی و ضجه زدی. سلام بر تو آن زمان که میان گودال قتلگاه، غریب و بی یاور به دنبال تن بی سر برادر می گشتی. سلام بر تو که شاهد سوختنخیمه ها بودی و اسارت فرزندان برادرت را دیدی. سلام بر تو که پرپر شدن رقيه امانت سه ساله برادرت را دیدی و صبر پیشه کردی. سلام بر دل پردرد تو زینب جان. امان از دل تو، امان...» به خودم آمدم. زهرا و سارا لیوان آبی جلوی دهنم گرفته بودند. روزه بودم نخوردم.
👇👇👇👇
یکی روضه عربی می خواند و ما با اینکه نمی فهمیدیم چه
می گوید، میگریستیم. از داخل ضریح بیرون آمدیم مؤذن با لهجه عربی اذان داد. چند نفری که بودند، به اصرار حسین را جلو فرستادند و نماز جماعت ظهر و عصر را پشت سر او خواندیم. چه نمازی و چه حالی! وقتی برمی گشتیم، حال پرواز داشتیم، غصه مان گرفته بود که باید فردا در تهران باشیم. حسین دید که رمق دردست و پای من نیست، گفت افطار مهمان من هستید و رفت از بیرون غذا تهیه کند. تا برگردد، دخترها، تلویزیون را روشن کردند. کانال ۶ تلویزیون سوریه، حرم را نشان می داد و ما را دوباره به حس و حال دو سه ساعت پیش برد و دوربین چرخید و روی زهرا مکث کرد. زهرا کلافه شد و گوشی را برداشت و به حسین زنگ زد و گفت: «بابا تو رو به خدا کاریکن که تصویر من تو بخش های دیگه خبری پخش نشه.» نمیدانم حسین از آن طرف چه جوابی داد. حسین بعد از حاج قاسم سلیمانی، همه کاره مسائل سوریه بود اما بعید به نظر می رسید که در این کارها ورود کند. تا افطار زمان زیادی نمانده بود و حالم خوب نبود. جلوی آینه رفتم، صورتم مثل گچ سفید شده بود و حالت تهوع داشتم.
خواستم سماور را روشن کنم که سرم گیج رفت. اتاق دور سرم چرخید. نمی خواستم زهرا و سارا را صدا کنم. دستم را به دیوار گرفتم و کشان کشان تا لب مبل آمدم که با صورت روی مبل افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم. دانه های خیس آب را روی صورتم حس کردم که سارا | روی صورتم پاشیده بود و با دهانش، صورتم را فوت می کردتا خنک شوم. چشم که باز کردم سارا و زهرا چپ و راستم نشسته بودند. زهرا با قاشق، زعفران و گلاب توی دهانم ریخت و سارا که دستش را مثل بالش پشت سرم گرفته بود، گفت: «مامان فشارت افتاده.» و پیشانی ام را بوسید. از اینکه دم افطار روزه ام شکسته شده بود، دلم شکست ولی با خودم گفتم که تا آمدن حسین، سرپا شوم و به دخترهاسفارش کردم که از افتادن من برای حسین حرفی نزنند. بچه ها سفره افطار که انداختند، حسین آمد. برای
شام کباب ترکی خریده بود. با بی میلی چند لقمه خوردم. حسین گفت: «پروانه، آدم همیشگی نیستی!» خودم را زدم به آن راه: «حال آدمی که میخواد از حرم دور شه که از این بهتر نمیشه.»
خندید: «مگه میخوای بری که بری؟ خب هر وقت، دلت تنگ شد، برگرد.» نفسم را با آهی که از غصه سرشار بود، بیرون دادم و گفتم: نرفته دلم تنگ شده، خودت خوب میدونی.» نماز را خواندم و خوابم برد. وقتی بیدار شدم، پشت سرم درد می کرد. حسین گفت: آقای دکتر جلیلی دبیر شورای امنیت ملی۔ قرارهامشب بیاد، باید برم.» و رفت و نگاه معصوم دخترها، بی کلام دلم را سوزاند؛ اما خیلی زود برگشت. پرسیدم: «آفتاب از کجا درآمده که این قدر زود آمدی؟»
⬅️ادامه دارد....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷