🔰لوح | پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیتالله یزدی؛ شخصیتی جامع و اثرگذار در همه دورانهای انقلاب
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همهی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در ادارهی کشور همچون ریاست قوهی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود.
part-21.mp3
24.59M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#همه_سیزده_سالگی_ا
#خاطرات_اسارت
#مهدی_طحانیان
💐 قسمت #بیست و یکم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء _ امام شهداء و اموات#صلوات⚘
جهت شنیدن قسمت های قبلی ما را در سروش با لینک
sapp.ir/ya110s_1399
همراهی کنید .
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق.محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
⭕️ رسانه؛ مهم ترین ابزار قدرت نرم
#مهدویت_و_رسانه ٢
#اللهمعجللولیک_الفرج
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
01.Hamd.01.mp3
2.18M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸 #سوره_حمد 🌸
🌺#قسمت_اول🌺
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق . محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
part-22.mp3
24.76M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#همه_سیزده_سالگی_ا
#خاطرات_اسارت
#مهدی_طحانیان
💐 قسمت #بیست و دوم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء _ امام شهداء و اموات#صلوات⚘
جهت شنیدن قسمت های قبلی ما را در سروش با لینک
sapp.ir/ya110s_1399
همراهی کنید .
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق.محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
*روی هر کدوم که به دلت افتاد بزن*👇
https://digipostal.ir/cha8pta
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/ch1nnpl
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/c4y1spv
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/clbztm8
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/c70bvf1
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/cfd86bh
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/ckg811x
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/c2bxfbn
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/cu07586
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/cubrqqz
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/c8xnn80
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/cfyhzuo
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/cwww62q
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/cghtudd
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/c8m9jy8
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/cap7zpp
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/c4pfcoo
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
https://digipostal.ir/c3h4fkn
حالا برای شادی روح اون شهید ۳ تا صلوات بهش هدیه کن
*رفیق شهیدت رو ببین*😊🌹
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#پیام_صبحگاهی
#کارهای_خوب_خود_را_زیاد_کنید 🔻
🔸من و شما اگر امروزمان مثل دیروز باشد، مغبونیم و سرمان کلاه رفته است. امروز باید جلوتر از دیروز باشیم. از همه جهت، از جمله، از جهات معنوی. در نظام اسلامی، یکی از شعارهای همیشه زنده این است که هر کسی باید در صدد خودسازی باشد. باید برگناهان خود گریه کند؛ از بدیهای خود استغفار و توبه کند؛ کارهای خوب خود را زیاد کند؛ کارهای بدش را کم کند و هر ارتباط غلطی را تبدیل به ارتباط درست کند.
۱۳۷۱/۶/۴
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
01.Hamd.02.mp3
1.77M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸 #سوره_حمد 🌸
🌺#قسمت_دوم🌺
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق . محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🔺پیشنهاد عجیب یک مادر شهید به آنهایی که میگویند خانواده شهدا پول میگیرند
👈🏻 پای گفتوگوی مادر شهید علی اکبر شیر علی در برنامه این هفته «ملازمان حرم»
#مدافعان_حرم
⚘یاد شهداء ذکر#صلوات ⚘
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
part-23.mp3
23.1M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#همه_سیزده_سالگی_ام
#خاطرات_اسارت
#مهدی_طحانیان
💐 قسمت #بیست و سوم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء _ امام شهداء و اموات#صلوات⚘
جهت شنیدن قسمت های قبلی ما را در سروش با لینک
sapp.ir/ya110s_1399
همراهی کنید .
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق.محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
part-24.mp3
27.48M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#همه_سیزده_سالگی_ام
#خاطرات_اسارت
#مهدی_طحانیان
💐 قسمت #بیست و چهارم 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء _ امام شهداء و اموات#صلوات⚘
جهت شنیدن قسمت های قبلی ما را در سروش با لینک
sapp.ir/ya110s_1399
همراهی کنید .
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق.محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
01.Hamd.03.mp3
1.94M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸 #سوره_حمد 🌸
🌺#قسمت_سوم🌺
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق . محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🎙پیام سردار شهید حاج سید محمد زینال حسینی
فرمانده گردان تخریب لشگر10
این مصاحبه درفروردین ماه سال66 قبل از عملیات کربلای8در جنوب ضبط شده
و شهید زینال حسینی 4 ماه بعد از این مصاحبه در 15 تیر 66 در ماووت به شهادت رسید.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#شهداء را یاد کنیم با ذکر صلوات
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
1_404775846.mp3
6.38M
🎧 #زیارت_عاشورا
❤️ چله نوکری
با صدای #حاج_مهدی_سماواتی
💢 حجم: ۶ مگابایت
⏰ زمان: ۱۰:۴۶
برای خواندن زیارت عاشورا
نهایتا ۱۰ دقیقه وقتمون رو بگیره 👌
بسم الله...
1_20088299.mp3
2.31M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸 #سوره_حمد 🌸
🌺#قسمت_چهارم🌺
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق . محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
part-25.mp3
28.96M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#همه_سیزده_سالگی_ام
#خاطرات_اسارت
#مهدی_طحانیان
💐 قسمت # پایان 💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء _ امام شهداء و اموات#صلوات⚘
جهت شنیدن قسمت های قبلی ما را در سروش با لینک
sapp.ir/ya110s_1399
همراهی کنید .
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امام زادگان عشق.محله زینبیه
مسجد حضرت زینب علیها السلام
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💠فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم احمد رضایی:
🌷امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک می گویند و گروهی کثیر به بهانه های مختلف نه تنها لبیک نمی گویند، بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع می گیرند و امام را فردی عادی می دانند و من زمانی که شنیدم رهبر و امامم فرمود: سوریه باید حفظ شود وظیفه خود دانستم، به عنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم.
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فیلمی دیده نشده از پیکر حاج قاسم سلیمانی در هنگام دفن شبانه
☑️ مادر شهیدان میرقیصری به دیدار فرزندانش رفت
🔸مادر شهیدان سید محمد و سید احمد میرقیصری از فرماندهان دفاع مقدس به فرزندان شهیدش پیوست.
⚘شادی روح همه مادران در خاک خفته علی الخصوص مادر شهیدان میر قیصری #صلوات⚘
سردار مرتضی حاجیباقری فرمانده تخریب لشکر ۴۱ ثارالله و از همرزمان سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی در رابطه با سیر تحول روحی و رفتاری یک معتاد در دوران دفاع مقدس میگوید: روایتهای متعددی پیرامون دفاع مقدس وجود دارد که کم و بیش آنها را شنیدهایم؛ اما آنچه امروز بیان میکنم با روایتهای دیگر از جبهه تفاوت دارد؛ چون این روایت نه بوی خون میدهد نه باروت. در این روایت صحبت از مبارزه با دشمن بعثی نیست؛ بلکه آنچه به میان میآید پیرامون مبارزه با دشمن درون و یعنی غلبه بر دشمن «نفس» است.
راوی، سردار مرتضی حاجی باقری رزمنده کلاه به سر در کنارسردار شهید حاج قاسم سلیمانی
اصل ماجرا از این قرار است که؛ یک روز به واحد موتوری لشکر ۴۱ رفتم و به مسئولش که آقای اسماعیل کاخ بود، گفتم: «یه راننده میخوام شجاع، نترس، نماز شب خون و خلاصه؛ عاشق شهادت! یعنی کپی بچّههای تخریب. داری؟»
اسماعیل کاخ گفت: «من اتفاقاً یه دونه راننده دارم که همه این ویژگیها رو داره.» خیلی خوشحال شدم. گفتم: «زود بگو بیاد.» رفت از داخل چادر اسکان یک بلندگوی دستی آورد و صدا زد: «آقای فلانی به دفتر موتوری.»
داشتم لحظه شماری میکردم برای دیدن رانندهای که به قول آقااسماعیل تمام ویژگیهای رزمندگان تخریب را داشت. خیلی طول نکشید. دیدم جوانی با موهای بلند و فر آمد، یک دستمال یزدی دور گردنش بسته و یکی هم دور دستش. دکمههای یقه باز، آستینها کوتاه. یک جفت دمپایی هم پایش بود. لخ لخ کنان آمد جلو و پیش اسماعیل کاخ رفت. من اعتنایی نکردم. چون منتظر رانندهای با آن ویژگیهایی که گفتم، بودم.
دیدم حاج اسماعیل در حال پچ پچ کردن با این جوان است.
مرا نشان میدهد و آهسته در گوشش چیزهایی میگوید. یک لحظه شک کردم. نکند راننده مورد نظرش همین باشد؟! اسماعیل صدایم کرد. گفتم: «بله.» گفت: «بفرما. این هم رانندهای که میخواستی!»
من به یک باره جا خوردم. خیال کردم شوخی میکند. چون به همه چیز میخورد الّا آن چیزهایی که من گفته بودم. اسماعیل را کشیدم کنار، یواشکی گفتم: «اسماعیل! شوخیت گرفته؟» گفت: «نه. این همونه که تو میخوای. تازه یه چیزی هم بالاتر. اصلاً نگران نباش. با خیال راحت برش دار برو تا از دست ندادیش.» گفتم: «آخه سر و وضعش اینو نشون نمیده.» ادامه داد: «اتفاقاً برای این که ریا نشه عمداً سر و تیپش رو اینطوری کرده.» گفتم: «عجب!»
خیلی تحت تأثیر حرف اسماعیل قرار گرفتم. با خودم میگفتم: «این طور که اسماعیل میگه، پس عجب نیروی باحالی گیرم اومده!»
یک خودرو لندکروز نو و تازه به ما داده بودند. سوئیچش را دادم به او و گفتم: «بفرما. روشنش کن بریم گردان تخریب.» نشست پشت فرمان. من هم کنار دستش نشستم. خلاصه رفتیم واحد تخریب. مانده بودم سر و تیپ این بندهی خدا را برای بچّههای تخریب چگونه توجیه کنم. علاوه بر این که رفتارهایش هم کمی سؤال برانگیز بود. توکل بر خدا کردم و به حرفهای اسماعیل هم اعتماد داشتم. تصمیم گرفتم حساسیتی نشان ندهم.
سه ماهی از این ماجرا گذشت. تا این که یک روز داشتیم با هم از کوشک به اهواز میرفتیم. در جاده خرمشهر بودیم که برگشت به من گفت: «برادر مرتضی!» جواب دادم: «بله.» پرسید: «اگر یه چیزی به شما بگم، از تخریب بیرونم نمیکنی؟» تعجب کردم. با این حال بدون مقدمه گفتم: «نه. برای چی بیرونت کنم؟» تأکید کرد:«مردونه؟» جواب دادم: «مردونه.» یک دفعه برگشت گفت: «برادر مرتضی، من بلد نیستم نماز بخونم!»
شوکه شدم. سه ماه از سابقهاش در تخریب میگذشت، تازه داشت میگفت که من بلد نیستم نماز بخونم. باورم نشد. گفتم: «شما که همیشه میای نمازخونه، صف نماز میایستی!» توضیح داد: «میام. ولی اینقدر خودمو مشغول میکنم تا آخرین صف برسه. هر کاری دیگران میکنن، منم میکنم. وقتی همه نماز میخونن، منم الکی لبهامو میجنبونم. هر وقت دولّا میشن، منم میشم. دستاشون رو میگیرین جلو صورتشون یه چیزایی میگن، منم میگیرم و لب تکون میدم، راستش هیچی بلد نیستم.»
متحیر ماندم. هم از خبری که میداد، هم از زرنگیاش. خیلی آدم زرنگ و باهوشی بود. رانندگیاش حرف نداشت. رد گم کنیاش از آن هم بهتر. من در این سه ماه متوجه نمازش نشده بودم.
برای همین یک پیشنماز داشتیم بهنام عباس دهباشتی. بچه زابل بود. طلبهای وارسته که بعدا شهید شد. گفتم: «آقای دهباشتی، بین خودمون باشه. این بنده خدا نماز بلد نیست. یادش بده. هیچکس هم نفهمه.» گفت: «باشه.»
راوی خاطره سردار مرتضیحاجی باقری
شروع کرد. راننده هم حسابی دل داد به آموزش. ول کن حاج آقا نبود. هر وقت کمترین فرصتی گیرش میآمد، سراغ حاج آقا میرفت. بین مأموریتها اگر ۱۰ دقیقه وقت خالی بود همان ۱۰ دقیقه را غنیمت میشمرد. قرآنش را برمیداشت و سروقت حاج آقا میرفت. یک روز حاجآقا دهباشتی آمد سراغم و گفت: «برادر مرتضی! این کیه فرستادی پیش من؟ پدر منو درآورد!» پرسیدم: «چرا؟ مگه چی شده؟»
توضیح داد: «دیر اومده، زود هم میخواد بره! مثلاً میگم تو قنوت یه دونه صلوات بفرست، همین برای شروع کافیه. میگه نه. شما یه چیزی میگین طولانیه. همون رو یادم بده. همزمان میخواد نماز یاد بگیره، قرآن یاد بگیره، دعا یاد بگیره.» توصیه کردم: «حوصله کن. این باهوشه. زود یاد میگیره.»
خلاصه به هر سختی بود، حاج آقا نماز را یادش داد. تازه خیال من راحت شده بود که یکبار دیگر با همان حالت آمد سراغم و با همان حالت قبل گفت: «برادر مرتضی!» گفتم: «بله.» پرسید: «یه چیزی بگم از تخریب بیرونم نمیکنی؟»
بلند گفتم: «بسم الله الرحمن الرحیم. این دفعه چه چیزی را میخواهد اعتراف کند؟!» گفتم: ناراحت نمیشم. بفرما.» گفت: «راستش من سیگاری هم هستم!» با ناراحتی و تعجب تکرار کردم: «سیگاررر!» گفت: «شرمنده. من روزی دو پاکت سیگار میکشم.» گفتم: «بله؟ دو پاکت! چهجوری میکشی من اصلا نمیبینم؟»
اصلاً باورم نشد. چون نه دهانش بوی سیگار میداد، نه کسی تا حالا گزارشی داده بود، مجدد پرسیدم: «کِی؟ چهجوری؟ پس چرا بوی سیگار نمیدی؟» گفت: «شرمنده، میرم توی توالت میکشم. بعد آدامس میخورم تا بوش بره.»
بعد همانجا پاکت سیگارش را درآورد، داد به من و گفت: «بفرما! این خبرو به شما دادم که بگم این کارو هم از امروز کنار گذاشتم. وقتی تصمیم گرفتم به شما بگم که تصمیم خودم برای ترک سیگار قطعی شده.»
من پاکت سیگار را مچاله کردم و انداختم دور. فکر او بدجوری درگیرم کرده بود. برای خودش پدیدهای بود این راننده استثنایی. خصلتهایش و تصمیماتش. هر روز در حال رشد و شکوفایی بود.
تابستان بود و هوا گرم. روزها میرفتیم خرمشهر؛ آبتنی. این راننده