#عاشقانه_های_رزمندگان
#ماه_مبارک_رمضان
#در_جبهه_ها
با نزدیک شدن #ماه_رمضان بچهها در تب و تاب این بودند که بدونن براشون ممکن هست #روزه بگیرند یا نه .
از یه طرف دلمون میخواست #روزه بگیریم از طرف دیگه به دلیل جابجایی های مدام طبعاً #روزه_هامون باطل میشد .
#روزه_داری گرمای سوزان خرداد ماه #خوزستان و فعالیتهای زیاد روزانه، با توجه به اینکه نیروها تحت آموزش نظامی بودن واقعاً #طاقت_فرسا بود.
هر روز صبح بعد از خوردن #سحری و اقامه #نماز جماعت برنامه صبحگاه و بعد هم آموزشهای سخت نظامی شروع میشد و تا ظهر ادامه داشت.
بعد از نماز ظهر بچهها ۲ ساعتی میرفتند تو چادرهاشون و استراحت میکردند .
گرمای هوا باعث میشد داخل چادر شبیه #سونا بشه.
بچهها یه سطل آب می ذاشتن وسط چادر و دراز می کشیدن دورش و #چفیه_هاشونو تو سطل خیس می کردن و #چفیه رو می کشیدن رو بدنشون تا کمی #خنک بشن.
اون #ماه_رمضان با همهی سختیهاش گذشت و حالا فقط #حسرت آن روزهای سخت اما با #صفا به دلمون مونده!
راوی :
از رزمندگان #دفاع_مقدس
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
#ماه_رمضـــان
#در_جبهه_ها
#روزه_دار_سيزده_سالہ
در #ماه_رمضـان سال 63 از طرف لشگر25 کربلا به پايگاه #شهيد_مدنے اعزام شديم
#پايگاه لشگر 8 نجف اشرف
چون قـرار بود بہ مقر #عمليـات منتقـل شويم حکـم #مسـافر را داشتيم و #روزه بر ما واجب نبود اما ڪسانے ڪہ در #ماه_مبـارڪ در پايگاه #اهـواز مےماندند مےبايست #روزه مےگرفتند از جملہ مسئولين ستاد و امام جماعت و مکبر كہ #نوجوان 13 ساله اے بود #روزه داشت.
#هوای اهـواز بسيار گرم بود و حتے يڪ ساعت بدون نوشيـدن آب #قابل تحمل نبود.
اواخر #ماه_مبـارڪ ڪه #بہ اهـواز برگشته بودم احساس ڪردم نصف گوشت #بدن اين #نوجـوان آب شده است.
در واقع #ايمان از چهره #نحيف اين #نوجوان (مکبر نماز خانه) متجلے بود و هر وقت ياد آن صحنه مےافتم و آن #گرماے طاقت فرسا ، از خودم #خجـالت مےڪشم كہ چرا نمےتوانستيم #روزه بگيريم.
راوی :
حبيب الله ابوالفضلی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷