🌹شما به ما آموختهاید؛
زیستن هنر است و هنرمند
آنانند که شمع می شوند
تا صدایِ بال زدنهای پروانهها
برقرار بماند ....
ســــلام ✋
#صبحتان_شهـــ🌹ـــدایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
شیعه تا عمر دارد مدیون پسری است که پایِ سفرهٔ شما قد کشید.
هدیه به روح ملکوتی حاج قاسم سلیمانی و مادر و پدرِ بزرگوارشون #صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌹باهم به خواستگاری دختر داییاش رفتیم
محمدتقی رو کرد به خانوادهی عروس و گفت:
- زندگی من به یک کولهپشتی خلاصه میشه. بیشتر اوقات در جبههام. میخوام با علم به این واقعیات به من جواب بدین.
🌹آنها پذیرفتند.
همسرش را عقد کرد و با خود به اهواز برد. مدتی گذشت. دلمان برای زوج جوان تنگ شدهبود بار بستیم و برای دیدنشان به اهواز رفتیم.
🌹آن دو از همه زیپ و پیرایههای زندگی، فقط دو پتو داشتند که آن را هم از جهاد سازندگی به امانت گرفته بودند: یکی فرش و زیراندازشان بود و آن دیگری روانداز.
🌹آنها حتی بالش نداشتند شب وقت خوابیدن ، محمدتقی اور کتش را زیر سر میگذاشت و همسر او چادرش را.
"شهید محمدتقی رضوی"
✍ راوی : مادر شهید
#ایران_قوی 🇮🇷
#زن_عفت_افتخار ⚘️
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
میدونستی!!
خیلی از اونایی ڪه لب دریا غرق میشن کسانی هستن که شنــــ🏊🏿♂ــا بلد بودن و گفتن: حواسم هست!!
با نامحرم چت میکنی میگی حواسم هست...!
یهو دیدی وابستش شدی و زدی جادهخاکـی هااا‼️
از ما گفتن بود..
🔷🔷🔷🔷
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121495654136408.pdf
13.23M
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز دوشنبه
۱۶ آبان ۱۴۰۱
۱۲ ربیعالثانی ۱۴۴۴
۷ نوامبر ۲۰۲۲
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرامات_شهـــ🌹ــداء
♥️شهیدی که موقع دفن شدن قرآن خوند♥️
مادر شهید علی اکبر کورش فر:
آیه الله نور السموات رو خوندم
او هم همراه من میخوند و زبانش در حال حرکت بود
تنها من ندیدم؛ دیگران هم دیدند😔
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهاده_فی
سبیلک
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
شادی روح شهید #طهرانی_مقدم پدر موشکی ایران و همه شهدای اسلام و انقلاب بخوانیم #فاتحه با ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
326.9K
┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅┄
🔹🔸
#استادفریبرزحاجیوند
با مبحث :
#راهکارهایپاسخگوییبهابهاماتمردمپیراموناغتشاشات
┄┅┅═✼❀🌷❀✼═┅┅┄
👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"صوت الشهدا
در محضر شهدا🕊
سخنان شنیدنی شهید طهرانی مقدم درباره موشک های ایرانی
#شادی روح سردار شهید#احمد_کاظمی بخوانیم #فاتحه با ذکر #صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️❌تذکراثردارد،نه فورا،اماحتما،باور میکنید
تذکرآقایان موثرتره؟چون اون خانم برای جلب توجه مردهاخودشوبه نمایش میذاره ووقتی ازهمون مردها تذکربشنوه خیلی موثرترهست، انجام گناه علنی مثل اتشی هست که دامن همه رومیگیره،
اگرواقعامیخواین نبینیدواین گناه هاعلنی نباشه تذکربدید!
❌⚠️یک تذکر ساده،بگیدوبرید
#شیراز #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از سالن مطالعه
خطبه ۴۶.mp3
4.54M
#شرح_نهجالبلاغه
شرح و تفسیر خطبه ۴۶ نهجالبلاغه
درخدمت حجةالاسلام استاد احمد غلامعلی
یکشنبه ۱۵ آبان
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زینالدین
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : چهل و هشتم
حالا همه مانده بودند باوجود این اندازه عشق و علاقه بين این دو، چگونه خبر مرگ برادر را به خواهر بدهند. زنها با هم مشورت کردند و گفتند: «بگیم، برادرت تصادف کرده و حالش خوب نیست و کم کم خودش میفهمه، این جوری شوک بهش وارد نمی شه.» کسی پا پیش نمی گذاشت بگوید تا بالاخره یکی جرئت کرد و به خیال خودش حرف رالای پنبه گذاشت و ماجرا را گفت. مامان اولش جا نخورد. همین اندازه را هم باور نکرد و گفت:حسین ایران نیست که بخواد تصادف کنه.» خانمها گفتند:توی مأموریت خارج از کشور هم تصادف رخ میده.» مامان یکباره ترکید و با گریه گفت: بگید چی شده؟ برادرم مرده؟!» وقتی سکوت خانم ها را دید،خودش را آن قدر زد که از هوش رفت. جای عمل روی سینه اش خون آلود شد و دوباره کارش به بیمارستان کشید و از آن روز خنده از لبانش رفت و روزبه روز پژمرده تر شد. ناله می کرد و با گریه می گفت: «این خونه برای ما خوش یمن نبود. از وقتی به «چاله قام دین» اومدیم. روز خوش ندیدیم. از خدا میخوام برم پیش برادرم.»
👇👇👇
ایران، افسانه، من و برادرانم علی و رضا گریه می کردیم. دخترعمه منصور دلداری اش میداد و می گفت:
خانم عروس، پیش بچه ها از این حرفا نزن، دلشون میشکنه.» و راستی راستی دل ما میشکست و هرکدام یک گوشه کز می کردیم و ضجه میزدیم و چشم به راه آمدن آقا بودیم که پسرعمه حسین با جیپ از تهران آمد.
مادرم را «آجی» صدا می کرد و با اینکه دلش آشوب و غم بود اما خودش را خونسرد نشان می داد. به محض اینکه رسید گفت: «آجی، از دکتر شمس وقت گرفتم، یه نسخه بریم پیشش.»
مامان وقتی حسین را دید، آرام
شد. اصلاً وقتی حسینآمد، همه ما که از گریه چشمانمان سرخ شده بود، آرام شدیم. حسین ماهی یکبار مادرم را برای شیمی درمانی به تهران میبرد و می آورد. دکتر شمس برخلاف حرف قبلی اش که گفته بود. این خانم، بیست سال دیگر زنده است به حسین گفته بود: «با این غمی که به دل این زن رسیده، به حدی
وضعش بحرانی شده که یکی، دوسال بیشتر زنده نمی مونه.» حسین حرف دکتر را به هیچ کس نگفت و هر بار که می آمد، میدید که مادرم ضعیف و ضعیف تر شده و در سی و پنج سالگی مثل پیرزنها، قد خمیده و زمین گیر شده و به سختی از جایش برمی خیزد. حسین کوتاه نمی آمد و با جدیت مامان را سوار ماشین می کرد و به تهران می برد.
کار به جایی رسید که زیر بغلش را می گرفتیم و چند بالش پشتش می گذاشتیم، لگن آب می آوردیم، تا وضو بگیرد. یک روز داخل حیاط مشغول شستن ظرف ها بودیم. حسین با مادرم خداحافظی کرد؛ که یکباره دیدیم مامان با پشت دست، به شیشه می کوبد و حسین را که در حال رفتن بود، صدا میزند. حسین برگشت و باتعجب گفت: «آجی جان چرا بلند شدی برات خوب نیست!» ما همه مانده بودیم که چه چیزی به پاهای رنجور مادر، توان راه رفتن داده است. رو کرد به حسین و گفت:حسین جان، این راه رو به خاطر من این قدر نیا، جاده خطرناکه مبادا خسته باشی و توی رانندگی خوابت ببره.» مامان سفارش دیگری داشت که نخواست پیش ما بزند. به ماگفت برگردیم به حیاط برگشتیم. از دور میدیدم که حسین سرش را پایین انداخته و مامان من را نشان میدهد، حالا آنقدر بزرگ شده بودم که میتوانستم حدس بزنم چه می گویند حسین به سمت حیاط، سر چرخاند و یک آن نگاهمان به هم گره خورد و بلافاصله هر دو سرمان را پایین انداختیم. دقایق بعد، حسین راهی تهران شد....
⬅️ ادامه دارد.....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 در تلاشی وصف ناپذیر اعضای ستاد کنگره ملی شهدای استان قم در راستای اجلاسیه
🌹۶۰۹۰شهید🌹 استان قم برآن شدند تا با بازسازی ۶۰۹۰ عکس شهدای استان و ساخت تابلو فرش منقش به عکس شهیدان سربلند این شهر تجدید بیعتی با خانواده شهدا کنند.
📌به ما بپیوندید
🌹ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
http://zil.ink/shohadayeqom
وقتی خبر #شهادت محمد قطعی شد پیراهن مشکی برای پدر آوردیم که بپوشد اما قبول نکرد‼️
پدر گفت: ما برای مرده ها مشکی می پوشیم اما برای #شهید نه❌
پدر ادامه داد: یک موضوع دیگر هم این است که ما باید به دشمن ثابت کنیم #ایستاده_ایم و هیچ حرکتی نمی کنیم که آن ها خوشحال شوند. با این کار می خواستم تو دهنی محکمی به دشمنان بزنیم👊 و به همشون بفهمونیم که ما از #شهادت باکی نداریم.
و در آخر پدر برای تشییع جنازه فرزندش پیراهن رنگی👕 به تن کرد.
#شهید_محمد_غفاری🌷
#شهید_نیروی_صابرین🕊️
#تولد:1363/10/30
#شهادت:1390/6/13
#نحوه شهادت:منطقه سردشت و درگیری
مستقیم با گروهک پژاک
#محل شهادت: تپه جاسوسان، سردشت
#مزار مطهر:گلستان شهدای همدان
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷