85.Brooj.01-09.mp3
3.73M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸#سوره- بروج 🌸
💐#آیات-1-9💐
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿
هر روز با تفسیر یکی از سوره های جزء ۳۰قرآن کریم
توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 انتشار #نخستینبار
🎙 پس از گذشت ۴۷ سال
🔊 روضهخوانی امام خامنهای در مصیبت حضرت اُمّالبَنین سلاماللهعلیها
🗓 شب تاسوعا ۱۳۵۲/۱۱/۱۲
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
سلام علیکم
جهت مشارکت در مراسم شبی با شهداء
می توانید کمک های نقدی خود را به شماره کارت واریز نمائید .
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
15.mp3
28.25M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#در_کمین_گل_سرخ🌺
#روایتی_از_زندگی
#سپهبد_شهید
#علی_صیاد_شیرازی
💐 #فصل_ دوم💐
💐#قسمت_دهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء _ امام شهداء و اموات#صلوات⚘
جهت شنیدن صوت تفسیر قطره ای قرآن توسط حجت الاسلام والمسلمین قرائتی وکتاب صوتی در کمین گل سرخ به لینک مراجعه فرمائید.
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبی_با_شهداء
گرامیداشت یاد و خاطره ۱۷ شهید سرافراز بهمن ماه محله زینبیه
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#مراسم_شبی_با_شهدای_بهمن_ماه
#مسجد حضرت زینب" سلام الله علیها"
با حضور خانواده های معظم شهداء و
اهالی محل
#سخنران_حجت الاسلام آقا ملایی
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مراس_شبی_با_شهدای_بهمن_ماه
#مسجد حضرت زینب" سلام الله علیها"
با حضور خانواده های معظم شهداء و
نمازگزاران و اهالی محل
#سخنران_حجت الاسلام آقا ملایی
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
Voice 002_sd.m4a
9.55M
#روضه_خوانی
#قسمت_اول
در مراسم یاد بود ۱۷ شهید بهمن ماه محله زینبیه ، مسجد حضرت زینب سلام الله علیه همزمان با شام وفات حضرت ام البنین مادر حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
Voice 003_sd.m4a
5.68M
#روضه_خوانی
#قسمت_دوم
شام_شهادت_حضرت_ام_البنین"س"
#تکریم_مادران و همسران #شهداء
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#رزق_معنویی
دست نوشته هایی از وصیت نامه شهداء
که توسط دختران و بانوان بسیجی فعال آماده و در بین حاضرین در مراسم توزیع گردید.
۱۳۹۹/۱۱/۸
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#فعالیت_فرهنگی در قالب کتاب و کتابخوانی در مراسم شبی با شهداء
#کتاب_عباس_میر_و_علمدار
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#روایتگری_شهدا
سلام
با عرض تسلیت بمناسبت وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها و روز تکریم از مادران و همسران شهداء میخوام از #ام_البنین_های_ایران زمین براتون روایتگری کنم ؛
.
🌷روایتِ اول:
*مادرِ #شهیدحسن_صفرزاده
حسن دانشجوی پزشکی بود و تک پسر خانواده.
رفت جبهه و #شهید شد
چون توی معرکه ی جنگ شهید شده بود ، نیازی به غسل و کفن نداشت و با همون لباس خونی دفنش کردند
وقتی شهید رو گذاشتند توی قبر ، مادرش گفت : خودم می خوام برم توی قبر و برای بچه ام تلقین انجام بدم
مادر وارد قبر شد. تا دستاش رو گذاشت روی سینه ی پسرش ، دید سینه اش پر از خون لخته شده است
مادر میگه: اون لحظه جگرم آتش گرفت. سرم رو آوردم بالا تا به خاطر این درد داد بزنم
اما یهو چشمم خورد به پدر و مادرها ، و جوونایی که بالای قبر ایستاده بودند...
با خودم گفتم: اگه من الان از غصه داد بزنم، دلِ پدر و مادرها خالی بشه و بچه هاشون رو نفرستن جبهه ، یا اگه داد بزنم و این جوونا بترسن و دیگه نرن جبهه از اسلام دفاع کنن ، فردای قیامت جواب این گناه رو چی بدم...
بغضم رو فرو خوردم . سرم رو بردم کنار گوش پسرِ شهیدم و آروم گفتم: عزیزم برو! فقط سلام منو به حضرت زینب(س) برسون ... زینب(س) خودش مادر شهیده ، می دونه من چی کشیدم...
.
🌷روایت دوم:
*مادرِ #شهیدغلامحسین_توسلی
شب بود که غلامحسین اومد خونه . بهم گفت: مادر برا خداحافظی اومدم ... اون شب برا پسرم ماهی پلو درست کرده بودم. غلامحسین اومد سر سفره نشست و شروع کرد به خوردن. اما دیدم توی فکره ... علت رو که پرسیدم گفت: مادر! امشب من پیش شما ماهی می خورم ، فردا ماهی ها منو می خورن ...
پسرم رفت و فردا توی خلیج فارس به دست آمریکایی ها شهید شد و هنوز جنازه اش برنگشته...
مادر شهید میگفت: از شهادت پسرم سی و چند سال می گذره و من از اون موقع به الان، لب به ماهی نزدم...
.
+ پی نوشت:
برای ام البنین های کشورمون دعا کنیم
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
‼️سجده بر سطح ناصاف یا نوشته دار مُهر
🔷س 5230: #سجده بر روی نوشته های مُهر اشکال دارد؟
✅ج: اگر مقدار تماس پیشانی با #مُهر، در مجموع به اندازه حد اقل سر انگشت باشد، اشکال ندارد.
#احکام_نماز #احکام_سجده
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#یاد_یاران
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_سی_و_ششم
میگفتی عروس خانم راستی راستی راضی به رفتنم نيستي؟
مگر خودت هميشه نمی گويی افتخارم اين است كه همسر يك رزمنده ام و خوب مي دانستم كه همه ی دل نگراني هام از این است كه بلایی سرت بيايد.
می گفتم: اگر بدانم مواظب خودت هستي، دلم آرام مي گيرد ، آن وقت اگر اين جنگ چهل سال هم طول بكشد، طاقت دوري ات را دارم .
چادر سفيد عروسي ام سرم بود ، نگاهت مي كردم و با گوشه ی چادر، اشک هايم را پاك مي كردم ، نمي توانستم جلوي اشك هايم را بگيرم .
وقتی به پيچ كوچه رسيدي، ايستادي، خداحافظی كردي ، دست هايت را روي چشم هايت كشيدي و خنديدي .
فهميدم كه مي گويي اشك هايم را پاك كنم ، در را كه بستم، غم بزرگي روي سرم و بعد توي حياط خانه چرخيد .
با رفتنت گويا پرنده ی خوشبختي خانه ي كوچكمان هم توي قفس پريد.
ديگر صدای زندگی از هيچ روزنه ای به گوش نمي رسيد...
تو رفتی تا مهربانی هايت را با رزمنده های جبهه ها تقسيم كني.
روزي كه رفتـی، باورم نمي شدكه روی دسـتهاي مردمی كه دوستشان داشتي، برگردي.
آن روز سرد زمستان كه خاکها را روي تن پاره پاره ات مي ريختند، ساكت و بهت زده گوشه ای ايستادم و به تابوت بيصدايت نگاه كردم .
به شيشه هاي گلابی كه روي سر و صورتمان خالی مي شد و به تاج گلهای خوشبويی كه با نوارهای مشكی به صف برای بدرقه ات ايستاده بودند .
تمام مدت كنارم بودي.
گرماي وجودت را حس میكردم.
ايستاده بودي و با حس غريبی
نگاهم می كردی.
چشمهايت مثل هميشه نمناك بود.
آخرين خاکها كه روی مزارت ريخته شد، آدمهایی كه برای خداحافظی با آسمان وجودت آمده بودند، به طرفم سرازير شدند.
زنها خودشان را توی بغلم مي انداختند، همدردی میكردند، تسليت مي گفتند و شهادتت راتبريك مي گفتند.
مردهای سياه پوش سر به زير جلو مي آمدند. سر سلامتی مي دادند، خداحافظی می كردند و سوار ماشينها و اتوبوسها مي شدند و مي رفتند.
عاقبت من ماندم و تو و آسمان پاک بالای سرمان كه حالا اينقدر پايين آمده بود تا صدايمان را بشنود.
ديگر وقتش بود تا گریه كنم . رو به رويم ايستاده بودی .
📚من#قاسم_سلیمانی هستم
#ناصر_کاوه
#ادامه_دارد ...
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷